eitaa logo
خیآلِ‌خوش.
2هزار دنبال‌کننده
68 عکس
13 ویدیو
1 فایل
- دفترچـﮥ‌خاٰطرات. همچو خیال گشته‌ام، در هوسِ خیال او..
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش تو یه شهرِ بزرگ زندگی میکردم، انقدر بزرگ که هیشکی منو نمی‌شناخت، که بتونم راحت توی کوچه هاش بگردم و بچرخم و زیر باروناش برقصم، که به جایِ [ دخترِ فلانی که فلانه فلان‌کار کرد ] بگن [ یه دخترِ دیوونه با موهایِ بافته شده و پیرهنِ پلیسه یِ بلند تو خیابون با آهنگ می‌رقصید ] .
جنس بچه‌هایِ قطر پلاستیکیه ،تا بهشون دست بزنی میبینی سرشون زمین لنگاشون هواست .
حس‌میکنم بچه هامون رو به زور از خواب بیدارشون کردن آوردنشون بازی ، وگرنه این همه خطا و اشتباه طبیعی نیست .
اکرم‌ جان منو یادِ شمر‌ابنِ‌‌ذی‌الجوشن میندازه .
یکی از تفریحاتِ سالمِ من و آیات چرخیدن تو شهر و عکس گرفتن تو آینه‌هایِ مغازه‌هاست .
آدمِ‌امن باشید بچه‌ها ، آدمِ‌امن‌ بودن خیلی قشنگه.
رها کردن در اوجِ خواستن ..
تو را باران به باران گریه کردم ..
چه کسی گفته است رها کردن به معنیِ نخواستن است ؟ گاهی آنقدر یکی را میخواهی که به اجبار او را رها میکنی ، درست همان لحظه که او را با تمامِ وجودت میخواهی دست‌هایش را رها میکنی .. که بیشتر از اینها از چشمت نیوفتد ، که بیشتر از اینها با وجودِ تو در زندگی‌اش دغدغه‌هایش بیشتر نشود ، همان‌ لحظه که میفهمی اولویتِ او نیستی می‌روی که گله‌ها و شکایت‌ها و ناز‌کردن‌هایت او را اذیت نکند ، ترجیح میدهی گوشه‌ای از این جهان برایِ نبودنش چشم‌هایت را بارانی کنی تا کنارِ او باشی و چشم‌هایت دائم بارانی باشد بخاطرِ رفتارهایی که دستِ او نیست ، او فقط تورا نمی‌خواهد همین .
از سحر که چشم‌هایم را باز میکنم خودم را سرگرمِ زندگی میکنم ، عکاسی از کوچیک‌ترین چیزِ ممکن تا چرخیدن‌تویِ کوچه‌پس‌کوچه‌هایِ شهر و بعد از آن غرقِ کُتبِ درسی، اما از ساعتِ دوازدهِ‌شب به بعد کجا روم ؟ خودم را سرگرمِ چه چیزی کنم تا خاطرات جلویِ چشم‌هایم قدم نزنند ؟