هوا ابریست، لباسِ سفیدُ روسریِ زرد رنگِ موردِ علاقهام را پوشیدهام، دو فنجان چایی ریختم ؛ حالا به انتظارِ تو نشستهام، دو راهِ حل داری یا با گلهایِ نرگس به دیدنَم بیآیی و کنارِ هم چاییِ داغ بخوریم، زیر باران وسطِ خیابان همدیگر را در آغوش بگیریم، به سینما برای دیدنِ فیلمِ کارخونههیولاها برویم، هر نیمثانیه گونههایِ مرا ببوسی و آخر در بغلِ هم جان بدهیم ؛ یا دور بمانی و چایی سرد شود و از دهن بیوفتد و از دوریِ تو جان بدهم ؛ کدام را میپسندی عزیزِ من ؟
تا حالا شده کسی به اندازهی " میشه بیام 5
دقیقه ببینمت برم " دوستتون داشته باشه ؟
موجودِ دوپا بودن زیادی کلافهکنندهست، کاش یکی
از کتابایِ محمودِ دوریش بودـم' عربی، غمگینُ زیبا .
" لقاء ' حُـب ' عـشق ' يداهہ ' شوق ' حنین "
عزیزَقلبی ؛
متي سيكونُ اللقاء ؟
ﺄ ماذلتَ تحبني ام نَسيتَنـي ؟
هل تعلمُ شئٍ عن الـ ع ـشق و مرور الذكريات ؟
اشتقت الیک، هل تشتاقُ لي ؟
متيٰ سامسك يداك و احضنك ؟
فكـادا الحنيـن يقتلني في فراقك .
- لقا۽ ' ديدار .
خیآلِخوش.
خیلی خوشگله.
خوانندههایِ عزیز ؛ این همه اهنگ
برایِ لیلاجون خوندید کافی نیست ؟
نمیخواین بیاین برایِ کوثر اهنگ بخونید ؟