6875910243 (5).mp3
3.49M
داستاٰن همیشگیِ درماندهها و انیس النفوس'ع.
۳۰ تیر ماه، ۳:۴۷ بامداد.
نیاٰز دارم با دو فنجان چای و چند شاخهنبات، روبهرویم بنشینی، به عمقِ چشمهایم خیره شوی، بوسهای گوشهی لبم مهمان کنی و بگویی ؛
"رویاتو نباز، حتی اگه دنیارو سیل ببره من میمونم
پهلوت، حرفاتو نخور، من بهت میدم گوش" عزیزم.
خیآلِخوش .
دلخوشیِ کوچک از آدمها.
راٰستی، اگر یک روز دوستداشتنیِ تو شدم و دلت خواست برایِ چندثانیهای روحِ مرا لمس کنی، برایم گردنبند بخر و به دورِ گردنم بنداز، گردنبند همان دستهایِ توست که به هنگامِ تنهایی، گردن و بغضِ گلویم را در آغوش کشیدهاند، برایِ همیشه همراهِ من و به دورِ گردنم میمانی.
خیآلِخوش .
عزیزِ من ، عشق این نیست که شد شد نشد ولش کن . عشق ، سه کلمه خلاصهشدهای از [ آدمِ امن ، موندنی ، مش
دوستداٰشتن مثل سرساعتِ ده دارو خوردنِ ننه نیست که مُدام یادآوری کنم ننه داروهاتُ بخور، ننه یادت نرهها، ننه خوردی داروهاتُ؟ و هر بار بگه آخ نه، یادم رفت ننه.
دوستداٰشتن مثل نفسکشیدنِ آدمیزاد میمونه، دیدی تابحال به یکی بگی یلاٰ دم بگیر، حالا بازدم، حالا دم، حالا بازدم؟ نه، دوستداٰشتن رو هم نباید یادت بره و یکهو از سرت بپّره هوا، تو ننهیِ من نیستی و دوستداٰشتنِ من، دارو نیست که مُدام گوشزد کنم، دوستداشتنِ منو نباید یادت بره.
همزمان با فشار دادنِ استخونهام توی بغلـش، گفت:
تو سنگدلی ولی من تو نیستم، دلم برات زیاد تنگ میشه.
نشد بهش بگم نه، دلتنگی جزئی از اعضایِ بدنم شده، فقط ساٰکت موندن زمانی که داری غرق میشی تو اعماقِ دلتنگی رو خوب بلد شدم، آره تو من نیستی، تو هم رفتنی عزیزم، رفتنی..
چقدر طفلکیای آدمیزاد، به جایِ صبر کردن برای غرق شدن در آغوش کسی که تمام رویاهایِ شبانهاش هستی ؛
غمگینی برای یک شببخیر فراموششده، صبحبخیرِ فراموششده، دوستتدارمِ فراموششده، غمگینی برای خودت، توئه فراموش شده.