میخواستم بمانم،رفتم .
میخواستم بروم،ماندم .
نه رفتن مهم بود و نه ماندن...
مهم من بودم که نبودم .
آدم ضعیفی نبود؛اما دیگر حوصله سختی ها را نداشت .
میل عجیبی به گریز پیدا کرد،به ندیدن،ندانستن و رفتن برای همیشه .
. رایحه خیالش .
_
دگر نمیخواهم
گریههای برای تو را نمیخواهم ، حال غمزده برای تو را نمیخواهم.
تمامش میکنم
و تو را در قلب خود دفن خواهم کرد.
احساسات را در اتاقکی کوچک زندانی خواهم کرد.
تاوان اشتباهی دردناک را دادم و حال این تاوان بر من تمام شد.
از تو فقط به عنوان تجربهای زیبا یاد خواهم کرد و بس:))'🩶'