فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان های عبرت آموز ۱۹۱(تلنگر آمیز)
داستان تحت تاثیر قرار گرفتن شیخ مرتضی زاهد از یک حدیث
🎙استاد #عالی
#رمضان_مهدوی #ماه_رمضان #حجاب #فطر #عیدفطر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردم فاسق فاجر در دنیا به مومنین می خندند و مسخره می کنند و می گویند اینها مرتجع و کهنه پرستند...اما در روزمحشر موقع خندیدن مومنین است. روزیکه منافقین نور را ازمومنین گدایی می کنند.
❤️ آیت الله استاد ضیاءآبادی (ره)
#درس_اخلاق
═══✼🍃💖🍃✼══
🌹کــانال خوبان عالم🌹
✨✨✨✨
🆔 @khoban_ir
#رمضان_مهدوی #ماه_رمضان #حجاب #فطر #عیدفطر
یہآقایۍهستخیلۍغریبہ,💔!
منوتواگردرستبشیم
مھدوےزندگۍڪنیم
خیلۍزودمیاد:)
#امام_زمان
╭✾࿐༅••••☀️🌸🦋••••༅࿐✾╮
🕋الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻
╰✾࿐༅••••☀️🌸🦋••••༅࿐✾╯
@postchiy
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸تقسیم🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
««قسمت سی و چهارم»»
دقایق تند تند میگذشت. اون دو تا تروریست به مدرسه دخترونه نزدیک تر شده بودند و موفق شده بودند جای مناسبی برای استقرارشون پیدا کنند.
سعید گفت: قربان الان یکی از بچه های اون منطقه پشت خط هست.
محمد فورا وصل شد و گفت: محمدم. کی صحبت میکنه؟
صدا گفت: مدنی هستم قربان. در پوشش پیک موتوری.
محمد گفت: چقدر با مدرسه فاصله داری؟
مدنی: مثلا منتطر تحویل سفارش به سوپرمارکتی هستم که روبروی مدرسه است.
محمد دوربین اون خیابونو چرخوند و دید یه جوان حدودا 23 ساله با لباس و سر و وضع معمولی در پوشش پیک موتوری روبروی مدرسه وایساده. گفت: بسیار خوب. دو تا واحد دیگه در حال نزدیک شدن به منطقه هستند. ولی بعیده برسند. زمان نداریم.
مدنی: تروریستا چند نفرن؟
محمد: دو نفرن. هر دو مسلح و حتی شاید با چاشنی انتحاری.
مدنی: الان عکس دوتاشون رو برام فرستادند. دیدم. لوکیشن دقیقشون ...
سعید: ارسال شد.
محمد: گوش کن ببین چی میگم. اصل بر عدم درگیری هست. جونِ دخترای مردم از هر چیزی واجبتره.
محمد در حال حرف زدن با مدنی بود که سعید به محمد گفت: قربان شبنم داره نزدیکتر میشه ها. چیکارش کنیم؟
محمد به مدنی گفت: موقعیتت حفظ کن تا خبرت کنم.
محمد به دوربینا نگاه کرد و به سعید گفت: سه تا خیابون منتهی به خیابون حجاب ترافیک داره. درسته؟
سعید گفت: بله. خیابون چهارمی که از اون سه تا خیابون دورتره و طولانی تر هست، بخاطر ریزش ساختمون بستند.
محمد رفت رو خط صدرا: صدرا در چه حالی؟
صدرا: جونم آقا. میرسم آقا. چند بار بگم؟ ترافیکه ... شلوغه ...
صدای شبنم میومد که داشت با گوشیش حرف میزد و میگفت: نمیدونم کی میرسیم. این موتوریه داره خیلی تند میره. فکر کنم برسم.
محمد رو به سعید گفت: شبنم داره با کی حرف میزنه؟ فورا ردشو بگیر.
محمد به صدرا گفت: ببین! برو خیابون چهارم. اون خیابون یه ساعته که مسدوده. ریزش ساختمون داشته. اینقدر همونجا معطلش کن تا بهت بگم. نذاره بره ها. پیاده نشه ها. توقف نکن. بچرخونش.
صدرا گفت: چشم سلطان. چشم. توقف نمیکنم. شما هم یه کم جیگر رو دندون بذار تا خودمو برسونم.
بعدش گوشیشو قطع نکرد. محمد و سعید و بقیه بچه ها میشنیدند که شبنم از صدرا پرسید: بعدش سرویس دارین؟
صدرا هم به شبنم جواب داد: آره آبجی. لامصب اخلاق مخلاق نداره. خیلی رو مُخمه.
همه بچه ها در حالی که خندشون رو مخفی میکردند زیر چشم به محمد نگاه کردند. محمد هم انگار نه انگار. مغرور و جدی به نقشه و موقعیت مدنی چشم دوخته بود.
شبنم به صدرا گفت: میشه بهش بگی با یه سروریس دیگه بره؟ من شما را تا سه چهار ساعت دیگه لازم دارم.
صدرا گفت: گرفتی ما رو آبجی؟ مگه نشنیدی این یارو ... الله اکبر ...
شبنم گفت: شما که دیگه تا الان معطلش کردی. بگو فعلا کار دارم. اصلا جوابش نده. سه برابر چیزی که اون میخواست بهت بده، من بهت میدم.
صدرا گفت: خب حالا شد یه چیزی. میشه درباره اش فکر کرد. محکم بشین آبجی که باید از چند تا ماشین لایی بکشم.
ده دقیقه گذشت. تیم هایی که قرار بود به مدنی و موقعیت مدرسه دخترونه برسن، داشتن نزدیکتر میشدند اما هنوز فاصله داشتند. سه چهار تا موتوری دو تَرکه که همشون از مسیرهای مختلف با آخرین سرعت ممکن از بین ماشین ها عبور میکردند.
سعید به محمد گفت: قربان کوادکوپتر بالاسرِ منطقه است. دیگه الان به تروریست دومی هم اشراف داریم.
اینو گفت و فیلم واضحش که از بالا سرِ تروریست دوم بود و از فاصله بسیار زیاد رصدش میکرد انداخت رو مانیتور. محمد رفت رو خط مدنی و گفت: عامل انتحاریه. نزدیکترینشون به تو در فاصله صد متریت هست. آنالیز اندام و بدنش نشون میده که سلاح بزرگ همراش نیست.
مدنی سری چرخاند و روی پنجه پاهاش بلند شد و نگاهی به طرف دکه کرد و گفت: قربان همین که الان جلوی دکه روزنامه فروشی ایستاده؟
محمد: آره. خودشه.
مدنی گفت: دومی کجاست؟
400 گفت: بله. با دو تا خیابون فاصله.
محمد گفت: حتما داره میره لواسون. درسته؟
400 گفت: کلا داره میره سمت شرق. اما عجله خاصی نداره. سرِ صبر و حوصله داره میره.
محمد گفت: ببینید! هر خبری هست کف خیابون حجاب و میدون انقلاب و ... نیست. احتمالا اینا رد گم کنی هست. یه قرار و ملاقات مهم در لواسون دارند. حواستون جمع باشه.
400: چشم. قربان ایستاد. مهشید پیچید تو یه فرعی و ایستاد.
محمد: کجاست دقیقا؟
400: قربان یه نفرو سوار کرد و حرکت کرد.
محمد به سعید گفت: برو دروبین شهری و پیداش کن و عکسش بفرست رو مانیتور!
سعید فورا این کارو کرد. یه عکس از دوربین یکی از خیابونا گرفتند و فرستاد رو مانیتور! محمد وقتی عکسو دید گفت: عجب! آقای زندیان!
مجید اومد رو خط محمد و گفت: قربان اینجا تخلیه شد. تو راهن و ظاهرا دارن میرن سمت انقلاب. همشون تو چهار تا ون جا شدند.
محمد از سرجاش بلند شد و رفت سراغ نقشه هوشمند شهری. سه نقطه رو علامت گذاری کرد. خیابون حجاب ... میدون انقلاب ... لواسان. گفت: برج میلاد قرار بوده شبنم، خبرِ لخت شدن دو تا دخترو با دوربینش در دنیا مخابره کنه. که نتونست. همشون لواسان را تخلیه کردند و حالا شاید ... مشخص هم نیست ... شاید مهشید و زندیان بیان لواسان ... بعلاوه اینکه یه لشکر خبرنگار حرفه ای کم کم دارن تو میدون انقلاب جمع میشن و چهار تا ون دختر زیر 25 ساله هم داره میاد به طرف میدون انقلاب!
چند قدمی راه رفت و فکر کرد. سه چهار تا ازبچه ها اطرافش جمع شدند و با سعید، به حرفها و حرکات محمد دقت میکردند. محمد دوباره رفت سراغ نقشه و گفت: این چه کار مهمی هست که شبنم خودش تنها داره میره خیابون حجاب؟ چیه که اینقدر مهمه که حاضر شده شصت هفتاد تا خبرنگار بفرسته میدون انقلاب اما خودش به تنهایی بره دنبال یه کار دیگه!
بیشتر فکر کرد. گفت: اگه اغتشاش و یا حرکت زننده ای بخواد صورت بگیره، قطعا با این حجم از آدمی که دارن میبرن میدون انقلاب، قراره اونجا باشه. اما چیه که قراره که مثلا ما حواسمون به میدون انقلاب پرت بشه اما شبنم قراره به اون کار برسه؟
همون لحظات بود که یکی از بچه ها وارد شد و درِ گوش سعید چیزی گفت و کنار ایستاد. سعید به آرامی به محمد نزدیک شد و گفت: قربان باید نکته ای را عرض کنم.
محمد همین طور که سرش تو نقشه هوشمند شهری بود گفت: بگو!
سعید گفت: دو نفر از کسانی که اسم و عکس و هویتشون از سیستم آلادپوش بلند کرده بودیم، یک ساعت پیش توسط دوربین های خیابون حجاب شکار شدند!
محمد فورا روشو برگردوند و به پشت سر سعید نگاه کرد و به اون برادری که این خبرو آورده بود گفت: بیا جلو ببینم! بیشتر بگو!
اون برادر جلو اومد و سلام کرد و گفت: دو تاشون از اعضای سابقه دارِ احزاب تجریه طلب هستند که به طور غیر قانونی چندین مرتبه به خارج از کشور رفت و آمد داشتند.
محمد گفت: دوتاشون در یک ساعت واحد، تو خیابون حجاب بودند؟
-بله قربان. یکیشون تو ساندویچی ... یکشون تو آب میوه فروشی ... الان هم هرکدومشون به کاری مشغولن. مشخصه منتظرن.
محمد دوباره برگشت رو به نقشه هوشمند. به اون برادر گفت: بیا ببینم دقیقا کجای خیابون حجاب؟!
جلوتر اومد و مشخص کرد و گفت: اینجاها ... دقیقا اینجا و اینجاها بیشتر!
محمد گفت: الله اکبر! بذار ببینم دقیقا چی داریم اونجا ها ...
بچه ها هم شروع کردند با دقت وجب به وجبش رو بررسی کردند و دست گذاشتند رو یه نقطه مشخص تر!
محمد در حال که به اون نقطه چشم دوخته بود گفت: اینجا چه مدرسه ای هست؟
یه نفر از بچه ها گفت: قربان اینجا همون مدرسه دخترونه ای هست که دو تا از کلاساشون کشف حجاب کرده بودند و چادر از سر چند تا دختر چادری کشیدند. بعدش یه نفرشون لخت مادرزاد شد و تو حیاط مدرسه میدوید. چند تا دختری که یواشکی فیلم و لایو میگرفتند شایعه انداختند که کارِ مدیر و معاون مدرسه است که این دخترو لخت کردند. به ظهر نکشیده والدین بچه ها اومدند و مدرسه رو روی سرِ همه خراب کردند و تمام شیشه های مدرسه آوردند پایین!
یکی از بچه ها گفت: از اون روز تا حالا بیست بار درباره این مدرسه تو شبکه های مختلف معاندین برنامه پخش کردند.
محمد گفت: یا صاحب الزمان! ینی الان دو نفر تروریست از یک ساعت قبل، تو اون خیابون هستند و به احتمال خیلی زیاد ... یا مسلح هستند یا چاشنی و جلیقه انفجاری دارن ... و لحظه به لحظه دارن به مدرسه دبیرستان دخترونه نزدیکتر میشن و ... ساعت چند مدرسشون تموم میشه؟
یکی از بچه ها فورا زنگ زد آموزش پرورش منطقه و پرسید و بعدش گفت: قربان امروز جشن داشتن و بیشتر مدرسه موندند. اما کمتر از پنجاه دقیقه دیگه مدرسشون تموم میشه و حدودا چهارصد نفر دختر ...
محمد فورا حرفشو قطع کرد و گفت: یا فاطمه زهرا! بسه ... بسه آقا ... سعید فورا برو رو خط بچه های اون منطقه! بقیه هم با سایر جاها هماهنگ بشن. زود. فرصت نداریم.
همه پخش شدند و هر کسی فورا برگشت سر کار و سیستم خودش.
محمد برگشت و نگاهی به دوربین شهری کرد. دید شبنم پشت سرِ صدرا نشسته و در حال حرکتند. زیر لب گفت: شبنم هم لابد داره میاد تو اون خیابون که فیلم و عکس حرفه ای از حمله لباس شخصی ها و عناصر حکومتی به دختران بی گناه و به خاک و خون کشیدن دخترای مردم گزارش تهیه کنه و بفرسته اون ور آب. بعدش هم بگن حمله انتحاری بسیجی ها و ارزشی ها به مدرسه دخترانی که چند روز پیش شعارهای ساختار شکن سر دادند!!
ادامه دارد...
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوای حرم یار ۵۷
مداحی کربلایی سید رضا نریمانی در حرم حضرت رقیه سلام الله علیها
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
https://eitaa.com/khoban_ir
⭕️بدترین گناه⭕️
❌ ناامیدی ازرحمت خداست
#امام_زمان #ماه_رمضان
__________________________
➬@Khoban_ir
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠استاد رائفی پور:
🔸سرّ نماز اول وقت؟!
چرا میگن نمازتون رو اول وقت بخونید⁉️
👌🏼کوتاه و شنیدنی
حتما ببینید و نشر دهید✅
#امام_زمان #ماه_رمضان
استاد#رائفی_پور
__________________________
➬@khoban_ir
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
✅با خدا باشیم!
✍ آیتالله بهجت(ره): آیا میشود ما با خدا نباشیم، [اما] خدا یار ما باشد، در هر جزئی و کلی، در امور داخلیه و در امور خارجیه!
پس هیچ چارهای از بلیّات دنیویه و اخرویه، داخلیه و خارجیه نیست، مگر خدایی بودن و با خدا بودن و با خداییها معیت داشتن و تبعیت داشتن!
#امام_زمان #ماه_رمضان
📚 بهسوی محبوب، ص۶٢
💠
@khoban_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حجتالاسلام عالی
🌀چرا خداوند مارو از بهشت به عالم دنیا آورد؟
❇️هیچ یک از اتفاقات زندگیت بی حکمت نیست
✅@khoban_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠عاقبت شوخی با نامحرم
🔸شیخ حسین انصاریان
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
#امام_زمان #ماه_رمضان
🔹تلنگری زیبا برای همه ما
✅@khoban_ir
✅معنی رمضان
✍استاد فاطمی نیا:عده ای از لغويون در مورد لغت رمضان ميگويند در هرکلمه ای که حروف "ر م ض" به کار رفته باشد، معناي حرارت از آن استفاده ميشود. حال باید بررسی شود رابطه ماه رمضان و معنای حرارت چیست؟
یکی از احادیث شریفه این معنا را بیان میکند و میفرماید:《سمي رمضان رمضان لانه يحرق الذنوب》ماه رمضان ، رمضان نامیده شد چرا که گناهان را میسوزاند و آن را ازبین میبرد.
#امام_زمان #ماه_رمضان
💠
@khoban_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خداحافظ ای ماه دوست داشتنی...
🌙وداع جانسوز آیت الله آقا مجتبی تهرانی با ماه مبارک رمضان
#امام_زمان #ماه_رمضان
✅@khoban_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💡نمازخوان شدن فرزندان💡
💠دکتر سید محسن میرباقری
✍️ خیلی از والدین سوال می کنند که برای نماز خوان شدن بچه ها از چه سنی باید شروع کنیم و ...
.
.
.
📝 اگر شما هم تجربه موفقی در زمینه نماز خوان شدن فرزندتان دارید بفرمایید تا بقیه هم استفاده کنند و شما هم در ثوابشون شریک باشید...
.##ماه_رمضان #امام_زمان
.
✅@khoban_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چگونه حال و هوای معنوی ماه مبارک رمضان را در طول سال حفظ کنیم؟!
▫️حجت الاسلام و المسلمین لقمانی
#ماه_رمضان #امام_زمان
🔷🔸💠🔸🔷
✅@khoban_ir
ای ماه تنزل ملائک ! بدرود
نور ملکوتِ جان سالک ! بدرود
ای خواهش عارفان، بهار قرآن
ای مطلع فجر امرِ رَبِّک ! بدرود
🌹🌹منبرهای عالی 🌹🌹
#امام_زمان #ماه_رمضان
🍃🍃⚡️⚡️⚡️🍃🍃
@khoban_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠بهشت و جهنم صحرای خالیست!!!
🔸 شهید مرتضی مطهری
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
#امام_زمان #ماه_رمضان
🔹تلنگری زیبا برای همه ما
@khoban_ir
Tahdir-(www.DaneshjooIran.ir) joze30.mp3
4.04M
🔹تحدیر قرآن کریم🔹
🔸استاد معتز آقایی🔸
🔵 #جزء۳۰ 🔵
فایل صوتی تحدیر قران مجید ☝️
مشاهده متن جز سی ام
هر روز یک جز از قرآن به روش تحدیر(تندخوانی) در خوبان عالم👇👇👇
https://eitaa.com/khoban_ir
❌انتشار با لینک کانال مجاز است
#امام_زمان #رمضان #قرآن#تحدیر #ترتیل #ختم_قرآن
♦️به حول و قوه ی الهی امروز با پایان ماه مبارک رمضان بارگذاری کامل سی جزء قرآن کریم به پایان رسید.
شما عزیزان هر زمان می توانید با مراجعه به مطالب سنجاق شده به فایل های کامل جهت ختم قرآن کریم و فهرست محتوایی کانال دسترسی پیدا کنید.
و یا روی لینک زیر کلیک نمایید. 👇👇👇
https://eitaa.com/khoban_ir/64486
✅با تشکر مدیر خوبان عالم
#ماه_رمضان #امام_زمان #شب_جمعه #عیدفطر