✅بخش ویژه قرآن کریم (پویش ماه مبارک رمضان )
♦️قرائت جزء۱ ♦️قرائت جزء۲ ♦️قرائت جزء۳ ♦️قرائت جزء۴ ♦️قرائت جزء۵ ♦️قرائت جزء۶. ♦️قرائت جزء۷ ♦️قرائت جزء۸ ♦️قرائت جزء ۹ ♦️قرائت جزء ۱۰♦️قرائت جزء ۱۱ ♦️قرائت جزء ۱۲♦️قرائت جزء۱۳♦️قرائت جزء۱۴ ♦️قرائت جزء۱۵♦️قرائت جزء ۱۶♦️قرائت جزء۱۷ ♦️قرائت جزء ۱۸♦️قرائت جزء ۱۹♦️قرائت جزء۲۰ ♦️قرائت جزء۲۱♦️قرائت جزء۲۲♦️قرائت جزء۲۳♦️قرائت جزء۲۴♦️قرائت جزء۲۵♦️قرائت جزء۲۶♦️قرائت جزء۲۷♦️قرائت جزء۲۸♦️قرائت جزء۲۹♦️قرائت جزء ۳۰
✔️برای دسترسی آسانتر روی گزینه مورد نظر کلیک کنید.
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
🎙سخنرانی:
آیتالله #بهجت
آیتالله #ناصری
آیتالله #مجتهدی_تهرانی
دکتر #رفیعی
استاد #قرائتی
استاد #پناهیان
استاد #شجاعی
#استاد_عالی
استاد#رائفی_پور
استاد #مومنی
استاد #فاطمی_نیا
#دارستانی
مرحوم #کافی
🎤مداحی:
سید رضا #نریمانی
حاج محمود #کریمی
حاج امیر #کرمانشاهی
حمید #علیمی
#سیب_سرخی
#فصولی
#نوشه_ور
#طاهری
#رسولی
#مقدم
#سجاد_محمدی
#عطائی
#هلالی
#باسم_کربلایی
حاج مهدی #اکبری
🕊#توسلات_مهدوی
🕊#تشرفات خدمت صاحب الزمان
📽مستند داستانی فوق العاده #آن_سوی_مرگ
📽داستان های #عبرت_آموز (تلنگر آمیز)
#لبخند_ماه
#شرح_و_بررسی_کتاب_آن_سوی_مرگ (فوق العاده شنیدنی -پیشنهاد ویژه کانال)
خوبان عالم را دنبال کنید 👇👇👇
@khoban_ir ✅
یه جا خوندم نوشته بود:
درسته شاید ما پایان قشنگی
نداشته باشیم ، اما لحظه های
قشنگی داشتیم...
@khoban_ir
حضرت #علی ع و #عاصم
امام علی (ع) بعد از خاتمه جنگ جمل وارد شهر بصره شد، در خلال ایامی که در بصره بود، روزی به عیادت یکی از یارانش به نام « علاء بن زیاد حارثی » رفت. این مرد خانه مجلل و وسیعی داشت. امام علی (ع) همینکه آن خانه را با آن عظمت و وسعت دید، به او فرمودند: این خانه به این وسعت، به چه کار تو در دنیا می خورد، در صورتی که به خانه وسیعی در آخرت محتاج تری؟! ولی اگر بخواهی می توانی که همین خانه وسیع دنیا را وسیله ای برای رسیدن به خانه وسیع آخرت قرار دهی؛ به اینکه در این خانه از مهمان پذیرایی کنی، صله رحم نمایی، حقوق مسلمانان را در این خانه ظاهر و آشکار کنی، این خانه را وسیله زنده ساختن و آشکار نمودن حقوق قرار دهی و از انحصار مطامع شخصی و استفاده فردی خارج نمایی.
علاء: یا امیرالمومنین! من از برادرم عاصم پیش تو شکایت دارم.
ــ چه شکایتی داری؟
ــ تارک دنیا شده، جامه کهنه پوشیده، گوشه گیر و منزوی شده، همه چیز و همه کس را رها کرده.
ــ او را حاضر کنید!
عاصم را احضار کردند و آوردند، امام علی (ع) به او رو کردند و فرمودند: ای دشمن جان خود، شیطان عقل تو را ربوده است؛ چرا به زن و فرزند خویش رحم نکردی؟ آیا تو خیال می کنی که خدایی که نعمتهای پاکیزه دنیا را برای تو حلال و روا ساخته، ناراضی می شود از اینکه تو از آنها بهره ببری؟ تو در نزد خدا کوچک تر از این هستی.
عاصم: یا امیرالمومنین! تو خودت هم که مثل من هستی؛ تو هم که به خود سختی می دهی و در زندگی بر خود سخت می گیری، تو هم که جامه نرم نمی پوشی و غذای لذیذ نمی خوری. بنابراین من همان کار را می کنم که تو می کنی، و از همان راه می روم که تو می روی.
ــ اشتباه می کنی، من با تو فرق دارم؛ من سمتی دارم که تو نداری، من در لباس پیشوایی و حکومتم. وظیفه حاکم و پیشوا وظیفه دیگری است؛ خداوند بر پیشوایان عادل فرض کرده که ضعیف ترین طبقات ملت خود را مقیاس زندگی شخصی خود قرار دهند و آن طوری زندگی کنند که تهیدست ترین مردم زندگی می کنند، تا سختی فقر و تهیدستی به آن طبقه اثر نکند. بنابراین من وظیفه ای دارم و تو وظیفه ای.
🔺 منبع : داستان راستان اثر شهید مطهری
@khoban_ir ✅
🌷 امیرالمومنین (عليه السّلام) فرمودند :
☘ نَزِّل نَفسَكَ دُونَ مَنزِلَتِها تُنَزِّلكَ النّاسُ فَوقَ مَنزِلَتِكَ.
✍ خود را در جايى فروتر از منزلت خويش بنشان تا مردم تو را در جايى فراتر از منزلتت بنشانند .
📖 غرر الحكم ح۹۹۸۵
@khoban_ir ✅
#خردمندي نزديك راه خروجي روستاي خود نشسته بود كه مسافري به سويش آمد و پرسيد: «من از روستاي قبلي ام نقل مكان كرده ام و اكنون به اينجا رسيده ام. اهالي اينجا چگونه مردمي هستند؟»
خردمند از او پرسيد:
«مردم روستاي تو چگونه بودند؟»
مسافر گفت:
«آنان تنگ نظر، گستاخ و بي رحم بودند».
خردمند گفت:
«مردم اين روستا هم از همان قماش هستند.»
پس از مدتي مسافر ديگري آمد و همان سوال را مطرح كرد و خردمند نيز از او پرسيد: «اهالي روستاي تو چگونه مردمي بودند؟» مسافر در پاسخ گفت: «بسيار مهربان، مودب و خوب بودند.» و خردمند به وي گفت: «مردم اين روستا هم همان گونه هستند.»
🔸ما به جهان، آن گونه كه دوست داريم مي نگريم، نه آن گونه كه به راستي هست. اغلب رفتار ديگران نسبت به ما، انعكاس رفتار خودمان با آنان است. اگر انگيزه هايمان در رفتار با آنان مثبت و خوب باشد، مي توانيم فرض كنيم كه انگيزه هاي آنان نيز نسبت به ما خوب و مثبت است و اگر قصد و نيت ما نسبت به آنان بد باشد، همواره فكر مي كنيم كه قصد و نيت آنان نيز نسبت به ما بد است.
@khoban_ir ✅
✍💎ای بشر از چه گمان کردی که دنیا مال توست؟!
ورنه پنداری که هر لحظه اجل دنبال توست
هر چه خوردی، مال مور و هر چه هستی مال گور
هر چه داری مال وارث، هر چه کردی مال توست...☘☘☘
@khoban_ir ✅
#توبه_نصوح
چرا توبه نصوح آنقدر معروف شد⁉️
نصوح مردی بود شبیه زنها، صدایش نازک بود، صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت.
او با سوء استفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار دلاکی میکرد و کسی از وضع او خبر نداشت. او از این راه، هم امرار معاش میکرد و هم برایش لذت بخش بود.
گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.
روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد. از قضا گوهر گرانبهایش همانجا مفقود شد. دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند.
وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایی، خود را در خزینه حمام پنهان کرد.
وقتی دید مأمورین برای گرفتن او به خزینه آمدند، به خدای تعالی رو آورد و از روی اخلاص و به صورت قلبی همانجا توبه کرد.
ناگهان از بیرون حمام آوازی بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد و مأموران او را رها کردند.
و نصوح خسته و نالان شکر خدا را به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت.
@khoban_ir
چهارتا ذکر قرآنی آرامش بخش که توی زندگیت معجزه ها میکنه :
حسبنا الله و نعم الوکیل (برای وقتایی که ترس و اضطراب داری)
لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین (وقتی خیلی ناراحتی و دلت گرفته)
افوض امری الی الله ان الله بصیربالعباد (برا وقتایی که میخوای خدا مکر و حیله دیگران رو در حق تو خنثی کنه)
ماشاالله لا حول ولا قوه الا بالله (برا وقتایی که طالب زیبایی در دنیا هستی)☘☘
@khoban_ir✅
سحر خیز باش تا کامروا باشی❗️
بزرگمهر وزیر دانای انوشیروان هرروز صبح زود خدمت انوشیروان میرفت و پس از ادای احترام رو در روی انوشیروان میگفت: سحر خیز باش تا کامروا گردی.
شبی انوشیروان به سرداران نظامیاش دستور داد تا نیمه شب بیدار شوند و سر راه بزرگمهر منتظر بمانند. چون پیش از صبح خواست به درگاه پادشاه بیاید لباسهایش از تنش در بیاورند و از هر طرف به او حمله کنند تا راه فراری برای او باقی نماند.
صبح روز فردا وقایع طبق خواسته انوشیروان اتفاق افتاد. بزرگمهر راه فراری پیدا نکرد. چون صلاح ندید برهنه به درگاه انوشیروان برود، به خانه بازگشت و دوباره لباس پوشید. آن روز دیرتر به خدمت پادشاه رسید.
پادشاه خندید و گفت: مگر هر روز نمیگفتی سحر خیز باش تا کامروا باشی؟
بزرگمهر گفت: دزدان امروز کامروا شدند، زیرا آنها زودتر از من بیدار شده بودند. اگر من زودتر از آنها بیدار میشدم و به درگاه پادشاه میآمدم، من کامرواتر بودم
@khoban_ir ✅
گرگ همیشه گرگ می زاید گوسفند همیشه گوسفند.
تنها فقط انسان است که گاهی گرگ می زاید و گاهی گوسفند.
@khoban_ir ✅
شکار مراد
مراد، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻫﺎﻟﯽ روستایی ﺑﻪ ﺻﺤﺮﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ در راه برگشت، به ﺷﺐ خورد و از قضا در تاریکی شب ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺳﺨﺖ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺮ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﻏﺎﻟﺐ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﺸﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎ ﮐﻪ ﭘﻮﺳﺖ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽﺭﺳﯿﺪ، ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ روستا، ﻫﻤﺴﺎﯾﻪﺍﺵ ﺍﺯ ﺑﺎﻻﯼ ﺑﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ: «ﺁﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ، مراد ﯾﮏ شیر ﺷﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ!»
مراد ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﺳﻢ ﺷﯿﺮ ﻟﺮﺯﯾﺪ ﻭ ﻏﺶ ﮐﺮﺩ. ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺴﺖ ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺷﺪﻩ ﺷﯿﺮ ﺑﻮﺩﻩ است. ﻭﻗﺘﯽ به هوش آمد از او پرسیدند: «برای چه از حال رفتی؟»
مراد گفت: «فکر کردم حیوانی که به من حمله کرده یک سگ است!»
مراد بیچاره ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ یک سگ به او حمله کرده است وگرنه ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻭﻝ ﻏﺶ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﯾﺎﺩ ﺧﻮﺭﺍﮎ ﺷﯿﺮ ﻣﯽﺷﺪ. ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﻢ ﯾﮏ ﻣﺸﮑﻞ ﺑﺘﺮﺳﯿﺪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺑﺠﻨﮕﯿﺪ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭﺗﺎﻥ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ.
@khoban_ir ✅
پرهيز از تحمل داغ عزيزان، سبب خودداري حضرت سليمان(ع)، از خوردن آب حيات
به سلیمان پیامبر گفتند: آب حیات در اختیار توست میخواهی بنوش. سلیمان با بوتیمار در این باب مشورت کرد و بوتیمار عرض کرد: اگر فرزندان و دوستان هم از این آب بهرهای داشته باشند چه بهتر، وگرنه چه ثمر دارد این زندگی که هر چهار روزی فراق و مرگ یکی از عزیزان را دیدن؟
بگو به خضر که از عمر جاودانه تو را
چه حاصل است بجز مرگ دوستان دیدن
🔰منبع: داستان های جوامع الحکایات
@khoban_ir ✅