#ناشناسی کانال امام زمان را حمایت کنید mhdiifatme ______________ سلام علیکم حمایت کنید

#ناشناسی سلام ناشناس و هم گروهی هاتون جاااااااااااااااااان شهدا دعاکنید حاجت دارم برآورده بشه ان شاءاله 😭 😭 😭 😭 😭 چرا من حاجت نمیگیرم دعاکنید شماها با زبان من گناه نکردید دعا کنید قسمتون میدم به امام شهدا _________ صبر کن☺️ ان شاءالله حاجت روا بشی

#ناشناسی سلام مامان بابام از هم جدا شدن التماس دعا... _____________ سلام علیکم🌹 محتاجیم به دعا خدا ان شاءالله عاقبت مارو ختم بخیر کنه🌸

تا دقایقی دیگر رمان دلبسته مادر در کانال @Khodaaa112 قرارداده میشود دوستان خود را دعوت کنید.

هر شب یک قسمت😊🌹

قسمت ۱ رمان:دلبسته ی مادر +سلااااااام صبح بخیر مامان سلام بابا صبح بخیر 😁😊 عه پس یوسف کو!؟😜 _سلام دخترم صبح شماهم بخیر بابا😊 ~سلام راضیه مامان صبح تو هم بخیر🙂 یوسف خوابه امروز پنحشنبه هست دانشگاه نداره. ، تو برای چی بیداری مدرسه نداری!؟🤔 تو دلم یک پفی کشیدم آه😒😮 +نه ندارم ولی مامان تو که میدونی کنکوریم یعنی درس دارم! میخوام برم با دخترا کتاب خونه😌🙃 وای باز یک دروغی سر هم کردم خسته شدم از بس دروغ گفتم!☹️😖 مامان با تعجب نگاهم کرد 😟و گفت _باشه بیا بشین صبحونه ات رو بخور! +بابا چرا رفتی !؟😕 _کار دارم بابا جان خداحافظ☺️ +بسلامت مشغول خوردن چای بودم مامانم صدام زد 🗣☕️ _راضیه!👀 +جانم😀 _راستش رو به من بگو دختر تو که دیروز کلاس کنکور داشتی تموم شد تست هم زدی امروز استراحتیته کجا میخوای بری!؟😑🤥 +ای وا مامان!! 😥یعنی چی مگه بده میخوام بخونم!؟ 😢آره دیروز خوب تست نزدم میخوام جبران کنم ول کن ترخدا مامان چقد گیر😓😥 میدی بخدا19 سالمه بچه نیستم که!! _باشه حالا دختر!😐 راستی بابات برات تو اتاقت پول گذاشت!🙂 +باشه ممنون _واسه نماز صبح بیدار نشدی اصلا کلا دیگه نماز نمی خونی چرا!؟😟😳 +واای باز شروع کردی مامان 😒😣 خب دوست ندارم مگه زوره نماز خوندن دوست ندارم چرا بهم فشار میارین اخه!؟😰 عه اصلا دیگه صبحونه هم نمیخوام!😤😞 _راضیه راضیه دختر بیا صبحانه ات رو بخور مگه چی گفتم قهر کردی دختر!؟😟😏😒 +ممنون مامان میل ندارم دیگه! رفتم سمت اتاق لباسام رو عوض کردم😒🚶‍♀ یک مانتو شلوار یک روسری قرمز پوشیدم!🧥👠👖🎒🕶 ادکلن زدم کمی به صورتم کرم پودر زدم 💅 دست خودم بود که غوغا میکردم یوسف گیر میده بهم!🙁 از اتاق اومدم بیرون که با دخترا بریم گردش کتاب خونه بهونه بود!😁 از اتاق اومدم بیرون با صورت یوسف روبرو شدم😕 +سلام صبح بخیر🙂 _سلام صبح توهم بخیر کجا بسلامتی راضیه خانوم!؟🙂😒 + میخوام برم کتاب خونه کتاب بگیرم!😁 _اها بسلامتی +یوسف هم بخاطر حرف های بابا اینکه بهش زور نگید و اینا دیگه کاری به کارم نداشت قبلا بخاطر پوششم دعوام میکرد! اما دیگه چیزی نمی گفت یوسف خیلی پسر مقیدی بود اینجوری بگم که یک پسر اهل هیئت و اینا بود! حزب اللهی بود بیشتر کارای بسیجی و برنامه های دانشگاه مراسم رو خودش به عهده می گرفت ولی با من بسیار فرق میکرد خیلی! به فرزانه زنگ زدم که پارک منتظرم باش دخترا امشب جشن گرفتن همه هستن! یک تاکسی گرفتم همه ی دخترا جمع شده بودن دوست صمیمی من فرزانه بود انقدر منتظرش موندم تا اومد از دور یکی باهاش داشت می اومد😉🎊 اومد نزدیک تر داداشش بود رو کردم به دخترا و گفتم: +برادرش رو برای چی آورده؟😕😧 _چبدونم بابا فرزانه است دیگه!😬 ~سلام دخترا من اومدممممم🤩🤩 سلام راضیه، سلام هانیه سلام اسما خلاصه سلام به همگی معرفی میکنم داداش جانم یاسین تو دلم گفتم: عه فرزانه باید گند بزنی به جمع😒😤 یعنی نمیشه! عه نگاش کن تروخدا😏😖 +سلام _سلام _نگران نباشید داداشم میخواد بره! موندنی نیست فقط اومده راضیه صورتش رو بکشه +من؟😳😦 _اره تو بهش گفتم نقاشیت قشنگه صورته دخترا رو خیلی خوب میکشی☺️🤗 میکشی!؟ +همچنین هم بدم نمیاد هاا ولییی میترسم زشت بشه!🤔🤭 _نگران نباش زشت نمیشه +خب پس باشه🙂 ادامه دارد...... کپی فعلا❌ نویسنده:خادم کانال

قسمت یک رمان خدمت شما😊🕊

یاعلی

خادم های عزیز دیگه پست نزارید😊

خادم: مهمانان اقا باور کنید😁🙈 من نه طلبه هستم نه خواب تعبیر میکنم😁 چرا با هرکی هم صحبت میشم😁 سوالش:طلبه ایی!؟😁

😁 😁 طلبه کردنت رفت

محتاجیم به دعا

حاجت روا بشید ان شاءالله

اها😁 خوب پس با بنده دردل کنید فرض کنید شاپرکم از طرف امام زمان🕊😁

سلام علیکم پرسیدم منتظر جواب هستم

بازهم پرسیدم منتظر جواب هستم😁🙏

😁😒 انصراف نمیشه بدم😌

#ناشناسی آخر راضیه هم برا خودش قلدریه چشششششششم نخوره دختره چش سفید ______________ ادامه اش خیلی قشنگه پره از معنویات😌🕊

ابوعلی یار حاج قاسم♥️ @shohaadah♥️

#باباقاسم♥️ چه کردی با من بابا که یک روز دل مرا بردی !؟♥️🕊 یک روز مرا کردی عاشق شهدا!؟ دلتنگم دلتنگ آغوشت😔🕊