رفتم کنفرانسمو دادم اومدم نشستم دیدم شماره 4000افتاد از استاد احازه گرفتم رفتم بیرون حرف زدم بهش کفتم بیا خونه ما خسته شدیم گفت کارو ما میکنیم شما خسته شدین گفت عجله نکن میام مراقب خودتو و شوهرت باش کفتم زود بیا و قطع کرد
🌷🍃🌷🍃🌷
بفرمایید
پدر عزیزتون به ڪدام یڪ از ائمه ارادت بیشترے داشتند⁉️
و در ادامه بفرمایید دوست شهیـد داشتند⁉️
کلا تموم شهادت اهل بیت لباس مشکی میپوشید ولی با رفتارش انگاری به حضرت زهرا ارادت داشت و علاقمند به شهید سید مجتبی علمدار بود ولی باشهادتش و اومدنش و خاطراتی که بعدش متوجه شدیم انگاری به خضرت رقیه هم ارادت داشت اصلا حس من اینه که بابام برات شهادتشو تو حرم حضرت رقیه گرفت دعاهاشو تو عرفه کرد و قطعیتشو تو حرم خضرت رقیه
🌷🍃🌷🍃🌷
از احساستون بفرمایید از اون لحظه ڪ....
اومدند و درباره اعزامشون صحبت ڪردند⁉️ سایر اعضا خانواده در این زمینه مخالفتے نداشتند⁉️
یبار دقیقا یه روز قبل عروسیم یه عده رفتن سوریه که البته برگشتن نرفتن که روز عروسیم حضور داشتن بابام میگفت اگه عروسی تو نبود حتما میرفتم مادرم گفت عجله نکن میری بهش گفت چیه ناراحتی نرفتی میری ناراحت نباش ناراحتی از اینکه شهید نشدی برقی تو چشاش زد گفت اره مادرم بهش گفت واقعا تو اگه شهید نشی زحماتت هدر میره دعا میکنم عاقبت شهید بشی واقعا حیفه اگه شهید نشی خیلی خوشحال شد از این حرفش
🌷🍃🌷🍃🌷
چند بار عزیمت به سوریه داشتند⁉️و دفعه چندم ارباب ایشان رو ب آغوش گرفت و این قربانے رو از شما قبول ڪردند⁉️
اولین بار بعد از 43روز شهید شد اصلا به چند بارم نکشید اولین بار برات شهادتشو از حضرت رقیه گرفت اینو میگم چون برق تو چشماش وقتی حرم حضرت رقیه هست تو عکس رو میشه حس کرد اخه اصلا اهل عکس اینا نبود ولی به کفته یکی از دوستاش گفت خودش بهم گفت بیا چند تا عکس تو حرم بگیریم
🌷🍃🌷🍃🌷
نحوه شهادت رو از زبان همرزمان شهید بفرمایید⁉️
و این ڪه چه مدت جاویدالاثر هستند⁉️
انگاری اینا سه دسته میشن یه دسته سردار کجباف فرماندشون بود یه دسته دیگه رو نمیدونم یه دسته هم بابا فرماندشون بود البته با نیروهای سوری نیروهای سوری فرار کردن تنها موند ولی همچنان میگفت مقاومت میکنیم و با تیر قناصه به قسمت پشت سرش به شهادت میرسه
🌷🍃🌷🍃🌷
ان شاءالله اولین دیدارے ڪه بزودے بعد از شهادت داشته باشید چه صحبتهایے با پدربزرگوارتون دارید⁉️
خواسته اے ڪه از شهیـد دارید چه هست⁉️
وقتی از برادرم خواست تا دعا کنه شهید بشه و مثله خضرت زهرا قبرش مخفی باشه وقتی هم نیومد داداشم میگفت خودش اینطوری میخواست من میگفتم همش مگه حضرت زهرا خانوادشم ازش بیخبر بودن نه باید بیاد تا زمانی که رفتم سوریه غربت حضرت زینب رو دیدم گفتم پدرم فدایت قانع شدم که نیاد ولی بازم گهگداری دوست داشتم بیاد. و دقیقا بابا شبه تولدم اومد انگاری فقط میخاست به من ثابت کنه برا دل تو اومدم فقط میگفتم برا دل من اومدی میدونم برا من اومدی خواستمم این بود که بزاره ما هم مول خودش شهید بشیم عاقبتمون ختم به شهادت بشه و اینکه کمکون کنه بچه هامونو درست تربیت منیم تا راه امثال پدرم پایمال نشه
🌷🍃🌷🍃🌷
آیا پدر شهیدتون سنگ یاد بود دارند در مزار شهـدا⁉️
بله دارند الان دیگه