💫🌷 درسی بسیار زیبا از شهید محمد رضا دهقان...
طرف داشت غیبت میکرد بهش گفت:
شونه هاتو دیدی؟
گفت: مگه چی شده؟
گفت: یه کوله باری از گناهان اون بنده خدا رو شونه های توئه...
#از_شهدا_بیاموزیم
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
🌷 #هر_روز_با_شهدا_
#یک_گردان_گمشده....
🌷سـال ۷۱ اولین جایی که رفتیم و مشـغول تفحص شدیم، همان محور والفجر مقدماتی بود ـ قتلگاه فکه ـ من خیلی اصرار داشتم کـه کانـال گردان کمیل و حنظلـه را پیدا کنم. بـا بچهها چند روز توی بیابانهای فکه گشـتیم و بالاخـره، اول گردان کمیل را یافتیم و همـان شـهدایی کـه مـن شـبهای عملیـات داخل کانـال دیده بودم، همگیشـان را که حدود ۸۵ الی ۹۰ شـهید میشدند، از زیر خروارهـا خـاک بیرون کشـیدیم. بعد از پیدا شـدن کانـال کمیل، مـن ۱۰ روز آزگار بـرای پیدا کردن کانال گردان حنظله دوباره توی منطقـه گشـتم، اما نیافتم که نیافتم.
🌷....علت هـم این بود که عراقیها کانالهـا را پـُر و روی آنها را مینگـذاری کرده بودند. طوری که نشـان نمـیداد کانال دیگری توی این منطقـه وجود دارد. به همیـن خاطـر، هر چهقدر به مسئوولین میگفتم کانـال دیگری هم وجود دارد که بچههای گردان حنظله درونش هستند، کسی جدی نمیگرفت. تا یک روز حاج محمد کوثری، فرمانده لشـکر ۲۷ به منطقـه آمـد. به ایشـان گفتم: من چون شـب عملیـات در گردان حنظله بودم و آن شـب را هم کاملاً به یاد دارم، تأکید میکنم که اینجا کانال حنظله اسـت. اصـرار مـن باعث شـد تا به دسـتور حاج محمد، دوبـاره تفحص در همان حول و حوش فعال شـود.
🌷حال چطوری بچههای گردان حنظلـه را پیدا کردیم؟ این خودش حکایتی اسـت! شب عملیات که ما در حین عقبنشینی میخواستیم وارد میدان میـن بشـویم، در آنجا من موشـک مالیوتکایـی را که عمل نکرده بود، دیدم و حالا بعد از ۱۰ سـال، آن موشـک به همان صورت بر روی سیمخاردارها افتاده بود و این جرقهای بود در ذهن من برای به یاد آوردن آن شب. وارد میدان مین شدیم و همان تپەی خاکی را که در شـب عملیـات به آن پناه برده بودیـم، یافتیم. همانجا پیکرهای مطهـر دو شـهیدی که چهار لول عراقیها، آنهـا را تکه پاره کرده بود، کشف کردیم.
🌷در همین حین، یک تکه استخوان بدن انسان، نظـر حاج محمد را جلب کرد. او گفت: این چیه؟ من گفتم: این یک بند انگشـت انسـان اسـت. خـود حاج محمد زمیـن را وارسـی کـرد تـا بـه یـک شـهید برخـورد کردیـم کـه بـر پشـت پیراهن شـهید، با حروف درشـت نوشـته شـده بود: حنظله. بـا خوشـحالی فـراوان توأم بـا آه و درد که در سـینهام شـعلهور بود، همـان منطقـه را زیر و رو کردیم. ولی متأسـفانه بعـد از ۱۰ روز کار مداوم، هیچ شـهید دیگری پیدا نکردیم. دیگر از غصه دلم داشـت میترکید، مطمئن بودم که تمام شـهدای گردان، در همین اطراف هسـتند و احسـاس میکردم که خیلـی به آنها نزدیک هسـتم، اما آنها را نمیبینم.
🌷به خدا و شـهدا توسـل جسـتم. بعد از ۱۲ روز، به تنهایی در همان اطراف به دنبال نشـانهای از کانال بودم، بینهایت فکـرم متوجـه این موضـوع بود. منطقه را که نـگاه میکردم، به یاد شب عملیات میافتادم که چطور بچهها در قتلگاه توسط مزدوران عراقـی قتلعـام میشـدند. در همیـن افکار غوطهور بـودم که آرام آرام از روی سـیمخاردارها عبـور کـردم و وارد میـدان میـن شـدم، ناگهان چشـمم به یک تکه از لباس سـبز سـپاه افتاد که قسـمتی از آن از دل خاک بیرون زده بود. با دستهایم خاکها را کنار زدم. دیدم پیکر شـهیدی اسـت که لباس سبز سپاه بر تن دارد.
🌷فریادزنان بـه طـرف بچههـا دویـدم. درحالیکه با چشـمان اشـکبار فریاد مـیزدم: پیدا کـردم، پیدا کردم. به سـید میرطاهری، مسـئول گروه تفحص لشـکر گفتم: سید! کانـال گردان حنظلـه را پیدا کردم. بچه هـا همگـی به آن منطقـه حرکت کردند. شـهیدی را که زیر خـاک بیـرون آورده بـودم، نشـان دادم و گفتـم این پیکـر متعلق به حسین یارینسب، فرمانده گردان حنظله است. سید گفت: شما از کجا مطمئن هسـتید؟ گفتـم: چـون تنها کسـی که در شـب عملیـات لباس سـپاه بر تن داشـت و قدش هم بلند بود، یارینسـب بود. آن روز تا شـب، ۱۵ شـهید را از زیر خاک بیرون آوردیم و با احترام در معراج شـهدا جا دادیم.
راوی: رزمنده دلاور، شهید معزز علی محمودوند؛ فرمانده گروه تفحص لشکر ۲۷ محمدرسولالله که در روز ۲۲ بهمنماه ۱۳۷۹ در فکه به یاران شهیدش ملحق شد.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
خُذْنیِ مَعَکْ 🕊 مرا با خودت ببر🇵🇸
بِنگِشت دیم😂🐣
یعنی گنجشک دیدم😁
✅ #برشی_از_وصیتنامه_شهدا_
#شهيد_سيد_مصطفی_واجدی🥀
⬅️ تقاضای اين برادر كوچكتر شما كه دستش از حيات دنيوی كوتاه است، حمايت از اسلام، ولايت فقيه و حضور در مراسم نماز جمعه و جماعت و ديگر مراسم عبادی است. بدانيد آنگاه كه خودتان را از اينها جدا كنيد، بايد منتظر عقوبتهای الهی باشيد. دوستی با خدا بايد به قدری زياد باشد كه برای رضايت خاطر او هر دشواری و ناهمواری برايمان آسان و هموار جلوه كند.
Reza Narimani - Manam Bayad Beram (128).mp3
8.1M
#مداحی
منم باید برم،....🕊
❇️#سیره_شهدا
🟠شهید مدافعحرم روح الله کافی زاده
همسر شهید نقل میکنند: زیباترین و ماندگارترین چیزی که از شهید روحالله یاد گرفتم، بخشندهبودن و گذشت او بود. ایشون خیلی راحت از کسی که بدترین بدی رو در حقش کرده بود، میگذشت و میبخشیدش و گذشتکردن رو همیشه به من گوشزد میکرد و میگفت فقط خدا رو در نظر بگیر؛ بقیه چیزها برات بیرنگِ بیرنگ میشه! تکهکلامشون این بود: «با خــدا و باش و پادشاهی کن!»
🎁#بهمناسبت_سالروز_ولادت
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
🎊اَللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد🎊
🌸
🌸🌼🌺
🌸🌼🌺🌼🌸
🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸
✨
#کجاها_نباید_خندید!!!
به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب ،
👈نخند !
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری ، نخند !
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ی کوتاه معطلت کند ، نخند !
به دبیری که دست و عینکش گچی ست و یقه ی پیراهنش جمع شده ، نخند !
👈به دستان پدرت...
👈به جارو کردن مادرت...
👈به راننده ی چاق اتوبوس...
👈به رفتگری که در گرمای تیر ماه کلاه پشمی به سردارد...
👈به راننده ی آژانسی که چرت می زند
👈به پارگی ریز جوراب کسی در
مجلسی...
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان...
👈نخند ...
نخند که دنیا ارزشش را ندارد ...
که هرگز نمی دانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند:
آدم هایی که هر کدام برای خود و خانواده ای، همه چیز و همه کسند.
آدم هایی که برای زندگی تقلا می کنند...
بار می برند...
بی خوابی می کشند...
کهنه می پوشند...
جار می زنند...
سرما و گرما را تحمل می کنند...
و گاهی خجالت هم می کشند
خیلی ساده
هرگز به آدم هایی که تنها پشتیبانشان "خدا"ست، نخند!
📚 حکایت های زیبا و پندآموز
🌼
#تـلـنـگـࢪانه⚠️
چهار چیز در گناه وجود دارد که
از خودِ گناه بــد تر است:
1_کوچک شمردن گناه
2_افتخار کردن به گناه
3_شادمانی کردن به گناه
4اصـــــــرار بــــــــر گــناه
.
مراقب اعمالمون باشیم💔🚶♀
کلید خوبیها و بدیها
🔸حضرت امام باقر عليه السلام:
اِنَّ هذَا اللِّسانَ مِفتاحُ كُلِّ خَيرٍ وَ شَرٍّ، فَيَنبَغى لِلمُؤمِنِ اَن يَختِمَ عَلى لِسانِهِ كَما يَختِمُ عَلى ذَهَبِهِ وَ فِضَّتِهِ؛
🔹به راستى كه اين زبان كليد همه خوبیها و بدیهاست پس شايسته است كه مؤمن زبان خود را مُهر و موم كند، همان گونه كه (صندوق) طلا و نقره خود را مُهر و موم مى كند.
📚 تحف العقول، ص 298
@khodaaa112
#تلنگرانه🌱
میـــگمقبولدارۍ!
هیچکسنمیتونـهمثـلخــدا
اینقـدر زیبا و آروم آدمـوببخشـه؟
تـازهبهروتھمنمیآره...
کهکۍبودۍوچـۍشـد
@khodaaa112
• 🍓🍦•
چھل سال است ڪہ عبادت میڪنی..؛
ولی مثل مرغ پَر ڪنده وقتی
مشغول نماز هستی میخواهی زود
سلام بدهی و فرار ڪنی..!
این برای این است ڪہ پروردگار
لذت عبادتش را از تو گرفتہ است...!
👤 آیتاللهحقشناس (ره)
#نماز
#نماز_اول_وقت
اذان مغرب به افق اهواز
19:34
________
کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊
@khodaaa112
فرقی نمیکند شلمچه
حلب موصل قدس
یا کوچه پس کوچه های تهران!
بسیجی سهمش دویدن پا به پای انقلاب است
@khodaaa112
#شهیدانہ ✨
دکتر به او گفت: به اندازه یک دموبازدم
با مُردن فاصله داشتی!
مصطفی جواب داده بود:
شما به اندازه یک دموبازدم میبینید
اونی که باید شهادت را میداد،
یک کوه گناه دیده!
#شهید_مصطفیصدرزاده🌷
@khodaaa112
□ آرزوت چیه؟!
○شهادت
○خیلیخوبه؛ اما میدونستی طبقِ
کلام امیرالمومنین، مقام و پاداشِ کسیکه
میتونه گناه کنه ولی آلوده نمیشه،
از شهید کمتر نیست..؟!
•|نہجالبلاغه، حڪمت۴۷۴
#یادی_از_شهدا
تضعیف روحیه
🌷🌷🌷 اسماعیل قهرمانی و معاونش به زمین خورد.
ترکش خمپاره، سر و صورت قهرمانی و معاونش را مجروح کرد و صورتشان کاملاً خونین شد.
در آن شرایط اگر بچهها آنها را میدیدند در روحیهشان تأثیر بدی میگذاشت.
ناگهان دیدم اسماعیل معاونش را بغل کرد و با صدای بلند شروع کرد به خندیدن.
بچهها از این حرکت روحیه گرفتند.
آن روز اسماعیل حتی اجازه نداد امدادگران صورتش را پانسمان کنند و میگفت: با این کار، بچهها از مجروح شدن من باخبر میشوند و روحیهشان تضعیف میشود.🌷🌷🌷
#شهید_اسماعیل_قهرمانی
#یادی_از_شهدا
🔶هیئت فقط برای خوبها نیست.
🔺به سید مجتبی علمدار گفتم، اینا کیان که میآری هیئت و بهشون مسئولیت میدی؟
گفت: وقتی تحویلشون بگیری و بهشون بها بدی ، جذب همین راه میشن ...
|| #اندکیباشهدا
میگفت از جبهه که میومد و مادرش براش
برنج درست میکرد ، نمیخورد
میگفت من چجوری اینجا برنج بخورم در حالی که برادرام تو جبهه نمیخورن :) ؟
• #رفاقتخدایی •
||
السَّلامُ علی مَن جَعل الله الشّفاء فی تُربة
سلام بر آن کسی که خداوند
شفا را در خاک قبر او قرار داد