میخواست برود سرکار
از پلههای آپارتمان، تندتند پایین میآمد!
آنقدر عجله داشت که پلهها را دوتا یکی رد میکرد! جلوی در خانه که رسید،
بهش سلام کردم گفتم: آرامتر
فوقش یک دقیقه دیرتر میرسی سرِکارت!
سریع نشست روی موتور، روشن کرد و گفت
علیآقا! همین یک دقیقه یک دقیقهها
شهادت آدم را یک روز به یک روز به عقب میاندازد!
#شهیدمحسنحججی
#پست
#شهیدانه
⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽⊱
https://eitaa.com/doKhtranChdoori
⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
رهبر عزیزمان امام خامنه ای مےفرمایند :
" من اگر امروز رهبر نبودم، می آمدم .............. می شدم. "
فکر مےکنید گفتند چه کاره مےشدم؟
قاعدتا باید ببینیم بعد از جایگاه رهبری در کشور مهمترین جایگاه چی هست؟🤔
رئیس جمهور؟؟🤔
فرمانده سپاه؟؟🤔
رئیس دستگاه قضا؟؟🤔
رئیس مجلس؟؟🤔
خیر !! هیچکدوم از اینا رو نگفتند😌
پس کجاست که فعلا تو این اوضاع کشور خیلی #کارلازم و #مهمه؟؟😎🤔
کجاست که رهبر اگر رهبر نبود اونجا فعالیت میکرد؟؟
جمله رو دقت کنید: " اگر من امروز رهبر نبودم #رئیس_فضاےمجازی می شدم. "
ببین چقدر تو این فضای مجازی دشمن حمله کرده و اوضاع خرابه که دیگه رهبر یک مملکت که از مسائل سری مملکت خبرداره اینجوری داره هشدار میده و "درخواست کمک میکنه". ‼️‼️
اینجا با این جمله وظیفه من و شما رو دارند روشن میکنن که وظیفه رو باید شناخت.
بچه مسلمونا...حواستون باشه ❗️❗️
باید تو این فضا کار فرهنگی کرد‼️‼️
واقعا ما بیداریم؟؟😏
🔴ولی دشمن بیداره و با تمام قدرت داره در فضای مجازی اعتقادات جوان ها رو هدف قرار داده(از پخش تصاویر و کلیپ های مبتذل گرفته تا ایجاد شبهه در دین و بی تفاوتی نسبت به انقلاب...)
پس یا علی بگو که اگه در این فضای مجازی کوتاهی کنیم اون دنیا باید پاسخگو باشیم .....
#ظهور امام زمان (ع) وابسته به #عمل ماست...
❤️یاعلے علیه السلام❤️
#افسرجنگ_نرم_باشیم
#نشرحداکثری✌️
⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽⊱
https://eitaa.com/doKhtranChdoori
⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
💓گویند
#شهادت مهر قبولی ست
که بر دلت می خورد...
شهدا...
دلم لایق مهر شهادت نیست
اما
شما که نظر کنید...💓
این کویر تشنه
دریا می شود..
با عطر شهادت...|•°
#شهـیــدإبــــــــــرإﮫیمﮫإدﮰ
#شهیدانه
#پست
⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽⊱
https://eitaa.com/doKhtranChdoori
⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
#مولایمن
🌱ای اصل امید! بیمها را دریاب
بابای همه! یتیمها را دریاب...
🌱هر چند خدا خودش کریم است، آقا!
لطفی کن و یاکریمها را دریاب...
#العجلمولایغریبم
همه با هم زمزمه می کنیم دعای الهی عظم بلاء به نیت تعجیل در فرج مولایمان امام زمان علیه السلام ان شاء الله
سلام..
صبحتون شهدایے...✨
بیاین یه سلام به امام حسین بدیم..زیاد وقتتون رو نمیگیره..
✨اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.✨
🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
💚اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يااَباعَبدِالله الْحُسَيْن عَلَيْهِ السَّلامُ
یهسلامبدیمبهآقامونصاحبالزمان!
السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ
یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن
و یا شریڪَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے
و مَولاے الاَمان الاَمان🍃
◾️#خاطره_شهید ♥️🎙
اصلا آدمے نبود بخواد به کسی فقط تذکر لفظی بده...
یادمه یه روز با فاطمه توی بازار رفته بودیم برای خرید ، فاطمه بهانه عروسک باربی گرفت من عصبانی شده بودم میگفتم نه!
تا من رفتم دوتا مغازه اونطرفتر دیدم براش خریده نمیدونستم چه کنم!
چون یکے از قوانین خونه ما این بود "جلوی فاطمه نباید به برخورد و رفتار هم اعتراض میکردیم"
خلاصه با ایما و اشاره گفتم چرا خریدی؟
وقتی سوار ماشین شدیم به فاطمه گفت :"بابایی میره سوریه برای چی؟"
فاطمه گفت :"تا با آدم بدا بجنگی"
گفت: " چرا؟"
گفت: "چون نیان منو اذیت کنن"
بعد شروع کرد که : "میدونی بابایی؟ آدم بدا این عروسک ها رو درست میکنن که دخترای گلی مثل فاطمه عزیزبابا رو بد کنن..."
فاطمه گفت : "چطور؟"
"مثلا بهش یاد بدن بلوزای اینطوری که تنگه و آستین نداره بپوشن موهاشونو اینطوری کنن و روسری نداشته باشن و کفشاشونُ پاهاشونُ اینطور کنن.
چون خوب میدونن اگه فاطمه ی بابا دختر با حجابی نباشه..."
بعد به من گفتن: "حالا مامانِ فاطمه بیا با هم سه تایی برای عروسکا چادر بدوزیم✨😁"
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی همسرشهید
⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽⊱
https://eitaa.com/doKhtranChdoori
⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
📚 داستان کوتاه
👈 پاداش ترک گناه
🌴سید محمد اشرف علوی مینویسد: « در سفری به مصر، آهنگری را دیدم که با دست خود آهن گداخته را از کوره آهنگری بیرون میآورد و روی سندان میگذاشت و حرارت آهن به دست وی اثر نمیکرد. با خود گفتم این شخص، مردی صالح است که آتش به دست او کارگر نیست.
🌴ازاینرو، نزد آن مرد رفتم، سلام کردم و گفتم: «تو را به آن خدایی که این کرامت را به تو لطف کرده است، در حق من دعایی کن.»
🌴مرد آهنگر که سخن مرا شنید، گفت: «ای برادر! من آنگونه نیستم که تو گمان کرده ای.»گفتم: «ای برادر! این کاری که تو می کنی، جز از مردمان صالح سر نمیزند.» گفت: گوش کن تا داستان عجیبی را دراین باره برای تو شرح دهم.
🌴روزی در همین دکان نشسته بودم که ناگاه زنی بسیار زیبا که تا آن روز کسی را به زیبایی او ندیده بودم، نزد من آمد و گفت: « برادر! چیزی داری که در راه خدا به من بدهی؟» من که شیفته رخسارش شده بودم، گفتم: «اگر حاضر باشی با من به خانهام بیایی و خواسته مرا اجابت کنی، هرچه بخواهی به تو خواهم داد.»زن با ناراحتی گفت: «به خدا سوگند، من زنی نیستم که تن به این کارها بدهم.» گفتم: «پس برخیز و از پیش من برو.»
🌴زن برخاست و رفت تا اینکه از چشم ناپدید شد. پس از چندی دوباره نزد من آمد و گفت: «نیاز و تنگدستی، مرا به تن دادن به خواسته تو وادار کرد.
🌴من برخاستم و دکان را بستم و وی را به خانه بردم. چون به خانه رسیدیم، گفت: «ای مرد! من کودکانی خردسال دارم که آنها را گرسنه در خانه گذاشته ام و بدینجا آمده ام. اگر چیزی به من بدهی تا برای آنها ببرم و دوباره نزد تو باز گردم، به من محبت کرده ای.»
🌴من از او پیمان گرفتم که باز گردد. سپس چند درهم به وی دادم. آن زن بیرون رفت و پس از ساعتی بازگشت. من برخاستم و در خانه را بستم و بر آن قفل زدم. زن گفت: «چرا چنین میکنی؟» گفتم: «از ترس مردم.» زن گفت: «پس چرا از خدای مردم نمیترسی؟ گفتم: «خداوند، آمرزنده و مهربان است.»
این سخن را گفتم و به طرف او رفتم.دیدم که وی چون شاخه بیدی میلرزد و سیلاب اشک بر رخسارش روان است.
🌴به او گفتم: «از چه وحشت داری و چرا اینگونه میلرزی؟ زن گفت: «از ترس خدای عزوجل.» سپس ادامه داد: «ای مرد! اگر به خاطر خدا از من دست برداری و رهایم کنی، ضمانت میکنم که خداوند تو را در دنیا و آخرت به آتش نسوزاند.»
🌴من که وی را با آن حال دیدم و سخنانش را شنیدم، برخاستم و هرچه داشتم به او دادم و گفتم: «ای زن! این اموال رابردارو به دنبال کار خود برو که من تو را به خاطر خداوند متعال رها کردم.» زن برخاست و رفت.
🌴اندکی بعد به خواب رفتم، و در خواب بانوی محترمی که تاجی از یاقوت بر سر داشت، نزد من آمد و گفت: «ای مرد! خدا ازجانب ماجزای خیرت دهد» پرسیدم: شما کیستید؟ فرمود: «من مادر همان زنی هستم که نزدتو آمد و تو به خاطر خدا از او گذشتی. خدا در دنیا و آخرت تورابه آتش نسوزاند.»
🌴پرسیدم: «آن زن از کدام خاندان بود؟» فرمود: «از ذریه و نسل رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)» من که این سخن را شنیدم، خدای تعالی را شکر کردم که مرا موفق داشت واز گناه حفظم کرد. سپس از خواب بیدار شدم و از آن روز تاکنون آتش دنیامرا نمی سوزاند وامیدوارم آتش آخرت نیز مرا نسوزاند.
⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽⊱
https://eitaa.com/doKhtranChdoori
⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
⭕️ تفحص پیکر مطهر بیسیم چی گردان کمیل شهید سید مرتضی رضاقدیری به همراه بی سیمش، بعد از ۳۹ سال
🔹 آخرین جملهای که این شهید پشت همین بی سیمی که پیدا شده، خطاب به شهید حاج محمد ابراهیم همت فرمانده لشکر ۲۷، «آب نیست، غذا نیست، مهماتمان تمام شده، بعثیها داخل کانال شدند و به همه تیر خلاص میزنند. من باید بروم، سلام ما را به امام برسانید بگویید حسینوار جنگیدیم و حسینوار شهید شدیم.»
😭😭😭😭
#شهیدانه
⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽⊱
https://eitaa.com/doKhtranChdoori
⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽