•°🌱
چشمانتوپایانپریشانیهاست
دستتوکلیدقفلزندانیهاست
اییوسفگمگشتهکجاییبرگرد.!؟💔
دیدارتوآرزویکنعانیهاست
#امام_زمان
#جمعه
https://abzarek.ir/service-p/msg/759378
لینک ناشناس جدید👆
دوستان لطفاً خالیش نزارین😔
#محرم
6.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 کلیپ | صبح جمعه؛ حضور رئیس جمهور انقلاب اسلامی، در گلزار شهدای کرمان
🔺لحظاتی پیش، آیت الله سید ابراهیم رئیسی به مقام شامخ #حاج_قاسم و یاران شهیدش ادای احترام کرد!
#همراه_مردم✌️
آلودگۍهوا؎زمین
ازحدهشدارگذشتہ..!
ودنیا،منھا؎تو
برابرشدهباخَفِگۍ..!ڪجایۍا؎اڪسیژنِنابِحیات..؟!
ریہها؎جھانم،توراڪمدارد...💔
#امام_زمان
#جمعه
#تـلنـگـر🌱
گفت:باز همشھیدآوردن?
یڪمشتاستخوان
شبخوابدید دریڪباتلاقہ!
دستاو راگرفت…
گفت:ڪیهستی?
گفت:منهمانیڪمشت
استخوانم...!
#شھدادستگیرند🌹
#شهیدانه 🕊️
چگونہسرباز #امام_زمان شویم؟! قدمهاییبرایخودسازی یاران امام زمان﴿؏ـج﴾:
☝️🏻 ¹-قدم اول: نماز اول وقت☝️🏻📿
²-قدم دوم: احترام به پدرومادر🙃♥️
³-قدم سوم: قرائت روزانه دعای عہد📖🖇 ⁴-قدم چهارم: صبر در تمام امور✋🏻
⁵-قدم پنجم: وفای به عہد با امام زمان
⁶-قدم ششم: قرائت روزانہ قرآن همراه بامعنی📚 ⁷-قدم هفتم: جلوگیری از پرخوری و پرخوابی✋🏻😴
⁸-قدم هشتم: پرداخت روزانہ صدقہ💴
⁹-قدم نہم: غیبت نکردن🤐
¹⁰-قدم دهم: فرو بردن خشم🤬
¹¹-قدم یازدهم: ترڪ حسادت🙁😬
¹²-قدم دوازدهم: ترڪ دروغ⛔️
¹³-قدم سیزدهم: ڪنترل چشم👀
¹⁴-قدم چهاردهم: دائم الوضو بودن💦
¹⁵- قدم پانزدهم: ترک فحش 😠🤭
¹⁶- قدم شانزدهم: پاکیزه بودن 💚
¹⁷- قدم هفدهم: عمل به واجبات و مستحب ها 📒📿
¹⁸- قدم هجدهم: منتظر امام زمان بودن 🙄
¹⁹- قدم نوزدهم: دعا برای ظهور 🤲🏻
²⁰- قدم بیستم: حرف زدن با امام زمان درمورد یار شدنش 😊
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#جمعه
😡 بخون موهای تنت سیخ میشه مردونه
❗شاید بارها خوندیش اما به عشق #محرم بخونش🕊️
بخون اما ناراحت نشو دوستان بخونید ببینم چشمی خشک میموونه..؟
یکی از نوکرا و ذاکرای ارباب میگفت: دو ماه پیش خواهرم کربلا بود تو صحن حضرت عباس ع بودیم مداح داشت روضه میخووند یه وقت دیدیم یه پیرمردی اومد از یقه اون مداح گرفت کشید پایبن گفت عباس دروغ میگه ...عباس دروغ میگه
مداح ارومش کرد گفت چی شده گفت من بعد 25 سال بچه دار شدم الان که 19 سالشه رفته تو کما با خودم گفتم درمون دردش عباسه
از اصفهان اومدم کربلا امروز زنگ زدن بهم گفتن بچت مرده...دروغ میگن که عباس حاجت میده
خواهرش میگفت مجلس بهم ریخت ..
فرداش تو صحن حضرت عباس بودیم دیدیم پیرمرده پا برهنه اومد ..با خودموون گفتیم الان مداح و میزنه دوباره..
دیدیم اومد جلو چهار پایه که مداح روش واساده بود دستشو گرفت گفت بیا بغل ضریح بخوون همه کسایی که دیروز بودنم باشن...میخوام بگم غلط کردم... (گریه میکردو میگفت)
میگه همه رفتیم مداح گفت حاجی چی شده ..
گفت خانوومم زنگ زد گفت چوون نمیذارن زنا تو غسال خونه برن التماس کردم گفتم 1 بار بچمو تو سرد خوونه ببینم...
میگه همین که کشو رو کشیدن بیروون دیدیم رو نایلوون بخار نشسته سریع اوردنش بهش شوک دادن بعد چند دقیقه به هوش اومد ..
پسرموون که اصلا تو قید و بند مذهب نبود تا نشست گفت بابای من کجاست؟
گفتم بابات کربلاست ...
گفت بهش زنگ بزن بگو زمانی که تو کما بودم 1 اقای قد بلندی اومد تو خوابم گفت ...پسرم بلند شو...
به بابات سلام برسوون بگو...
ابروی من یک بار تو سرزمین کربلا رفته بود..
چرا دوباره ابروی منو بردی...برو بهش بگو عباس دروغ نمیگه....باسلام این ازطرف حرم پخش شده.