🎴 همت کنیم تا ساخت زائرسرای اربعینی امام زمان(عج) متوقف نشود!
زائرسرای اربعینی امام زمان(عج) در مسیر مرزهای غربی کشور در حال ساخته؛ برای اینکه به اربعین سال آینده برسه مجبور شدیم مصالح و هزینههای ساخت رو نسیه خرید کنیم. الان علاوه بر هزینههای آینده مبلغ زیادی رو از قبل بدهکاریم و هر لحظه امکان داره ساخت این مجموعهی مردمی کنسل بشه!
🏮هزینهی هر متر سرامیک کف و دیوارها حدودا ۲۵۰ هزار تومن شده! با هر مبلغی میتونید سهیم باشید؛ شماره کارتهای #رسمی و #قانونی زائرسرا بهنام مسجد حضرت قائم(عج) 👇👇
●
6037997599856011●
900170000000107026251004🏮اطلاعات بیشتر👈 @mehr_baraan
☝️☝️
این مجموعه قبل از مرزهای خسروی و مهران قرار داره، هر سال اربعین محل اسکان و مراجعهی هزاران زائره و غیر از اربعین یکی از بهترین اماکن فرهنگی و مذهبی مناطق محرومه که مورد استفادهی همه مردم قرار میگیره.
امشب شب جمعه است، بیاید برای خودمون و امواتمون باقیات و صالحات و یک کار خیر ماندگار به جا بذاریم.💐
گزارش ساخت و ساز زائرسرا 👇
https://eitaa.com/joinchat/2846883849Cbf3af7a7e9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی ارزشترین نوعِ افتخار،
افتخار بـه داشتن
ویژگیهایي اسـت کـه
خود انسان در داشتنشان
هیچ نقشی ندارد،
مثلِ چهره، قد، رنگ چشم،
ملیت، ثروت خانوادگی و..
از چیزایی کـه خودمان
بـه دست آورده ایم حرف بزنیم...
مثل: انسانیت، مهربانی،
گذشت، صداقت و..
آدمی را آدمیت لازم اسـت
عود را گر بو نباشد هیزم اسـت…
#شب_بخیر
〰〰🌸 🌞 🌸〰〰
داستان واقعی 📜
آن ۲۰ لیره 💰
قسمت 7⃣1⃣
... این ۲۰ لیره را بگیر و قرص خودت
را بده
شخصی را هم میفرستم تا اجناس تو
را به فروش برساند 💰💰
زانوهای محمد لرزید.دلش فرو ریخت
تازه فهمید آنچه شنید خبر از چه
حقیقتی دارد ⚡️⚡️
مرد عربی که او را در کشتی نجات
داده بود
تنها کسی که میدانست او ۲۰ لیره
بدهکار است و ابریشم ها روی
دستش مانده 💓💓
به خود آمد.به طرف در دوید و به
سرعت آن را باز کرد ،اما هیچکس
در کوچه نبود💔💔
تنها یک کیسه پشت در بود
محمد زانو زد،کیسه را برداشت و
بویید و بوسید 🌱🌱
بوی خوشی از آن به مشام میرسید
به صدای بلند گریه کرد
تنها کاری که آن لحظه از دستش
بر میآمد 💧💧
♡♡♡♡♡♡♡♡
دست پسرش را در دست داشت و
در ساحل عسکریه به سمت کارگاه
ابریشم بافی اش میرفت ...🌿🌿
که صدای فریاد ناخدای یک کشتی توجهش را جلب کرد 🌾🌾
روی برگرداند.ناخدای پیری بر عرشهی
کشتی مسافران را به سوار شدن
دعوت میکرد 🤝 🤝
خاطرهی آن سفر در دلش زنده شد
و یاد آن ۲۰ لیره ای که به زندگیش
رونق و برکت داد و ابریشم هایی که
فرستادهی امام عج از او گرفت و
برد ✨✨
و چیزی نگذشت که ۲۰ لیره به ۴۰
لیره تبدیل و با پایان یافتن جنگ،
دکان کوچکش به کارگاه بزرگی تبدیل
شد ⚡️⚡️
پسرک دست پدرش را گرفت و گفت:
برویم،چرا ایستاده ای؟؟
محمد جوابی نداد 🍂🍁
یاد گرمای دستی افتاد که آن روز او را
از بین سربازان نجات داده بود
و زنی غریب که به او اعتماد کرد 💰💰
پسرک متوجه اشکهای پدرش شد:
بابا چرا گریه میکنی؟نمی رویم؟؟
محمد اشکهایش را پاک کرد و گفت:
گریه نمیکنم پسرم ... 💔💔
و به این فکر کرد وقتش فرارسیده
تا داستان آن ۲۰ لیره را برای
پسرش تعریف کند .... ❤️🔥❤️🔥❤️🔥
ای به دلها درد عشقت،جاودانه جاودانه
میکشم بار غمت را عاشقانه عاشقانه
گر چه من لایق نبودم صید چشمان تو گردم
سینهی ناقابلم شد تیر عشقت را نشانه
ای امید و آرزویم افتخار و آبرویم
پای عشق آید به میدان دل تو را گیرد
بهانه 💕💕
من سگ کوی تو هستم ، استخوانی استخوانی
صاحب من صاحب من ، صاحب عصر و
زمانه .... 💔❤️🔥💔❤️🔥💔
❤️🔥اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم❤️🔥
#داستان_واقعی
✅ به پایان آمد این دفتر ...
کپی برای همه آزاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به قدری به نقشه های خدا
اعتماد کن؛
که اگر کارها بر وفق مرادت
پیش نرفت؛
ناراحت نشی..)♡
شبتون بخیر عزیزان جان
#شبتون_خدایی
〰〰🌸 🌞 🌸〰〰