eitaa logo
اللهِ قلوب💓
89 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
3هزار ویدیو
3 فایل
جهت تبادل ، انتقاد ، پیشنهاد : @WWWbentoZahra313 اللهم عجل لولیک الفرج 💚
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ الهی لَکَ الحمدُ ، حمدِ تنهایی ... و چه نعمتِ بزرگیست که دنیا به کسی پشتِ پا زند... ✦ این آغازِ ماجرای عاشقی است! محبوب قصد کرده ؛ همه را ... مثلِ پرده‌های حجاب کنار زنَد، تا در خلوتگاهِ عاشقی ، کام دهد... @khodayedelha اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر💚
» 📜 ❤️قال امـام علی علیه السلام: را غنــیمت شـــمار پیش از آن ڪه اندوهی گلو گیر شـــود. 📚نهــج البــلاغه ص ۹۳۱ ➫ @khodayedelha اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر💚
وقتے‌ڪہ‌خشمگین‌شد؎... بہ‌جا؎‌اخم‌ڪࢪدن‌ لبخند‌بزن...:))🤍🍓 ببین‌چقدࢪ‌باعث‌میشہ‌ ڪہ‌شخص‌مقابل‌ ا‌زحسن‌اخلاقت لذت‌ببࢪه‌...🥰🌱 با‌اینڪہ‌حق‌با‌خودتہ... دࢪ‌ࢪوایات‌داࢪیم‌ڪہ‌هࢪبنده‌ا؎ بعد‌ا‌زغضب‌بتونہ‌خودش‌ࢪو‌ڪنتࢪل‌ڪنہ... خدا‌آࢪامش‌و‌ایمان‌بہ‌او‌عطامیڪند...؛)🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد محمد شجاعی در مورد خوابی ک میبیند ک ازش سوال میشه برا امام زمانه چکار کردی⁉️ سخنران استاد رائفی پور 🔰نشر حداکثری با شما ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khodayedelha اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر💚 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
🌷 چهار علت نمازهاے روزانه از زبان رسول اکرم(صلے الله علیه وآله) : ⭕️چرا نمازصبح میخوانیم⁉️⭕️ صبح آغاز فعالیت شیطان است هرکه در آن ساعت نماز بگذارد و خود را در معرض نسیم الهے قرار دهد از شر شیطان در امان میماند. ⭕️ چرانمازظهرمیخوانیم؟ ظهر، همه عالم تسبیح خدا مے گویند زشت است که امت من تسبیح خدانگوید. و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است لذا هر که دراین ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه میشود. ⭕️ چرا نمازعصر میخوانیم؟ عصر زمان خطاے آدم و حواست و ما ملزم شدیم در این ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستورخداییم. ⭕️ چرا نماز مغرب میخوانیم؟ مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نمازمے خوانیم. ⭕️ چرا نماز عشا میخوانیم؟ خداوند متعال نماز عشا را براے روشنایے و راحتے قبر امتم قرارداد. 📚 علل الشرایع شیخ صدوق ص 337
😅 ترکش خورد به گلوی «محمدعلی صنایع» و از نخاعش رد شد. می ‌دانستم چقدر درد می ‌کشد و چه اتفاق ناگواری برایش افتاده است. تمام بدن به جز سرش فلج شده بود. حالا تصور کنید وسط معرکه‌ ی جنگ و در حالی که تمام بدنش را خون گرفته بود، بچه‌ها را صدا می کرد و می ‌گفت: « اکبر ؛ آخه من به بابام چی بگم؟» . مانده بودم که چرا به جای ناله کردن به فکر این است که به پدرش چه بگوید. بعدها فهمیدم پدرش به او گفته بود. « حالا که می ‌روی جنگ یا باید شهید شوی یا حق نداری فلج و مجروح به خانه برگردی»😅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 💥 من باید با یه دختری ازدواج کنم که همه‌چیز تموم باشه! 💥 من باید با یه کسی رفیق بشم؛ که هیچ عیبی نداشته باشه! 💥 مردِ آینده‌ی من، باید یه مرد پخته و کامل باشه! ❌ خطــــر ؛ شما هم دنیای بدی خواهید داشت، و هم آخرت خطرناکی ‼️ @khodayedelha اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر💚
هدایت شده از اللهِ قلوب💓
اللهِ قلوب💓
✍️ #دمشق_شهر_عشق #قسمت_چهلم آخرین صحنه شهر زیبا و سرسبز #داریا، قبرستانی بود که داغش روی قلب‌مان
✍️ ساکت بودم و از نفس زدن‌هایم وحشتم را حس می‌کرد که به سمتم چرخید، هر دو دستم را گرفت تا کمتر بلرزد و حرف حرم را وسط کشید :«زینب جان! همونطور که اونجا تو پناه (علیهاالسلام) بودی، مطمئن باش اینجام (علیهاالسلام) خودش حمایتت می‌کنه!» صورتم به طرف صورتش مانده و نگاهم تا کشیده شد و قلبم تحمل اینهمه وحشت را نداشت که معصومانه به گریه افتادم. تازه نبض نگرانی نگاه مصطفی در تمام این شش ماه زیر انگشت احساسم آمده و حس می‌کردم به هوای من چه وحشتی را تحمل می‌کرد که هر روز تارهای سفید روی شقیقه‌اش بیشتر می‌شد و خط پیشانی‌اش عمیق‌تر. دوباره طنین سحرگاهی امروزش در گوشم نشست و بی‌اختیار دلم برای لحن گرمش تنگ شد تا لحظه‌ای که به اتاق برگشتیم و اولین صوتی که شنیدم صدای مردانه او بود :«تکلیف حرم سیده سکینه چی میشه؟» انگار به همین چند لحظه که چشمانم را ندیده بود، نفسش را گرفته و طاقتش تمام شده بود که رو به ابوالفضل سوالش را پرسید و قلب نگاهش برای چشمان خیسم من می‌تپید. ابوالفضل هم دلش برای حرم می‌لرزید که همان پاشنه در روی زمین نشست و نجوا کرد :«فعلاً که کنترل داریا با نیروهای ارتش!» و این خوش‌خبری ابوالفضل چند روز بیشتر دوام نیاورد و اینبار نه فقط داخل شهر که رفقای مصطفی از داریا خبر دادند ارتش آزاد با تانک وارد شهر شده است. فیلمی پخش شده بود از سربازی سوری که در داریا مجروح به دست افتاده و آن‌ها پیکرش را به لوله تانک بسته و در شهر چرخانده بودند. از هجوم وحشیانه ارتش آزاد، بیشتر مردم داریا تلاش می‌کردند از شهر فرار کنند و شهرک‌های اطراف داریا، پای فرار همه را بسته بود. محله‌های مختلف هر روز از موج انفجار می‌لرزید و مصطفی به عشق دفاع از حرم (علیهاالسلام) جذب گروه‌های مقاومت مردمی زینبیه شده بود. دو ماه از اقامت‌مان در می‌گذشت و دیگر به زندگی زیر سایه ترس و عادت کرده بودیم، مادر مصطفی تنها همدم روزهای تنهایی‌ام در این خانه بود تا شب که مصطفی و ابوالفضل برمی‌گشتند و نگاه مصطفی پشت پرده‌ای از خستگی هر شب گرم‌تر به رویم سلام می‌کرد. شب عید مادرش با آرد و روغن و شکر، شیرینی ساده‌ای پخته بود تا در تب شب‌های ملتهب زینبیه، خنکای عید حال‌مان را خوش کند. در این خانه ساده و قدیمی همه دور اتاق کوچکش نشسته و خبر نداشتم برایم چه خوابی دیده که چشمان پُر چین و چروکش می‌خندید و بی‌مقدمه رو به ابوالفضل کرد :«پسرم تو نمی‌خوای خواهرت رو بدی؟» جذبه نگاه مصطفی نگاهم را تا چشمانش کشید و دیدم دریای احساسش طوفانی شده و می‌خواهد دلم را غرق کند که سراسیمه پا پس کشیدم. ابوالفضل نگاهی به من کرد و همیشه شیطنتی پشت پاسخش پنهان بود که سر به سر پیرزن گذاشت :«اگه خودش کسی رو دوست داشته باشه، من نوکرشم هستم!» و اینبار انگار شوخی نکرد و حس کردم می‌خواهد راه گلویم را باز کند که با عجیب محو صورتم شده بود و پلکی هم نمی‌زد. گونه‌های مصطفی گل انداخته و در خنکای شب آبان‌ماه، از کنار گوشش عرق می‌رفت که مادرش زیر پای من را کشید :«داداشت میگه اگه کسی رو دوست داشته باشی، راضیه!» موج مصطفی از همان نگاه سر به زیرش به ساحل قلبم می‌کوبید و نفسم بند آمده بود که ابوالفضل پادرمیانی کرد :«مادر! شما چرا خودت پسرت رو زن نمیدی؟» و محکم روی پا مصطفی کوبید :«این تا وقتی زن نداره خیلی بی‌کلّه میزنه به خط! زن و بچه که داشته باشه، بیشتر احتیاط می‌کنه کار دست خودش و ما نمیده!» کم‌کم داشتم باور می‌کردم همه با هم هماهنگ شدند تا بله را از زیر زبان من بکشند که مادر مصطفی از صدایش شادی چکید :«من می‌خوام مصطفی رو زن بدم، منتظر اجازه شما و رضایت خواهرتون هستیم!» بیش از یک سال در یک خانه از تا با مصطفی بودم، بارها طعم احساسش را چشیده و یک سحر در حرف عشقش را از زبان خودش شنیده بودم و باز امشب دست و پای دلم می‌لرزید. دلم می‌خواست از زبان خودش حرفی بگوید و او همه در نگاهش بود که امشب دلم را بیش از همیشه زیر و رو می‌کرد. ابوالفضل کار خودش را کرده بود که از جا بلند شد و خنده‌اش را پشت بهانه‌ای پنهان کرد :«من میرم یه سر تا مقرّ و برمی‌گردم.» و هنوز کلامش به آخر نرسیده، مصطفی از جا پرید و انگار می‌خواست فرار کند که خودش داوطلب شد :«منم میام!»... ✍️نویسنده: فاطمه ولی نژاد @khodayedelha اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر💚
✍️ از اینهمه دستپاچگی، مادرش خندید و ابوالفضل دیگر دلیلی برای پنهان‌کاری نداشت که با نمک لحنش پاسخ داد :«داداش من دارم میرم تو راحت حرفاتو بزنی، تو کجا می‌خوای بیای؟» از صراحت شوخ ابوالفضل اینبار من هم به خنده افتادم و خنده بی‌صدایم مقاومت مصطفی را شکست که بی‌هیچ حرفی سر جایش نشست و می‌دیدم زیر پرده‌ای از خنده، نگاهش می‌درخشد و به‌نرمی می‌لرزد. مادرش به بهانه بدرقه ابوالفضل به‌زحمت از جا بلند شد، با هم از اتاق بیرون رفتند و دیگر برنگشت. باران به حدی شدید بود که با چتر پلکم چشمانم را پوشاندم و او ساده شروع کرد :«شاید فکر کنید الان تو این وضعیت نباید این خواسته رو مطرح می‌کردم.» و من از همان سحر منتظر بودم حرفی بزند و امشب قسمت شده بود شرح را بشنوم که لحنش هم مثل دلش برایم لرزید :«چند روز قبل با برادرتون صحبت کردم، گفتن همه چی به خودتون بستگی داره.» نگاهش تشنه پاسخی به سمت چشمه چشمانم آمد و من در برابر اینهمه احساسش کلمه کم آورده بودم که با آهنگ آرمشبخش صدایش جانم را نوازش داد :«همونجوری که این مدت بهم اعتماد کردید، می‌تونید تا آخر عمر بهم کنید؟» طعم به کام دلم به‌قدری شیرین بود که در برابرش تنها پلکی زدم و او از همین اشاره چشمم، پاسخش را گرفت که لبخندی شیرین لب‌هایش را ربود و ساکت سر به زیر انداخت. در این شهر هیچکدام آشنایی نداشتیم که چند روز بعد تنها با حضور ابوالفضل و مادرش در دفتر در زینبیه عقد کردیم. کنارم که نشست گرمای شانه‌هایش را حس کردم و از صبح برای چندمین بار صدای تیراندازی در بلند شده بود که دستم را میان انگشتانش محکم گرفت و زیر گوشم اولین را خرج کرد :«باورم نمیشه دستت رو گرفتم!» از حرارت لمس احساسش، گرمای در تمام رگ‌هایم دوید و نگاهم را با ناز به سمت چشمانش کشیدم که ضربه‌ای شیشه‌های اتاق را در هم شکست. مصطفی با هر دو دستش سر و صورتم را پوشاند و شانه‌هایم را طوری کشید که هر دو با هم روی زمین افتادیم. بدن‌مان بین پایه‌های صندلی و میز شیشه‌ای سفره مانده بود، تمام تنم میان دستانش از ترس می‌لرزید و همچنان رگبار به در و دیوار اتاق و چهارچوب پنجره می‌خورد. ابوالفضل خودش را از اتاق کناری رسانده و فریاد را می‌شنیدم :«از بیرون ساختمون رو به گلوله بستن!» مصطفی دستانش را روی سر و کمرم سپر کرده بود تا بلند نشوم و مضطرب صدایم می‌کرد :«زینب حالت خوبه؟» زبانم به سقف دهانم چسبیده و او می‌خواست بدنم را روی زمین بکشد که دستان ابوالفضل به کمک آمد. خمیده وارد اتاق شده بود و شانه‌هایم را گرفت و با یک تکان از بین صندلی تا در اتاق کشید. مصطفی به سرعت خودش را از اتاق بیرون کشید و رگبار گلوله از پنجره‌های بدون شیشه همچنان دیوار مقابل را می‌کوبید که جیغم در گلو خفه شد. مادر مصطفی کنار دیگر کارکنان دفتر گوشه یکی از اتا‌ق‌ها پناه گرفته بود، ابوالفضل در پناه بازوانش مرا تا آنجا برد و او مادرانه در آغوشم کشید. مصطفی پوشیده در پیراهن سفید و کت و شلوار نوک مدادی هراسان دنبال اسلحه‌ای می‌گشت و چند نفر از کارکنان دفتر فقط کلت کمری داشتند که ابوالفضل فریاد کشید :«این بی‌شرف‌ها دارن با و دوشکا می‌زنن، ما با کلت چی‌کار می‌خوایم بکنیم؟» روحانی مسئول دفتر تلاش می‌کرد ما را آرام کند و فرصتی برای آرامش نبود که تمام در و پنجره‌های دفتر را به رگبار بسته بودند. مصطفی از کنار دیوار خودش را تا گوشه پنجره کشاند و صحنه‌ای دید که لب‌هایش سفید شد، به سمت ابوالفضل چرخید و با صدایی خفه خبر داد :«اینا کیِ وقت کردن دو طرف خیابون رو با سنگچین ببندن؟» من نمی‌دانستم اما ظاهراً این کار در جنگ شهری عادت شده بود که جوانی از کارمندان دفتر آیه را خواند :«می‌خوان راه کمک ارتش رو ببندن که این وسط گیرمون بندازن!» و جوان دیگری با صدایی عصبی وحشی‌گری ناگهانی‌شان را تحلیل کرد :«هر چی تو حمص و حلب و دمشق تلفات میدن از چشم ایران می‌بینن! دستشون به نمی‌رسه، دفترش رو می‌کوبن!» سرسام مسلسل‌ها لحظه‌ای قطع نمی‌شد، می‌ترسیدم به دفتر حمله کنند و تنها جوان این ساختمان من بودم که مقابل چشمان همسر و برادرم به خودم می‌لرزیدم. چشمان ابوالفضل به پای حال خرابم آتش گرفته و گونه‌های مصطفی از همسر جوانش گُر گرفته بود که سرگردان دور خودش می‌چرخید. از صحبت‌های درگوشی مردان دفتر پیدا بود فاتحه این حمله را خوانده‌اند که یکی‌شان با تماس گرفت و صدایش را بلند کرد :«ما ده دیقه دیگه بیشتر نمی‌تونیم کنیم!»... ✍️نویسنده: فاطمه ولی نژاد @khodayedelha اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر💚
🌟 بسم الله الرحمن الرحیم ✍ وقتی شیطان، حمله می‌کرد و ترس از دشمنی و مکرش، امام سجاد علیه‌السلام را احاطه می‌نمود؛ هفدهمین دعا از صحیفه سجادیه، ذکر زبان و قلبشان بود. چند جرعه از آنرا باهم بنوشیم 👇 ⚡️ اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْ لَهُ فِی قُلُوبِنَا مَدْخَلًا، خدایا، درِ قلب ما رو بروی شیطان باز نذار، ⚡️وَ لَا تُوطِنَنَّ لَهُ فِیمَا لَدَینَا مَنْزِلًا. و در قلب ما، براش محل اقامت درست نکن. ⚡️ اللَّهُمَّ وَ مَا سَوَّلَ لَنَا مِنْ بَاطِلٍ فَعَرِّفْنَاهُ، خدایا هر چیز غلط و باطلی رو که برامون زیبا جلوه میده، بهمون بشناسون، ⚡️وَ إِذَا عَرَّفْتَنَاهُ فَقِنَاهُ، و وقتی شناسوندی، ما رو از (ابتلا بهش) حفظ کن. ⚡️وَ بَصِّرْنَا مَا نُكَایدُهُ بِهِ، و به ما یاد بده، چجوری با مکرش مبارزه کنیم! ⚡️ وَ أَلْهِمْنَا مَا نُعِدُّهُ لَهُ، و به ما الهام کن چجوری برای مقابله باهاش آماده بشیم. 💫 دعای هفدهم صحیفه‌ی سجادیه ※ دریافت کامل متن و شرح دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می‌پرسند: از وحدت شیعہ و سنی چھ خیری دیده‌اید؟! ⸤نتیجہ‌ۍ وحدت همین بس کہ شخصی سنی مذهب با آموز‌ھ‌هاۍ امام خمینـے شیعہ شد و ۲۵ میلیون نفر را شیعه کرد⸣ -ابراهیم‌زڪزاڪی؛خمینـے‌آفـریقا' @khodayedelha اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللهِ قلوب💓
رفقاااا نظرتون چیه شبا زودتر بخوابیم و قبل از اذان بیدار بشیم برای عاشقی با الله؟ به قول آیت‌الله به
🍃🌸 🌸🍃 حضرت داود نبی علیه السلام از جبرئیل امین پرسید: برترین لحظه ها کدام است؟ گفت: نمی دانم جز به این مقدار که عرش خداوند هنگام سحر به جنبش در می آید. میزان الحکمه/ج٧/ص٢4٩ با توجه به سایر روایات به نظر می رسد که وقت از اهمیت بسیار زیادی نزد خداوند برخوردار است و زمان استجابت دعا، تقسیم روزی و ... است." 💚 اللهم عجل لولیک الفرج💚 ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ @khodayedelha اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر💚
( شرحی عاشقانه بر احادیث قدسی) ✖️ اگر نگران روزی فردایی ؛ دیوار اعتمادت به من را از نو بساز! ✖️ اگر نگران ازدست رفتن روزهای عمرت نیستی؛ خودت را از نو بشناس! ✖️ اگر آنچه داری؛ راضی‌ات نمی‌کند؛ و میلی سیری ناپذیر در درونت لانه کرده است؛ قلبت را از نو بساز .... 🔺قلبی که سالم نباشد؛ طغیان می‌کند حتی در برابر خدا ! @khodayedelha اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر💚
🍁 ✍🏻 امام علی (ع) فرمودند : اگر سه چیز را در زندگیتان اصلاح‌ کنید خداوند سه چیز دیگر را برای شما اصلاح میکند: 🌸🌱باطنت را اصلاح کن خداوندظاهرت را اصلاح میکند و خوبی‌ات را سر زبانها می اندازد 🌸🌱رابطه ات را با خدا اصلاح کن خداوند رابطه ات را با مردم اصلاح میکند و باعث احترام خلق به تو میشود .. 🌸🌱آخرتت را اصلاح کن خداوند امر دنیای تو را اصلاح میکند ... "خصال شیخ صدوق" ‌‌‌‌‌@khodayedelha اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر💚
💢وزیر کشور: اختلال پمپ‌های بنزین ناشی از اشکال فنی است/ اختلال به زودی رفع می شود/ هیچ برنامه ای برای گرانی بنزین وجود ندارد وحیدی: 🔹هیچ برنامه ای برای گرانی بنزین وجود ندارد و اختلال در ارائه خدمات در برخی از پمپ‌های بنزین ناشی از یک اشکال فنی و سامانه ای است که به زودی رفع می شود. 🔹اختلال در ارائه خدمات در برخی از پمپ‌های بنزین ناشی از یک اشکال فنی و سامانه ای است و به زودی رفع می شود. 🔹هیچ برنامه ای برای گرانی بنزین وجود ندارد؛ مردم هیچ نگرانی نداشته باشند. @khodayedelha اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر💚
*🛑 تحلیل فتنه هک سیستم بنزین کشور و نحوه مدیریت آن* ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ *🛑 پروژه فتنه بنزینی سه شنبه۴ آبان که در سالروز تولد محمد رضا پهلوی جنایتکار بود چند بخش داشت:👇* *🛑۱.هک سیستم هوشمند پمپ بنزینها و قفل شدن آنها و ایجاد بحران در سوخت گیری و حمل و نقل و فلج شدن زندگی مردم که شعله ور شدن خشم عمومی و ایجاد هرج و مرج را در دستور کار خود قرار داده بود تا بتواند بهانه مناسبی برای یک آشوب گسترده شود وگروههای تروریستی که از قبل آماده شده بودند در فرصت مناسب وارد فاز درگیری شوند تا بتوانند مانند ابان ۹۸ با به آتش کشیدن جایگاههای سوخت و انفجار و خسارات بسیار و قتل مردم عادی توسط تروریستها همراه باشد.* *🛑۲.همزمان با هک سیستم های سوخت رسانی هک کردن بیلبوردها نیز اتفاق افتاد.این حرکت قصد داشت با هدایت گروهکهای اماده و مردم به هیجان آمده به سوی برخی جایگاهها مانند جایگاه سوخت جماران و حتی درج شعارهای مناسب برای اشوبگران بر روی بیلبوردها از جمله اینکه " خامنه ای بنزین من کو" بتواند به ساماندهی میدانی فتنه گران و مردم کم اطلاع بپردازد.* *🛑۳.همزمان با تحرکات فوق انتشار وسیع شایعه تصمیم دولت برای گران کردن بنزین نیز میکوشید تا باعث تشدیدالتهاب و تشویش مردم و کمک به آشوب و درگیری خیابانی و حمله به مراکز دولتی نماید.* *۴....‌‌* *✅ در مقابل این فتنه سراسری که میتوانست کل کشور را به اشوب و ناامنی بکشد دولت جدید به سرعت وارد عمل شد و هوشمندانه عملیات پدافندی خود را اجمالا در محورهای زیر اجرایی کرد:* *✅۱. اطلاع رسانی سریع و دقیق و به موقع و فراتر از جنجال شبکه های معاند به صورت لحظه ای از صدا و سیما و مطلع کردن افکار عمومی تا برای کسب خبر به سراغ شبکه های معاند و اخبار مسموم نروند.* *این حرکت هوشمندانه باعث شد تا مدیریت رسانه ای این جریان از دست ضدانقلاب و بلندگوهای دروغ پرداز و شایعه ساز آنها خارج شود و به سوی اخبار موثق داخلی سوق پیدا کند تا باند رسانه ای حامی این فتنه نتواند مدیریت افکار عمومی را به دست گیرند و آشوب و بلوا به پا کنند.* *✅۲.سیستم های ضد هک فعال شد و مدیریت میدانی جایگاههای سوخت و سرعت بالای رسیدگی به این بحران و فعال کردن سیستم افلاین، فتنه را متوقف کرد.* *مردم دیدند که در این بحران تنها نیستند و مسئولین امر با سرعت در صحنه و میدان حاضر شدند و فتنه کنترل شد.* *✅۳.شبکه هایی که قصد نا امنی و آشوب داشتند هک بیلبوردها را نیز در دستور کار خود داشتند تا با از کار انداختن پمپ بنزینها و آماده شدن زمینه آشوب دستورات بیلبوردی برای آشوبگران صادر کنند اما گویا دقیق هماهنگ نشده بودند و نتوانستند بحران و اشوب میدانی درست کنند و احتمالا بخشهایی که در روزهای اخیر در کشف و ضبط سلاحهای قاچاق دستگیر شده بودند و یا دیگر اقدامات امنیتی باعث شد که هسته های میدانی نتوانستند وارد عمل شوند و این نکته نیز هوشیاریهای امنیتی واطلاعاتی و انتظامی را نشان میداد.* *✅۴. برای کنترل بحران سریعا سیستم شهری و شهرداری به میدان آمد و با ارائه خدمات ویژه رایگان اتوبوسرانی و مترو، خدمت رسانی به شهروندان را افزایش داد تا کمک به حمل و نقل و سریع و آسان مردم شود.* *✅۵.وزارت نفت به مردم آرامش خاطر داد که سهمیه کارت‎های سوخت تغییری نکرده است و تا صبح، سیستم آفلاینِ تمام جایگاه‎ها راه‎اندازی می‎شود و تا بعدازظهر هم امکان استفاده از کارت سوخت فعال* *می‎شود.همچنین این وزارتخانه در پیامکی به همه شهروندان اطمینان خاطر داد و اعلام کرد: نه بنزین گران می‌شود، نه سهمیه کارت سوخت‌ها حذف؛ به شایعات توجه نکنید.* *✅۶.از ساعت ۱۱ صبح که بحران شروع شده بود تا ساعت ۲۰ بحران کاملا کنترل شد و جایگاههای بنزین به شرایط عادی خود برگشت..👇* *✅فارس:* *فعالیت عادی جایگاه‌های سوخت تهران از ساعت ۲۰ امشب* *✅با بررسی فتنه حمله سایبری به سیستم سوخت کشور و ورود سریع و به موقع و مدبرانه بخشهای مختلف در دولت و شهرداریها و رسانه ملی نشان داد که اگر مدیریت کشور در دست افراد خدوم و دلسوز و جهادی و انقلابی و کارآمد باشد توطئه های سنگین و در سطح ملی با سرعت و با کمترین آسیب به مردم و منافع ملی مدیریت میشود و فتنه فتنه گران در نطفه خفه میشود. @khodayedelha اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر💚
💢همان‌گونه در گمانه‌زنی‌های اولیه هم بود، حمله سایبری به شبکه توزیع بنزین تأیید شد.. هنوز مبدأ مشخص نیست ولی نشانه‌هایی از نقش صهیونیست‌ها در این حمله وجود دارد.. مسئله دیگر یک تقابل سایبری مثل گذشته نیست. این یک حمله مستقیم به آرامش و آسایش مردم است و پاسخ پشیمان‌کننده می‌طلبد! 💬 سید پویان حسین‌پور
افزایش کرایه اسنپ و تپسی بعد از مشکل بنزین! 🔹طبق گزارش کاربران، پس از بروز مشکل برای جایگاه‌های سوخت، تاکسی‌های اینترنتی کرایه‌های حمل مسافر را افزایش داده‌اند. 🔹شهرداری تهران بعد از این اختلال با افزایش ساعت فعالیت مترو تا ساعت ۲۴، استفاده از آن را تا ۹ صبح فردا رایگان کرده و تمام ظرفیت اتوبوس‌رانی را به کار گرفته تا مردم دچار مشکل نشوند. @khodayedelha اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر💚
اللهِ قلوب💓
افزایش کرایه اسنپ و تپسی بعد از مشکل بنزین! 🔹طبق گزارش کاربران، پس از بروز مشکل برای جایگاه‌های سوخ
ما شاءالله آقای رئیسی و دولت مردمیش😅💚 گل کاشتین🌹 دقیقا قصد داشتن مثل آبان ۹۸ بهم بزنن ارامش مردمو اما دولت انقلابیمون سریع وارد عمل شدن👊🏻 فکر کنم بندگان خدا فکر کردن هنوز رئیس جمهور آقای روحانیه!😉 یا شایدم آقای رئیسی رو خوب نمیشناسن😁 دست خدا یاورت سید😍 🌸وَمَكَروا وَمَكَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيرُ الماكِرينَ🌸
💢واکنش رئیس جمهور به حمله سایبری به سامانه سوخت 🔹رئیسی: هدف حمله به سیستم جایگاه سوخت، ایجاد اختلال و بی نظمی در زندگی مردم بود 🔹مردم آگاهی خود را در مواجهه با این مشکل نشان دادند و با مسئولان همکاری کردند 🔹وزارت نفت نسبت به جبران آثار اخلال بوجود آمده اقدام نماید که حقی از مردم ضایع نگردد 🔹عده‌ای قصد دارند با ایجاد بی‌نظمی و اخلال در زندگی مردم آنان را عصبانی کنند. @khodayedelha اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر💚
اللهِ قلوب💓
💢واکنش رئیس جمهور به حمله سایبری به سامانه سوخت 🔹رئیسی: هدف حمله به سیستم جایگاه سوخت، ایجاد اختلال
خوبه آقای رئیسی به اختلال سامانه سوخت واکنش نشون داده، روحانی بود باید تا صبح جمعه صبر می‌کردیم😃
💌 | سطح نگاه @khodayedelha اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر💚
#‌بَلد‌چـٔــــٖی🎪 ۱۶ راهکار ساده🔍 برای پیشگیری از 🦋 پشت گوش انداختن کارها😉 •🖌| @khodayedelha اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر💚