✅معیار در #شبهه_حکمیه و #شبهه_موضوعیه چیست؟
1️⃣ #منشأ_شبهه؛
اگر فقدان یا اجمال یا تعارضِ نص بود،شبهۀ حکمیه است.
اما اگر امور خارجی بود،شبهۀ موضوعیه است.
2️⃣ #رفع_کننده_شبهه؛
در حکمیه،شارع است.
اما در موضوعیه،خبرۀ فن است.
3️⃣ #کلی_و_جزئی؛
غالباً شبهه حکمیه کلی است.
اما شبهه موضوعیه جزئی است.
📚 تدریس استاد حسینی نسب در درس قطع و ظن-رسائل
📝کانال خلاصه ای از اصول
@kholaseosule
✅تفاوت حکم تکلیفی با حکم وضعی؛👇👇👇
♦️«موضوع حکم تکلیفی فعل مکلف است یا به عبارت دیگر مکلف است
و موضوع حکم وضعی ماهیت خارجی است.»
📝کانال خلاصه ای از اصول
@kholaseosule
✅«ابوالحسن» در روایات منظور کدام معصوم است؟
♦️امام کاظم(ع):
مقصود از «ابوالحسن» با قید الاوّل و در بیشتر موارد به صورت مطلق و با قید الماضی، امام موسی کاظم (ع) میباشد.(دعای توسل: يَا أَبَا الْحَسَنِ يَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ أَيُّهَا الْكَاظِم...)
♦️امام رضا(ع):
اگر مقیّد به «ابو الحسن الرضا، یا ثانی» باشد، مقصود امام رضا (علیهالسّلام) است.(دعای توسل: يَا أَبَا الْحَسَنِ يَا عَلِيَّ بْنَ مُوسَى أَيُّهَا الرِّضَا...)
♦️و اگر مقیّد به «ابو الحسن ثالث» بود، مقصود امام هادی (علیهالسّلام) خواهد بود.(يَا أَبَا الْحَسَنِ يَا عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ أَيُّهَا الْهَادِي النَّقِي...)
💥در مواردی به صورت مطلق آمده ولی مقصود امام هادی (ع) است.
💥در دعای توسل،امیرالمؤمنین و امام سجاد علیهما السلام هم با این لقب نام برده شده است اما در هیچ روایتی منظور از ابوالحسن،این دو امام هُمام نیست.
*حضرت امام خمینی(ره):
"«ابو الحسن اوّل» حضرت كاظم، عليه السلام، است، چنانچه «ابو الحسن» مطلق نيز آن بزرگوار است. و أبو الحسن ثانى حضرت رضا، عليه السلام، و ثالث حضرت هادى، عليه السلام، است."
&شرح چهل حديث، ص: 214
📝کانال خلاصه ای از اصول
@kholaseosule
✅«ابوجعفر» در روایات منظور کدام معصوم است؟
♦️امام باقر(ع):
مقصود از «ابوجعفر» به صورت مطلق، یا با قید ابوالجعفر الأوّل در روایات، امام محمّدباقر (علیهالسّلام) میباشد.(دعای توسل:ِ يَا أَبَا جَعْفَرٍ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ أَيُّهَا الْبَاقِر...)
♦️امام جواد (ع):
اگر مقید به «ابو جعفر ثانی» باشد، منظور امام جواد (علیهالسّلام) است.(دعای توسل:ِ يَا أَبَا جَعْفَرٍ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ أَيُّهَا الْجَوَاد...)
📝کانال خلاصه ای از اصول
@kholaseosule
✅حکومت و ورود؛
◀️در محضر علامه مصباح یزدی؛
استنباط نادرست از آیات قرآن
آقایی گفته بود آیه لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْن(نساء/11) که بیانگر تفاوت ارث مرد و زن است، با آیه اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی(مائده/8)منافات دارد و آیه دوم، حاکمبر آیه نخست است.
آیا میتوان آیه اعْدِلُوارا حاکمبر لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْن دانست؟ یعنی یک مطلق، حاکمبر نص باشد! معنای این حرف چیست؟
ما در اصول، اصطلاح «حکومت و ورود» و «تخصیص و تخصص» داریم ولی دلیل حاکم موضوع دلیل دیگر را ازبین میبرد؛
مثلاً وقتی میگویند لا سهو فی السهو وقتی در نماز چهار رکعتی بین سه و چهار شک کردید، باید یک رکعت نماز احتیاط بخوانید؛ اگر در همین نماز احتیاط شک کردید، به این شک نباید اعتنا کرد و دستور دیگری ندارد، یا مثل قاعده «لاضرر» که براساس برخی دیدگاهها حاکمبر ادله دیگر است. بههرحال در «حکومت»، اگر دلیلی حاکم باشد، موضوع برای دلیل بعدی باقی نمیماند. در این فرض، اگر آیه اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی حاکمبر آیه لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ باشد، بهمعنای آن است که دو برابر بودن ارث مرد نسبتبه زن موضوع ندارد. در مسئله ارث ـ بنابر فهم آن آقاـ عقل اقتضا میکند ارث مرد و زن یکسان باشد؛ اما آیه میگوید نه، فرق دارد، و ارث مرد باید دو برابر باشد. مقتضای اعْدِلُوااین است که بین ارث مرد و زن مساوات باشد؛ آیه میگوید نه، مساوات نیست، پس این دو آیه باهم تناقض و تعارض دارد.
📚کتاب"سيماي پيامبر اعظم(ص) در آينه نهجالبلاغه؛اثر علامه مصباح یزدی؛ص191
📝کانال خلاصه ای از اصول
@kholaseosule
🔖 تعريف ورود و تخصص
🔖 تفاوت حكومت با ورود
📝 ورود آن است که تقدم أحد الدلیلین بر دیگری به گونه ای باشد که آن دلیل، موضوع دلیل دیگر را حقیقتا منتفی کند بعنایة التعبد مثل اینکه میگوئیم:
امارات، موضوع اصول عمليه عقلیه را از بين ميرود و بر اصول عقلیه ورود دارد.
🔖 تفاوت حكومت و ورود🔖
🔷 ارتفاع موضوع دلیل با قیام دلیل دیگر حقیقتا = ورود
🔷 ارتفاع موضوع دليل با قيام دليل ديگر ادعاء = حکومت
💡توضیح ما ذکرناه:
ما در شرح حکومت مخصِّصه عرض کردیم که دلیل حاکم نفی حکم میکند به لسان نفی موضوع منتها نفی موضوع در حکومت ادعایی است نه حقیقی مانند "لاربا بین الوالد و الولد" که حاکم است بر دلیل "حرم الله الربا".
در اینجا دلیل حاکم نفی میکند ربا را بین والد و ولد لکن این نفی حقیقی نیست زیرا ربا بین والد و ولد محقق است در خارج حقیقتا و قابل نفی نیست و لکن این دلیل، ربا را بین الوالد و الولد نفی میکند تا بدین وسیله نفی کند احکامی را که بر ربا مترتب است در فرض مذكور (يعنی ربای بین الوالد و الولد) و لکن در ورود، با ورود اماره حقیتا موضوع اصل منتفی میشود نه ادعاء.
این عمده فرق بین حکومت و ورود است که ما از برخی از بزرگان اصولیون همچون محقق عراقی استفاده کردیم " متن فرمايش ايشان را در حاشیه آورده ایم [1] "
🔖تعریف تخصص🔖
تخصص آن است که خروج مورد از موضوع دلیلی، تکوینی باشد مانند اینکه تکوینا زید جاهل از موضوع حکم "أکرم العلماء" خارج است.
➖➖➖➖➖➖➖
[1] لا نعنى من الحكومة الا ما يكون رافعا لموضوع الاخر تعبدا وتنزيلا قبال الورود الذي عبارة عن رافعية احد الدليلين بعناية التعبد به لموضوع الاخر وجدانا
📚 نهاية الأفكار للمحقق العراقي، ج2، ص196
📝کانال خلاصه ای از اصول
@kholaseosule
✅اثبات قول به امتناع اجتماع امر و نهی با چهار مقدمه؛
1️⃣ احکام خمسه با هم متضادند.
2️⃣متعلَّق احکام،فعل مکلّف است که از او صادر می شود.
3️⃣فعلِ مکلَف درست است که دو عنوان بر آن منطبق است ولی دو تا عنوان باعثِ تعدد مُعنوَن نمی شود.
4️⃣هر چیزی که یک وجود دارد،یک ماهیت دارد.
📚کفایۀ آخوند خراسانی؛استاد مرتضوی
📝کانال خلاصه ای از اصول
@kholaseosule
✅تفاوت #وجوب_فقهی با #وجوب_اخلاقی👇👇👇
◀️در محضر آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی؛
وجوب اخلاقی روی ملاکات #کمال انسان است یعنی در باب اخلاق نظر شارع به آن #کمال نهایی انسان است. مثلاً «طلب العلم فریضةٌ علی کل مسلمٍ و مسلمة»، آیا شما جایی دارید فقیهی بیاید در رسالهاش بنویسد طلب علم واجب است؟ خیلی از مردم سراغ علم نمیروند، بلکه سراغ کسب و کار میروند.
پس ملاک در باب مسائل اخلاقی، رسیدن به آن #کمالات است ولی در مسائل فقهی، بحث کمال مطرح نیست، یک سری افعال است که شارع میگوید ملاکی دارد که باید انجام شود. حالا خواه تو به کمال برسی یا نرسی، البته اگر درست استفاده کنی تو را به کمال میرساند.
💥علت فتوا ندادن طبق احادیث نهج البلاغه این است که امیرالمؤمنین علیه السلام در مقام بیان یک حکم فقهی نیست، امور ارزشی را بیان میکند، ملاکاتش را هم بیان میکند، الآن این معنایش نیست که فقه ضد ارزشی است، فقه یک ملاک دیگری دارد، فقه یعنی قانون، قانون ملاک دیگری دارد، با ملاک اخلاقی فرق دارد، البته خیلی جاها هم با هم اشتراک پیدا میکنند نمیخواهیم بگوئیم هیچ کدام نباید با هم اشتراک پیدا کنند.
♦️باید دید حدیث فقهی چیست و امام علیه السلام کجا میخواهد به عنوان یک حکم شرعی مسألهای را بیان کند، مثلاً مواردی که سائل سؤال از حکم شرعی میکند این خودش یک قرینه است. این روایات اخلاقی غالباً بدون سؤال است یعنی غالباً امام خودش ابتدا به ساکن یک ضابطهای را در مسائل تهذیب نفس و مسائل اخلاقی بیان میکند این هم خودش یکی از قرینههای دیگر میتواند باشد برای این معنا.
♦️حال اگر یک آدمی از اول بلوغش تا آخر بلوغ با نفساش مجاهده نکرد، نفس خودش را اصلاً عدوّ قرار نداد که هیچ، خیلی هم به نفساش علاقمند بود، البته نه اینکه گناه کند. یا این جملهی آخر حدیث (که انسان مال خودش را عاریه قرار بدهد)، اگر یک کسی از اول عمر تا آخر عمر دلبند مال خودش بود، وقتی هم که از دنیا میرود بر این اموالش اشک بریزد، میتوانیم بگوئیم کار حرامی انجام داده؟! خیلی از مردم همینطور هستند که تا لحظات آخر هم به بچهها و اموالشان و حتّی مقامشان خیلی دلبند هستند.
1394/12/2
http://fazellankarani.com/persian/advices/209/
📝کانال خلاصه ای از اصول
@kholaseosule
✅انواع عبادات مکروهه؛
1) عبادات مکروهه ای که نهی تنزیلی بر ذات عمل تعلق گرفته و بدل ندارد؛مثل روزۀ روز عاشورا و نوافل مبتدئه
2) نهی تنزیلی به ذات فعل مکلَّف تعلق گرفته است،ولی بدل دارد؛مثل نماز در حمّام.
3) نهی تنزیلی به ذات فعل تعلّق نگرفته؛بلکه این نهی به یک عنوانی تعلق گرفته که با عبادت مکروهه متحد است یا ملازم است؛مثل نماز خواندن در مواضع تُهَمَة.
📚درس کفایه؛پایۀ دهم؛استاد مرتضوی
📝کانال خلاصه ای از اصول
@kholaseosule
✅ادلۀ اخباری ها بر وجوب احتیاط در شبهات بدویه؛
آخوند می گوید:آنها به دو دسته از اخبار استناد کردند؛
1️⃣ اخباری که به ما دستور به توقف می دهند به ما و از نظر اخباری،در آن اخبار،توقف واجب است و این وجوب توقف را توقف در مقام عمل می دانند و توقف در مقام عمل یعنی احتیاط.
2️⃣اخباری که احتیاط را بر ما واجب می کردند؛یا مطابقتاً مثل کلام امیرالمؤمنین(ع):«يَا كُمَيْلُ أَخُوكَ دِينُكَ فَاحْتَطْ لِدِينِكَ بِمَا شِئْتَ»(أمالی مفید/ص283)
و یا ملازمتاً بر وجوب احتیاط دلالت می کردند.
💥توجه؛ اختلاف ما با أخباری ها در شبهات تحریمیه است و در شبهات وجوبیه و موضوعیه،ما با آنها متحد هستیم.
📚کفایه؛استاد رودبارانی؛پاییز 1399
📝کانال خلاصه ای از اصول
@kholaseosule
خلاصه ای از اصول
✅ تفاوت اجمالی تخصیص و حکومت و تخصص و ورود👆👆👆 #مخالفت_دو_دلیل 📝کانال خلاصه ای از اصول @kholase
✅فرق تخصیص و تخصّص با حکومت و ورود:
«در تخصیص و تخصّص، چه تخصیصِ متّصل و چه تخصیص منفصل، می فهمیم آن چیزی که تخصیص خورده، از ابتدا در مراد جدّی مولی نبوده است یعنی نه در مرحله اقتضاء، نه انشاء، نه فعلیّـت و نه تنجّز گرچه در تخصیص متّصل آن چیزی که تخصیص خورده از ظهور هم خارج است ولی در تخصیص منفصل، از ظهور (مراد استعمالی) خارج نیست.
در حکومت و ورود، مثلا در حدیث رفع، در فقرات لا یعلمون، آن چیز در مرحله اقتضاء و انشاء و فعلیّت هست و صرفا تنجّز نیافته، و در فقرات دیگر آن چیز در محله اقتضاء و انشاء هست ولی صرفا فعلیّت و تنجّز پیدا نکرده است.»
📚استاد حسینی نسب؛تدریس کفایه؛بخش اصول عملیه
📝کانال خلاصه ای از اصول
@kholaseosule
✅اقوال دوران بین محذورین؛
1) ففیه وجوه: الحکم بالبراءة عقلا و نقلا لعموم النقل، و حکم العقل بقبح المؤاخذة علی خصوص الوجوب أو الحرمۀ للجهل به،
2) و وجوب الأخذ بأحدهما تعیینا
3) أو تخییرا،
4) و التخییر بین الترك و الفعل عقلا، مع التوقف عن الحکم به رأسا،
5) أو مع الحکم علیه بالإباحۀ شرعا.
🌹محذورین یعنی علم اجمالی داریم که یک شیء یا واجب است یا حرام.
در دوران بین محذورین مکلّف نمیتواند هر دو طرف را رعایت کند به عبارت دیگر احتیاط ممکن نیست.
وجوه در مسئله؛
1- برائت عقلی و نقلی جاري میشود.
2- باید احدهما المعیّن را اخذ کنیم.
3- باید یکی از آن دو را به نحو تخییر- شرعی- اخذ نمود. و ظاهر این تخییر این است که استمراري است یعنی در هر مرتبه،مکلّف مخیّر است که یا جانب وجوب یا جانب حرمت را رعایت کند.
4- در مقام عمل تخییر- عقلی- بین فعل و ترك هست امّا از نظر حکم، توقّف مینمائیم و نمیتوان فتوا به جانب حرمت یا وجوب داد.
5- از نظر عمل عقلا مخیّر هستیم، لکن از نظر حکم به اباحه فتوا میدهیم.
💥مرحوم آقاي آخوند میفرمایند: اوجه، وجه اخیر است؛تخییر به خاطر عدم وجود ترجیح و اباحه به خاطر روایت «کل شیء لک حلال»
📚کفایه؛بخش اصول عملیه
📝کانال خلاصه ای از اصول
@kholaseosule