eitaa logo
خلاصه ای از اصول
17 دنبال‌کننده
4 عکس
3 ویدیو
2 فایل
💥این کانال یادداشتهای یک طلبه هست که ان شاالله مورد استفادۀ دیگران هم قرار بگیرد. 👈ارتباط با خادم کانال؛ https://eitaa.com/Harimevelayaat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖 تعريف ورود و تخصص 🔖 تفاوت حكومت با ورود 📝 ورود آن است که تقدم أحد الدلیلین بر دیگری به گونه ای باشد که آن دلیل، موضوع دلیل دیگر را حقیقتا منتفی کند بعنایة التعبد مثل اینکه میگوئیم: امارات، موضوع اصول عمليه عقلیه را از بين ميرود و بر اصول عقلیه ورود دارد. 🔖 تفاوت حكومت و ورود🔖 🔷 ارتفاع موضوع دلیل با قیام دلیل دیگر حقیقتا = ورود 🔷 ارتفاع موضوع دليل با قيام دليل ديگر ادعاء = حکومت 💡توضیح ما ذکرناه: ما در شرح حکومت مخصِّصه عرض کردیم که دلیل حاکم نفی حکم میکند به لسان نفی موضوع منتها نفی موضوع در حکومت ادعایی است نه حقیقی مانند "لاربا بین الوالد و الولد" که حاکم است بر دلیل "حرم الله الربا". در اینجا دلیل حاکم نفی میکند ربا را بین والد و ولد لکن این نفی حقیقی نیست زیرا ربا بین والد و ولد محقق است در خارج حقیقتا و قابل نفی نیست و لکن این دلیل، ربا را بین الوالد و الولد نفی میکند تا بدین وسیله نفی کند احکامی را که بر ربا مترتب است در فرض مذكور (يعنی ربای بین الوالد و الولد) و لکن در ورود، با ورود اماره حقیتا موضوع اصل منتفی میشود نه ادعاء. این عمده فرق بین حکومت و ورود است که ما از برخی از بزرگان اصولیون همچون محقق عراقی استفاده کردیم " متن فرمايش ايشان را در حاشیه آورده ایم [1] " 🔖تعریف تخصص🔖 تخصص آن است که خروج مورد از موضوع دلیلی، تکوینی باشد مانند اینکه تکوینا زید جاهل از موضوع حکم "أکرم العلماء" خارج است. ➖➖➖➖➖➖➖ [1] لا نعنى من الحكومة الا ما يكون رافعا لموضوع الاخر تعبدا وتنزيلا قبال الورود الذي عبارة عن رافعية احد الدليلين بعناية التعبد به لموضوع الاخر وجدانا 📚 نهاية الأفكار للمحقق العراقي، ج2، ص196 📝کانال خلاصه ای از اصول @kholaseosule
✅اثبات قول به امتناع اجتماع امر و نهی با چهار مقدمه؛ 1️⃣ احکام خمسه با هم متضادند. 2️⃣متعلَّق احکام،فعل مکلّف است که از او صادر می شود. 3️⃣فعلِ مکلَف درست است که دو عنوان بر آن منطبق است ولی دو تا عنوان باعثِ تعدد مُعنوَن نمی شود. 4️⃣هر چیزی که یک وجود دارد،یک ماهیت دارد. 📚کفایۀ آخوند خراسانی؛استاد مرتضوی 📝کانال خلاصه ای از اصول @kholaseosule
✅تفاوت با 👇👇👇 ◀️در محضر آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی؛ وجوب اخلاقی روی ملاکات انسان است یعنی در باب اخلاق نظر شارع به آن نهایی انسان است. مثلاً «طلب العلم فریضةٌ علی کل مسلمٍ و مسلمة»، آیا شما جایی دارید فقیهی بیاید در رساله‌اش بنویسد طلب علم واجب است؟ خیلی از مردم سراغ علم نمی‌روند، بلکه سراغ کسب و کار می‌روند. پس ملاک در باب مسائل اخلاقی، رسیدن به آن است ولی در مسائل فقهی، بحث کمال مطرح نیست، یک سری افعال است که شارع می‌گوید ملاکی دارد که باید انجام شود. حالا خواه تو به کمال برسی یا نرسی، البته اگر درست استفاده کنی تو را به کمال می‌رساند. 💥علت فتوا ندادن طبق احادیث نهج البلاغه این است که امیرالمؤمنین علیه السلام در مقام بیان یک حکم فقهی نیست، امور ارزشی را بیان می‌کند، ملاکاتش را هم بیان می‌کند، الآن این معنایش نیست که فقه ضد ارزشی است، فقه یک ملاک دیگری دارد، فقه یعنی قانون، قانون ملاک دیگری دارد، با ملاک اخلاقی فرق دارد، البته خیلی جاها هم با هم اشتراک پیدا می‌کنند نمی‌خواهیم بگوئیم هیچ کدام نباید با هم اشتراک پیدا کنند. ♦️باید دید حدیث فقهی چیست و امام علیه السلام کجا می‌خواهد به عنوان یک حکم شرعی مسأله‌ای را بیان کند، مثلاً مواردی که سائل سؤال از حکم شرعی می‌کند این خودش یک قرینه است. این روایات اخلاقی غالباً بدون سؤال است یعنی غالباً امام خودش ابتدا به ساکن یک ضابطه‌ای را در مسائل تهذیب نفس و مسائل اخلاقی بیان می‌کند این هم خودش یکی از قرینه‌های دیگر می‌تواند باشد برای این معنا. ♦️حال اگر یک آدمی از اول بلوغش تا آخر بلوغ با نفس‌اش مجاهده نکرد، نفس خودش را اصلاً عدوّ قرار نداد که هیچ، خیلی هم به نفس‌اش علاقمند بود، البته نه اینکه گناه کند. یا این جمله‌ی آخر حدیث (که انسان مال خودش را عاریه قرار بدهد)، اگر یک کسی از اول عمر تا آخر عمر دلبند مال خودش بود، وقتی هم که از دنیا می‌رود بر این اموالش اشک بریزد، می‌توانیم بگوئیم کار حرامی انجام داده؟! خیلی از مردم همینطور هستند که تا لحظات آخر هم به بچه‌ها و اموالشان و حتّی مقام‌شان خیلی دلبند هستند. 1394/12/2 http://fazellankarani.com/persian/advices/209/ 📝کانال خلاصه ای از اصول @kholaseosule
✅انواع عبادات مکروهه؛ 1) عبادات مکروهه ای که نهی تنزیلی بر ذات عمل تعلق گرفته و بدل ندارد؛مثل روزۀ روز عاشورا و نوافل مبتدئه 2) نهی تنزیلی به ذات فعل مکلَّف تعلق گرفته است،ولی بدل دارد؛مثل نماز در حمّام. 3) نهی تنزیلی به ذات فعل تعلّق نگرفته؛بلکه این نهی به یک عنوانی تعلق گرفته که با عبادت مکروهه متحد است یا ملازم است؛مثل نماز خواندن در مواضع تُهَمَة. 📚درس کفایه؛پایۀ دهم؛استاد مرتضوی 📝کانال خلاصه ای از اصول @kholaseosule
✅ادلۀ اخباری ها بر وجوب احتیاط در شبهات بدویه؛ آخوند می گوید:آنها به دو دسته از اخبار استناد کردند؛ 1️⃣ اخباری که به ما دستور به توقف می دهند به ما و از نظر اخباری،در آن اخبار،توقف واجب است و این وجوب توقف را توقف در مقام عمل می دانند و توقف در مقام عمل یعنی احتیاط. 2️⃣اخباری که احتیاط را بر ما واجب می کردند؛یا مطابقتاً مثل کلام امیرالمؤمنین(ع):«يَا كُمَيْلُ أَخُوكَ دِينُكَ فَاحْتَطْ لِدِينِكَ بِمَا شِئْتَ»(أمالی مفید/ص283) و یا ملازمتاً بر وجوب احتیاط دلالت می کردند. 💥توجه؛ اختلاف ما با أخباری ها در شبهات تحریمیه است و در شبهات وجوبیه و موضوعیه،ما با آنها متحد هستیم. 📚کفایه؛استاد رودبارانی؛پاییز 1399 📝کانال خلاصه ای از اصول @kholaseosule
خلاصه ای از اصول
✅ تفاوت اجمالی تخصیص و حکومت و تخصص و ورود👆👆👆 #مخالفت_دو_دلیل 📝کانال خلاصه ای از اصول @kholase
✅فرق تخصیص و تخصّص با حکومت و ورود: «در تخصیص و تخصّص، چه تخصیصِ متّصل و چه تخصیص منفصل، می فهمیم آن چیزی که تخصیص خورده، از ابتدا در مراد جدّی مولی نبوده است یعنی نه در مرحله اقتضاء، نه انشاء، نه فعلیّـت و نه تنجّز گرچه در تخصیص متّصل آن چیزی که تخصیص خورده از ظهور هم خارج است ولی در تخصیص منفصل، از ظهور (مراد استعمالی) خارج نیست. در حکومت و ورود، مثلا در حدیث رفع، در فقرات لا یعلمون، آن چیز در مرحله اقتضاء و انشاء و فعلیّت هست و صرفا تنجّز نیافته، و در فقرات دیگر آن چیز در محله اقتضاء و انشاء هست ولی صرفا فعلیّت و تنجّز پیدا نکرده است.» 📚استاد حسینی نسب؛تدریس کفایه؛بخش اصول عملیه 📝کانال خلاصه ای از اصول @kholaseosule
✅اقوال دوران بین محذورین؛ 1) ففیه وجوه: الحکم بالبراءة عقلا و نقلا لعموم النقل، و حکم العقل بقبح المؤاخذة علی خصوص الوجوب أو الحرمۀ للجهل به، 2) و وجوب الأخذ بأحدهما تعیینا 3) أو تخییرا، 4) و التخییر بین الترك و الفعل عقلا، مع التوقف عن الحکم به رأسا، 5) أو مع الحکم علیه بالإباحۀ شرعا. 🌹محذورین یعنی علم اجمالی داریم که یک شیء یا واجب است یا حرام. در دوران بین محذورین مکلّف نمیتواند هر دو طرف را رعایت کند به عبارت دیگر احتیاط ممکن نیست. وجوه در مسئله؛ 1- برائت عقلی و نقلی جاري میشود. 2- باید احدهما المعیّن را اخذ کنیم. 3- باید یکی از آن دو را به نحو تخییر- شرعی- اخذ نمود. و ظاهر این تخییر این است که استمراري است یعنی در هر مرتبه،مکلّف مخیّر است که یا جانب وجوب یا جانب حرمت را رعایت کند. 4- در مقام عمل تخییر- عقلی- بین فعل و ترك هست امّا از نظر حکم، توقّف مینمائیم و نمیتوان فتوا به جانب حرمت یا وجوب داد. 5- از نظر عمل عقلا مخیّر هستیم، لکن از نظر حکم به اباحه فتوا میدهیم. 💥مرحوم آقاي آخوند میفرمایند: اوجه، وجه اخیر است؛تخییر به خاطر عدم وجود ترجیح و اباحه به خاطر روایت «کل شیء لک حلال» 📚کفایه؛بخش اصول عملیه 📝کانال خلاصه ای از اصول @kholaseosule
✅ضعف سند؛👇👇👇 ◀️در محضر آیت الله مصباح یزدی؛ 🔸«وقتی از پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل می‌شود که حضرت فرمودند:"ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین"، ما نباید آن را رد کنیم. 🔸البته سند این روایت معتبر است و بر فرض هم که سند آن معتبر نباشد ما حق نداریم آن را رد کنیم و بگوییم این روایت دروغ است. ما چه می‌دانیم دروغ است؟ 🔸آیا اگر یک راوی انسان راستگویی نبود، به این معناست که همیشه دروغ می‌گفته است؟ شاید این کلامش دروغ نباشد. حتی ما حدیث‌هایی را هم که از لحاظ سند، ضعیف‌ترین سند را دارند نمی‌توانیم دروغ بشماریم. 🔸نهایت حرفی که می‌توانیم بزنیم این است که این حدیث اعتبار ندارد. مگر کسی که دروغگو است همه شبانه‌روز دروغ می‌گوید؟! سخن دروغگو اعتبار ندارد، اما ممکن است این سخن از سخنان راست او باشد. 🔸ما حق نداریم به خاطر این که روایتی سندی ضعیف دارد آن را دروغ بشماریم. بله اگر مخالف قرآن یا مخالف دلیل معتبر عقلی باشد ما حرف دیگری می‌زنیم، وگرنه صرفا به جهت ضعف سند نمی‌توان آن را دروغ شمرد. 🔸نهایتا می‌گوییم ما نمی‌توانیم این حدیث را قبول کنیم، به این معنا که نمی‌توانیم بگوییم راست است و در باره آن شک داریم و به تعبیر روایات: نردّ علمه على اهله. می‌گوییم: القول ما قاله جعفر بن محمد صلوات‌الله‌علیه.» https://mesbahyazdi.ir/node/5185 1393/07/25 📝کانال خلاصه ای از اصول @kholaseosule
✅موافقت التزامیه؛ آیت الله سبحانی؛ «در تعبدیات و قربیات باید قصد قربت داشت در نتیجه التزام قلبی شرط است ولی در توصلیات چنین نیست.»(92/07/15) در مسائل اعتقادی باید التزام قلبی وجوب داشت. در احکام تعبدیه هم التزام قلبی شرط است زیرا این اعمال احتیاج به قصد قربت دارند و این بدون التزام مزبور حاصل نمی شود. در احکام توصلیه مولی فقط عمل را می خواهد، اگر در مقام عمل اطاعت شود کافی است. 92/07/13 http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/sobhani/osool/92/920713/
✅کفایه؛بخش اصول عملیه؛ترم اول👇👇👇
1️⃣ ✅اصول عملیه(کفایه استاد حیدری فسایی) پایه 10ترم اول 1- چرا قاعدۀ طهارت در اصول عملیه نیامده است؟ به دو دلیل؛ 1) قاعده طهارت اصل است و نیاز به بحث ندارد. 2) قاعده طهارت اصل است و در علم اصول مهمل و متروک است. 2- اصل برائت در نظر آخوند چگونه است؟ در شک در تکلیف چه به صورت شبهه تحریمیه باشد و چه شبهه وجوبیه باشد، در سه صورت، جای برائت است: 1. منشا شبهه فقدان نص باشد. 2. منشا شبهه اجمال نص است. 3. منشا شبهه تعارض نصین اس؛به دو شرط الف: متعارضان، متکافئان باشند و ترجیحی بر هم نداشته باشند. ب: در متعارضان متکافئان، قائل به تخییر نشویم.(به دلیل اجتهادی احد الدلیلین می باشد)؛به عبارت دیگر باید قائل به توقف شویم نه تخییر. 3- چرا در شک در تکلیف،برائت جاری می شود؟ ♦️1) آیۀ تعذیب:«وَ ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً»(اسراء/15) کیفیت استدلال (به بیان مرحوم مشکینی) در ضمن دو مرحله: مرحله اول: دلالت این آیه بر برائت متوقف بر سه امر است: الف: بعث رسل کنایه از بیان تکالیف باشد. ب: آیه درباره عذاب دنیوی نازل بر امم سابقه نباشد. چون برائت ربطی به عذاب دنیوی نباشد. ج: بین نفی عذاب و نفی استحقاق ملازمه باشد. مرحله دوم: با حفظ آن سه امر، محتوای آیه این است که قبل از بیان تکالیف، عذاب اخروی و استحقاق عذاب نیست و این همان برائت است. 💥اشکال آخوند: بین نفی عذاب و نفی استحقاق، ملازمه نیست؛چون نفی عذاب، اعم است و با اثبات اعم، اثبات اخص نمی شود. نکته: شیخ انصاری می گفتند ملازمه است اما عذاب دنیوی است. ♦️2) روایات؛ روایت اول؛ حدیث رفع رسول خدا می فرمایند از امت من 9 چیز برداشته شده است که یکی رفع ما لا یعلمون است. کیفیت استدلال؛الزامی که مجهول است، ما لا یعلمون است و ما لا یعلمون مرفوع است ظاهرا. پس الزام مجهول مرفوع است در ظاهر و این برائت است. نکته؛ شارع می توانست به واسطه واجب کردن احتیاط، تکلیف مجهول را بر ذمه مکلف قرار بدهد، ولی با رفع تکلیف مجهول، وجوب احتیاط برداشته می شود و این منتی بر امت اسلام است. در حدیث رفع، دو نظریه معروف است: ❤️نظریه اول: نظریه صاحب کفایه: أولا: مراد از «ما» در ما لا یعلمون حکم است،بدون اینکه احتیاج به تقدیر باشد، بنابراین حدیث رفع، دلیل بر برائت در شبهه حکمیه و موضوعیه می شود، چون حکم اعم از کلی و جزئی است. ثانیاً: مراد از «ما» در بقیه فقرات، فعل است؛با حفظ این نکته در 8 فقره غیر از ما لا یعلمون،برای اینکه کلام از دروغ بودن بیرون بیاید،2 توجیح دارد: الف: تقدیر آثار یا اثر ظاهر(همۀ آثار یا اثر برجسته) ب: مجاز در اسناد نظریه دوم: مرحوم شیخ: أولا: مراد از ما در ما لا یعلمون، است، بنابراین حدیث رفع دلیل بر برائت در خصوص شبهه موضوعیه می شود. ثانیاً: در تمامی فقرات تسعه باید چیزی در تقدیر گرفت و مقدر، خصوص است صونا لکذب کلام الحکیم. اشکال صاحب کفایه: اولا توجیه منحصر به تقدیر نیست. ثانیا: مقدر منحصر در مواخذه نیست. صحیحه بزنطی از امام رضا، شاهد بر این است که در حدیث رفع آثار مقدر است؛نه مؤاخذه.(طلاق اجباری،اثر ندارد.) مرفوعات در حدیث رفع؛ عناوینی که در حدیث رفع آمده است، بر دو نوع است: 1. بعضی از عناوین، اولیه است، مثل حسد و طیره و وسوسه. در این نوع، آثار عناوین اولیه برداشته می شود. 2. بعضی از عناوین، ثانویه است، مثل شش فقره دیگر نتیجه نهایی: حدیث رفع، دلیل بر برائت است مطلقا، یعنی در شک در تکلیف چه در شک در تحریم و چه در شک در وجوب و چه در شبهه حکمیه و چه در شبهه موضوع، برائت جاری می شود.
2️⃣ ♦️2) روایات؛ روایت دوم؛ حدیث حَجب❌ ما حجب الله علمه عن العباد فهو موضوع عنهم. چیزیهایی که دانستن آنها را خداوند پنهان کرده است، برداشته شده است. کیفیت استدلال: صغری: الزام مجهول، ما حجب الله علمه عن العباد است. کبری: و ما حجب الله علمه عن العباد مرفوع است. نتیجه: الزام مجهول مرفوع است. این حدیث هم دلیل بر برائت است. اشکال: صاحب کفایه می فرمایند: احکام بر سه نوع است: 1. احکام انشائیه ای که امر به تبلیغ آنها نشده است. مخالفت با این احکام بالاجماع عقاب ندارد. این احکام، احکامی است که خداوند در واقع انشاء برای موضوعات کرده است و به انبیاء امر نکرده است به مردم برسانند، این احکام در مرحله انشاء باقی مانده است. حال اگر کسی علم به این احکام پیدا کند و مخالفت با این احکام کند، عقاب ندارد. بله اگر اطاعت کرد تفضلا ثواب دارد. 2. احکام انشائیه ای که امر به تبلیغ آنها شده است، ولی به خاطر ظالمین بر ما مخفی مانده است. بحث اصولی و اخباری در این نوع است. 3. احکام انشائیه ای که امر به تبلیغ به آنها شده است و به ما رسیده است، عمل به این احکام واجب است. ❤️حدیث حجب،بر نوع اول دلالت دارد اما فایده ای ندارد؛و این حدیث بر نوع دوم دلالت ندارد و موضوعاً خارج است. ♦️2) روایات؛ روایت سوم؛ حدیث حلّ "کل شیء لک الحلال حتی تعرف انه الحرام بعینه"، این حدیث مسعدة بن صدقه بود. کیفیت استدلال: هر چه که علم به حرمت آن ندارید، حلال است ظاهرا. دلیل بر برائت در شبهه حکمیه و موضوعیه هر دو می شود، چون عدم العلم عام است. 💥هر کسی که در شبهۀ تحریمیه(شرب تتن) میگه برائت،در شبهۀ وجوبیه(دعا عند رؤیت هلال) هم میگه برائت. ♦️2) روایات؛ روایت چهارم؛ حدیث سَعَة پیامبر(ص):«الناس في سعة ما لا يعلمون»(سعةِ یا سعةٍ) کیفیت استدلال: محتوای روایت این است که مردم نسبت به احکامی که نمی دانند در توسعه و آزادی هستند و معنای برائت هم همین است. 💥نسبت بین حدیث سعة و أدلۀ احتیاط؛ ❤️نظریۀ صاحب کفایه؛ متعارضان هستند.(چون ادله وجوب احتیاط باعث علم به حکم واقعی نمی شود) نظریۀ شیخ انصاری؛ ورود یا حکومت ▪️اختلاف نظر بین آخوند با شیخ در این است که آخوند،علم را علم به حکم واقعی می دانند ولی شیخ علم را علم به حکم فعلی و ظاهری می دانند) ♦️2) روایات؛ روایت پنجم؛ حدیث اطلاق «كلّ شيء مطلق حتّى يرد فيه نهي» هر چیزی مباح است تا وقتی نهی از آن واقع نشده است که معنای برائت هم همین است. اشکال: ورود دو معنا دارد: 1. وصول به مکلف، در این صورت معنا این می شود هر چیزی تا زمانی که نهی از آن به مکلف نرسیده است، مباح است. طبق این معنا این حدیث نسبت به شاک دلالت بر برائت می کند چون نهی به مکلف نرسیده است و الا شاک نبود. 2. صدور از شارع، یعنی هر چیزی تا زمانی که نهی از آن چیز از شارع صادر نشده است، مباح است. طبق این معنا این حدیث نسبت به شاک دلالت بر برائت نمی کند، چون شاک نمی تواند احراز کند که نهی صادر نشده است، پس مباح نیست. ♦️3) اجماع؛❌ دلیل سوم بر برائت اجماع بر برائت در شک در تکلیف است. اشکال: اولا: اجماع منقول مطلقا (محتمل المدرک باشد یا نباشد) حجت نیست. ثانیا: بر فرض که اجماع منقولی که محتمل المدرک نباشد، حجت باشد، در اینجا تحصیل این اجماع سخت است، چون ظن قوی داریم که در اینجا اجماع، مدرکی باشد. ♦️4) عقل؛ قبح عقاب بلا بیان اشکال؛ پس حکم عقلی"دفع ضرر محتمل" را چه کنیم؟ ❤️جواب آخوند؛ مراد از ضرر دو چیز می تواند باشد؛ 1- عقاب؛در اینصورت این قاعده،در شک در تکلیف جاری نمی شود،تا بشود بیان. 2- ضرر دنیوی؛در اینصورت که اصلاً دفع ضرر دنیوی واجب نیست. اشکال دوم؛ پس حکم عقلی"دفع مفسده محتمله واجب است" را چه کنیم؟ ❤️جواب آخوند؛ این قاعده مردود است. شاهد اول: وجدان منکر این حکم عقل است. شاهد دوم: سیره عقلاء بر ارتکاب محتمل المفسده است. شاهد سوم: صغری: اگر ارتکاب محتمل المفسده، قبیح باشد، لازمه اش این است که شارع ارتکاب محتمل المفسده را اجازه ندهد. کبری: و اللازم باطل. نتیجه: فالملزوم مثله.