🔴 "حفظ زبان، حفظ زبان، حفظ زبان"
❤️ در روایت داریم پس از آنکه امام باقر به جابر جعفی فرمودند خوش به حال افرادی در زمان غیبت بر اعتقاد به ما استوار بمانند، جابر گفت: بهترین چیزی که مومن میتواند در آن زمان استفاده کند چیست؟ امام فرمودند: نگهداری زبان(سکوت)...*۱
🌸 پیامبر اسلام فرموده اند: بر تو باد خاموشی طولانی، چرا که آن رَم دهنده شیطان و کمک تو درمورد دینت است.*۲
🔹 راه حفظ دین، حفظ زبان است. البته سکوت در جایی فضیلت دارد که انسان به یکی از آفات آن (غیبت، تهمت، دروغ، ناسزا و...) مبتلا باشد و قدرت پرهیز نداشته باشد. گاهی یک کلمه، میتواند فرد را از دایره دین خارج کند. همچنین طبق روایات اهل بیت، حفظ زبان آنقدر مهم است که به بقیه اعضاء انسان نیز ربط دارد.
📚 ۱. بحارالانوار ۱۴۵/۵۲ حدیث۶۶
۲. سفینه البحار ۵۱۰/۲
✅بزن رو لینک👇
@khooooodaaaaa
🦋🌸🦋🌸
╰〰⊰🍂☀️〰🍁⊱
🔴نتیجه قطع رابطه با خویشاوندان
✍امام صادق علیه السلام ، پسرعمویی داشتند به نام "حسن افطس" که به امام صادق توهین می کرد و حتی یکبار با خنجری بزرگ به امام صادق حمله کرده بود. هنگامی که امام صادق علیه السلام در بستر شهادت قرار گرفت ، وصیت نمود هفتاد دینار به حسن افطس بدهند .
یکی از اطرافیان به امام اعتراض کرد :
"چگونه چنین وصیتی می کنید در حالی که او به شما حمله کرد و قصد جان شما را داشت ؟"
امام صادق علیه السلام در جواب فرمود:
"عطر مطبوع بهشت ازفاصله ای به مسافت دو هزار سال هم به مشام می رسد ، اما دو نفر نمی توانند بوی بهشت را استشمام کنند :کسی که عاق والدین شده ، و کسی که با خویشاوندانش قطع رابطه کرده است.
آیا نمی خواهید مشمول آیه ۲۱ سوره رعد باشیم :
«الَّذينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ »"صاحبان اندیشه کسانی اند که پیوندهایی را که خداوند به برقراری آن امر کرده برقرار می کنند و از پروردگارشان و از سختی حساب بیم دارند"
📚بحارالانوارج ۴۷ص۲۷۶
✅بزن رو لینک👇
@khooooodaaaaa
🦋🌸🦋🌸
╰〰⊰🍂☀️〰🍁⊱
🔴 انسانها با قدرت و ثروت و شهرت عوض نمیشوند
مهدی و صادق هر دو دانشجوی دانشگاه فرهنگیان هستند.
بعد از 10 سال، مهدی متوجه میشود در یکی از شهرها، صادق رئیس آموزشوپرورش شده است.
از طریق دوستی به او پیام میفرستد تا صادق به او پیام بدهد.
مهدی هر پیامی میدهد صادق جواب او را نمیدهد، طوری که مطمئن میشود صادق در این کار تعمدی دارد.
مهدی ناراحت است که چطور رفیق گرمابه و گلستان او حتی یک پیامک سلام در جوابش نمینویسد.
مهدی به استاد دانشجوییشان زنگ میزند و درددل میکند که چرا انسانها وقتی در قدرت مینشینند، عوض میشوند؟
استادش میگوید:
انسانها هرگز با قدرت و ثروت و شهرت عوض نمیشوند، بلکه ذات خود را بیرون ریخته و بروز میدهند.
صادق از زمان دانشجویی ذاتش بر تکبّر بود، ولی به اقتضای زمان و نیازش با تو رفاقت میکرد و ذات خود را بروز نداده بود که اکنون شاهد بروز آن هستی.
✅بزن رو لینک👇
@khooooodaaaaa
🦋🌸🦋🌸
╰〰⊰🍂☀️〰🍁⊱
📚داستان ائمه: امام حسن(ع): ايثار پيرزن و عكس العمل امام
روزى امام حسن مجتبى و برادرش حسين عليهمالسلام به همراهى شوهر خواهرشان - عبداللّه بن جعفر - به قصد مكّه و انجام مراسم حجّ از شهر مدينه خارج شدند.
در مسير راه آذوقه خوراكى آن ها پايان يافت و آنان تشنه و گرسنه گشتند؛ و همين طور به راه خويش ادامه دادند تا به سياه چادرى نزديك شدند، پيرزنى را در كنار آن مشاهده كردند، به او گفتند: ما تشنه ايم ، آيا نوشيدنى دارى ؟
پيرزن عرضه داشت : بلى ، بعد از آن هر سه نفر از مَركب هاى خود پياده شدند؛ و پيرزن بُزى را كه جلوى سياه چادر خود بسته بود، به ميهمانان نشان داد و گفت : خودتان شير آن را بدوشيد و استفاده نمائيد.
ميهمانان گفتند: آيا خوراكى دارى كه ما را از گرسنگى نجات دهى ؟
پاسخ داد: من فقط همين حيوان را دارم ، يكى از خودتان آن را ذبح نمايد و آماده كند تا برايتان كباب نمايم ؛ و آن را ميل كنيد. لذا يكى از آن سه نفر گوسفند را سر بريد و پوست آن را كَنْدْ؛ و پس از آماده شدن تحويل پيرزن داد؛ و او هم آن را طبخ نمود و جلوى ميهمانان عزيز نهاد؛ و آن ها تناول نمودند.
و هنگامى كه خواستند خداحافظى نمايند و بروند گفتند: ما از خانواده قريش هستيم ؛ و اكنون قصد مكّه داريم ، چنانچه از اين مسير بازگشتيم ، حتما جبران لطف تو را خواهيم كرد.
پس از رفتن ميهمانان ناخوانده ، شوهر پيرزن آمد؛ و چون از جريان آگاه شد، همسر خود را مورد سرزنش و توبيخ قرار داد كه چرا از كسانى كه نمى شناختى ، پذيرائى كردى ؟!
و اين جريان گذشت ، تا آن كه سخت در مضيقه قرار گرفتند؛ و به شهر مدينه رفتند، پيرزن از كوچه بنى هاشم حركت مى كرد، امام حسن مجتبى عليه السلام جلوى خانه اش روى سكّوئى نشسته بود، پيرزن را شناخت .
حضرت مجتبى عليه السلام فورا غلام خود را به دنبال آن پيرزن فرستاد، وقتى پيرزن نزد حضرت آمد فرمود: آيا مرا مى شناسى ؟ عرضه داشت : خير.
امام عليه السلام اظهار نمود: من آن ميهمان تو هستم كه در فلان روز به همراه دو نفر ديگر بر تو وارد شديم ؛ و تو به ما خدمت كردى و ما را از گرسنگى و تشنگى نجات دادى .
پيرزن عرضه داشت : پدر و مادرم فداى تو باد! من به جهت خوشنودى خدا به شما خدمت كردم ؛ و انتظار چيزى نداشتم .
حضرت دستور داد تا تعدادى گوسفند و يك هزار دينار به پاس ايثار پيرزن تحويلش گردد و سپس او را به برادر خود - حسين عليه السلام - و شوهر خواهرش - عبداللّه - معرّفى نمود؛ و آن ها هم به همان مقدار به پيرزن كمك نمودند.(1)
📚بحار الا نوار: ج 43، ص 341، ح 15، و ص 348، اءعيان الشّيعة : ج 1، ص 565.
✅بزن رو لینک👇
@khooooodaaaaa
🦋🌸🦋🌸
╰〰⊰🍂☀️〰🍁⊱
5.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باخواست خدا مقابله نکن
✅بزن رو لینک👇
@khooooodaaaaa
🦋🌸🦋🌸
╰〰⊰🍂☀️〰🍁⊱
❤️ بهترین تلاش، تلاش برای تغییر خود و نه دیگران است
بیشتر مجالس و نشست های خانوادگی با گفتگوهایی همراه است که برای ایجاد تغییر در دیگران انجام می شود. همه می خواهند دیگری تغییر کند.
کسی به تغییر خود نمی اندیشد. شوهر برای تغییر فکر و عمل همسرش تلاش می کند و زن نیز برای متحول ساختن شوهر خود تلاش می کند و این دو برای تربیت و تزکیه فرزندان و… امّا بهترین راه تغییر دیگران، ایجاد تغییر و تحول در افکار و رفتار خود می باشد.
چه خوب وصیتی بوده این وصیت:
دانشمندی وصیت کرده که بر روی سنگ قبرش این جملات را بنویسند:کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر بدهم، وقتی بزرگ تر شدم، دیدم دنیا خیلی بزرگه، بهتر است کشورم را تغییر بدهم:در میانسالی تصمیم گرفتم شهرم را تغییر بدهم.
آن را هم بزرگ یافتم در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را تغییر بدهم. اینک در آستانه مرگ فهمیدم که باید از روز اول به فکر تغییر خود می افتادم آنگاه شاید می توانستم دیگران و بلکه دنیا را تغییر دهم…
✅بزن رو لینک👇
@khooooodaaaaa
🦋🌸🦋🌸
╰〰⊰🍂☀️〰🍁⊱
#پندانه❤️
پسر جوان آن قدر عاشق دختر بود که گفت:تو نگران چی هستی؟ دختر جوان هم حرفش را زد: همون طور که خودت میدونی مادرت پیره و جز تو فرزندی نداره... باید شرط ضمن عقد بگذاریم که اگر زمین گیر شد، اونو به خونه ما نیاری و ببریش خانه سالمندان.
پسر جوان آهی کشید و شرط دختر را پذیرفت... هنوز شش ماه از ازدواجشان نگذشته بود که زن جوان در یک تصادف اتومبیل قطع نخاع و ویلچر نشین شد. پسر جوان رو به مادرش گفت: بهتر نیست ببریمش آسایشگاه؟
مادر پیرش با عصبانیت گفت: مگه من مُردم که ببریش آسایشگاه؟ خودم تا موقعی که زمینگیر نشدم ازش مراقبت میکنم. پسر جوان اشک ریخت و به زنش نگاه کرد. زن جوان انگار با نگاهش به او میگفت: شرط ضمن عقد رو باطل کن!خيلى شرمنده ام!
از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم.
✅بزن رو لینک👇
@khooooodaaaaa
🦋🌸🦋🌸
╰〰⊰🍂☀️〰🍁⊱
7.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از بچه های مشهد در حضور رهبر خاطره خندهدار تعریف میکنه😁
اونم به لهجه مشهدی 😀
چقدم باحال تعریف میکنه😂
✅بزن رو لینک👇
@khooooodaaaaa
🦋🌸🦋🌸
╰〰⊰🍂☀️〰🍁⊱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستش بهش نمیرسه چ حسرتی میخوره😅
✅بزن رو لینک👇
@khooooodaaaaa
🦋🌸🦋🌸
╰〰⊰🍂☀️〰🍁⊱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادرِ نمونه قرن😳😳😳
✅بزن رو لینک👇
@khooooodaaaaa
🦋🌸🦋🌸
╰〰⊰🍂☀️〰🍁⊱
8.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینا دیگه اونآدم سابق نمیشن😂
قیافه ببره فقط😂
✅بزن رو لینک👇
@khooooodaaaaa
🦋🌸🦋🌸
╰〰⊰🍂☀️〰🍁⊱