eitaa logo
خورشید معرفت
104 دنبال‌کننده
13 عکس
10 ویدیو
1 فایل
نکات ناب تربیتی، اخلاقی و معرفتی از عرفا، علما و مشاهیر بزرگ جهان @Nahj_albalagheh
مشاهده در ایتا
دانلود
معلم روانشناس معلّمی وارد کلاس شد، تصمیم داشت از علم روانشناسی که آموخته بود استفاده کند.  پس رو به کودکان خردسال کرده گفت: "هر کس که تصوّر می‌کند احمق است، برخیزد بایستد." کسی تکان نخورد و جوابی نداد. بعد از لحظاتی، کودکی برخاست. معلّم با حیرت از او پرسید، "تو واقعاً تصوّر می‌کنی احمقی؟" کودک معصومانه گفت:  "خیر آقا؛ ولی دوست نداشتم شما تنها کسی باشید که ایستاده است! @khoorshidmarefat
میرزای شیرازی(ره): به بعضیها پول می‌دهم دستم را بگیرند و به بعضیها پول می‌دهم پایم را نگیرند! جرعه‌ای از دریا ج۱ص۵۱۰ @khoorshidmarefat
هنرمند واقعی... روزی مرحوم آخوند[خراسانی]به حاج آقا رضا همدانی میگوید: شما خیلی هنرمند هستید که مطالب بسیار سطح بالا را بگونه ای پایین می آورید که همه می‌فهمند؛ حاج آقا رضا درپاسخ می‌گوید: هنر شما بیشتر است، زیرا مطالب سطح پایین را آنقدر بالا می‌برید که هیچکس آن را نمی‌فهمد!! جرعه‌ای از دریا ج۱ص۵٢۵ @khoorshidmarefat
مقدار زیادی از وجوهات شرعی را خدمت شیخ انصاری آورده بودند و شیخ مشغول تقسیم آنها بود. در این هنگام شخصی خدمت ایشان رسید و گفت: «مدتی است برای شما گندم آورده ام، ولی هنوز پولش را نگرفته ام. اگر امکان دارد اکنون پولش را بپردازید.» شیخ گفت: «چند روز دیگر نیز به من مهلت بده. » مرد پذیرفت و رفت. یکی از حاضران که شاهد ماجرا بود، پرسید: «با اینکه این همه پول در اختیار شماست، چرا مهلت خواستید و قرض مرد کاسب را نپرداختید؟ » شیخ گفت: «این پول‌ها حق مستمندان است و به من مربوط نیست. من اکنون از خودم پولی ندارم تا قرضم را ادا کنم. قصد دارم فرش این اتاق را بفروشم و بدهی خود را بپردازم. ازاین رو، از وی مهلت خواستم». سیمای فرزانگان، ص ۴۳۱ @khoorshidmarefat
گاو محل نزاع! دولت انگلیس هر وقت می‌خواست در هندوستان میان مسلمانان و هندوها اختلاف و درگیری ایجاد کند، کافی بود گاوی را مخفیانه در محلۀ هندوها سر ببُرد! هندوها می‌گفتند: حتماً مسلمان‌ها کرده‌اند و به جان هم می‌افتادند. بعد هم خودش می‌آمد و میان آنها صلح می‌کرد و از آنها مال‌المصالحه می‌گرفت! یک پوست گردو به این طرف می‌داد و پوست دیگر را به طرف دیگر، و مغز را برای خودش برمی‌داشت... در محضر بهجت، ج۳، ص۱۴۹ @khoorshidmarefat
هندوانه بی مالک! شخصی باد فتق داشت و ظاهراً محلّ درد بسیار ورم کرده بود. او به منظور درخواست کمک برای عمل جرّاحی، خدمت شیخ عبدالکریم حائری آمد. شیخ او را نزد میرزا مهدی فرستاد و در نامه‌ای نوشت: این هندوانه را تحویل بگیرید! میرزا مهدی هم کوتاهی نکرد و در ذیل همان نامه نوشت: این مجهول‌المالک است و به حاکم شرع تعلّق دارد! حدیث خوبان، ص۷۴ @khoorshidmarefat
آیت الله شبیری زنجانی: نزد مرحوم آقای داماد، درس صوم بحث زکات فطره می خواندیم. موضوع بحث این بود که ملاک در پرداخت زکات فطره، قوت غالبِ شخص است یا قوت غالب بلد. من به ایشان عرض کردم قائل دیگری هم هست که ملاک زکات فطره را قوتِ غالبِ شخص (نه در طول سال که فقط) در ماه رمضان می داند! ایشان با تعجّب گفت: نشنیده ام!؟ گفتم: قاآنی می گوید: اگر زکات دهی فطره ی مرا «مِی» ده که قوت غالبِ من «باده» بوده در رمضان آقای جوادی آملی هم آنجا بود و از این تعبیر اینجانب خیلی خوشش آمد. جرعه‌ای از دریا، ج۳، ص۵۲۱ @khoorshidmarefat
تشرف به خدمت حضرت ولی عصر (عج) آیت الله شبیری زنجانی : روزی از آخوند ملاحسینقلی می پرسند آیا شما خدمت حضرت ولی عصر ارواحنا فداه تشرف داشته اید ؟ ایشان می فرمایند متاسفانه نه اما در یک زمانی به من القا شد که حضرت ولی عصر عجل ا... تعالی فرجه الشریف در مسجد سهله در حجره سید علی شوشتری هستند ، من خود را به سرعت به مسجد سهله رساندم و چون خواستم به حجره سید علی شوشتری وارد شوم جناب سید علی شوشتری صدا زد : همانجا بایست ، من نیز همانجا ماندم تا ایشان اذن ورود بدهند .  من از بیرون صدای همهمه دو نفر را که با هم صحبت می کردند می شنیدم اما سخنان آنان را نمی فهمیدم که با هم چه می گویند . پس از مدتی سید علی اذن ورود دادند من نیز وارد شدم اما کسی جز سید علی شوشتری را آنجا نیافتم. آن روز من حضرت ولی عصر را ندیدم اما سید علی شوشتری به ما وعده ها داد . جرعه‌ای از دریا، ج۱ ،ص ۵۰۳ @khoorshidmarefat
تسبیح موجودات! آیت الله شبیری زنجانی، جرعه‌ای از دریا، ج۱ ،ص۶۱۶ @khoorshidmarefat
درس ادب، شناخت اهم و مهم زمان! در نخستین روزهایى که حاج شیخ عبدالکریم حائرى درس خود را شروع کرده بودند، ایشان رو به شاگردان خود نمود و فرمود: ما سال‌ها است «اهم» و «مهم» را به شما درس مى دهیم، در حال حاضر حضور در درس آیت الله حائرى «اهم» است، برخیزید و در درس ایشان حاضر شوید. همه مى روند و تنها دو تن از فرزندانش باقى مى مانند - که از محضر پدر، استفاده کنند - ولى معظم له از آنان نیز مى خواهد که در درس آیت الله حائرى حاضر شوند. (آیت‌الله میرزا محمد ارباب قمی) @khoorshidmarefat
کرامت ظریفانه! جرعه ای از دریا، ج ۳ ص ۶۵۵ @khoorshidmarefat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا