#عرفه
حضرت امام زینالعابدین علیهالسلام در دعای عرفه:
«اَللَّهُمَّ هَذَا یوْمُ عَرَفَةَ یوْمٌ شَرَّفْتَهُ وَ کرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَهُ...»
خداوندا! این روز، روز عرفه است؛
روزی که آن را شرافت و کرامت و عظمت دادی؛ سفره ی رحمتت را در آن گستردی و در آن روز با بخششت، عطای فراوان نمودی ...
(صحیفه سجادیه، دعای۴۷)
✨اعمال روز عرفه:🔻
اول: دعا؛ که از پرفضیلتترین اعمال این روز است.
دوم: غسل
سوم: زیارت حضرت سیدالشهداء علیهالسلام
چهارم: دو رکعت نماز پس از نماز عصر و اعتراف به گناهان خویش نزد خداوند.
پنجم: روزه (اگر سبب ناتوانی از خواندن دعا نشود)
ششم: دعای عشرات
@khoorshidmarefat
#امام_هادی_علیه_السلام
♦️ حکایت غلامانی که با مشاهده امام هادی عليهالسلام به سجده افتادند...
شخصی به نام «بَلطون» گوید:
من یكی از دربانان متوكّل بودم، روزی پنجاه غلام از ناحيه خزر به او هدیه شد، او به من دستور داد تا آنها را تحویل گرفته و با آنان به نيكویی رفتار نمایم.
یك سال از این ماجرا گذشت، روزی من در دربار متوكّل بودم كه ناگاه امام هادی عليهالسلام وارد شد، وقتی حضرت در جایگاه خود نشست، متوكّل به من دستور
داد كه غلامان را وارد مجلس نمایم. من دستور او را اجرا نمودم.
فلمّا بَصَروا بأبي الحسَن عليهالسلام سَجَدوا له بِأجمَعِهم
🔻وقتی آنان وارد شده و چشمشان به امام هادی عليه السلام افتاد، همگی به سجده افتادند.
چون متوكّل این صحنه را دید، نتوانست خود را كنترل كند و از ناراحتی خود را كشان كشان حركت داد و پشت پرده پنهان شد. آنگاه امام هادی علیه السلام از دربار خارج شد.
وقتی متوكّل متوجّه شد كه امام عليهالسّلام مجلس را ترک فرمود، از پشت پرده بيرون آمد و گفت: وای بر تو ای بلطون ! این چه رفتاری بود كه غلامان انجام دادند؟
گفتم: سوگند به خدا! من نمیدانم.
گفت: از آنان بپرس.
من از غالمان پرسيدم: این چه كاری بود كه كردید؟
گفتند: این آقایی كه در این جا حضور داشت، هر سال نزد ما می آید و ده روز كنار ما میماند و دین را برای ما عرضه میكند، او جانشين پيامبر مسلمانان است.
وقتی متوكّل از این جریان با خبر شد، دستور داد همه غلامان را از دم تيغ گذرانده و به قتل برسانم.
من نيز فرمان او را اطاعت كرده و همه آن ها را كشتم.
🔻شامگاهان خدمت امام هادی عليهالسلام شرفياب شدم، دیدم خادمش كنار درب ایستاده و به من نگاه میكند، وقتی مرا شناخت گفت: وارد شو!
من وارد شدم، دیدم امام هادی عليهالسلام نشسته، رو به من كرد و فرمود:
ای بلطون! با آن غلامان چه كردند؟
عرض كردم: ای فرزند رسول خدا! سوگند به خدا! همه آن ها را كشتند.
حضرت فرمود: همه آن ها را كشتند؟
عرض كردم: آری، سوگند به خدا!
حضرت فرمود:
أتحبُّ أنْ تَراهُم؟
🔹آیا دوست داری آنها را ببينی؟
عرض كردم: آری، ای فرزند رسول خدا!
امام هادی عليهالسلام با دست مباركش اشاره فرمود كه: پشت پرده وارد شو!
فدَخلتُ فإذاً أنا بِالقومِ قُعودٌ و بينَ أيديهم فاكهةٌ يأكلون.
🔻من وارد شدم، ناگاه دیدم همه آن غلامان نشستهاند و در برابر آنان ميوههایی است كه مشغول خوردن آنها هستند.
📚الثاقب فی المناقب
@khoorshidmarefat
May 11
🔸 جشن غدیر مرفّهین بی درد
🔹 مرحوم علامه محمد تقی جعفری نقل می کرد:
🔸یکی از نوه های مرحوم مورخ الدوله سپهر نویسنده کتاب ناسخ التواریخ به منزل ما آمد و اظهار داشت در شب عید غدیر در منزلی در شمال تهران، جشنی برقرار است و علاقه مندم شما هم در آن شرکت کنید. گفت: در این جشن تعداد زیادی از رجال لشکری و کشوری هستند. من تصور می کنم که اگر شما تشریف بیاورید و در آن محفل، مطالبی نیز بفرمایید مؤثر واقع شود.
🔹 محل برگزاری جشن،منزلی بزرگ و تقریبا جنگل مانند بود و بخش هایی از آن،به صورت آب نماهای بسیار بزرگ بود و به هرحال،باغی بود که کمتر نمونه آن را دیده بودم. وارد جلسه شدیم. دیدم سالنی بسیار بزرگ است که انواع و اقسام میوه ها و شیرینی ها جهت پذیرایی از حضار در آن چیده شده است. در ادامه برنامه برخی از اینها آمدند و در وصف امیرالمؤمنین (ع) اشعاری خواندند.برخی از شعرها خوب بود و برخی نیز سطحی نداشت...
🔸 من دیگر خسته شده بودم و بنا داشتم که بلند شوم که از در مجلس سیّدی با ظاهری بسیار ساده وارد شد و حتی کفش خود را برداشت و به داخل آورد که البته در آنجا این کار، خلاف عادت بود و پیدابود که صاحب مجلس و تعدادی دیگر ناراحت شده اند.
🔹عموم حضار به سید نگاهی تحقیر آمیز داشتند. کسی به او احترامی نگذاشت، ولی من در مقابلش به احترام برخاستم و او نیز سری تکان داد. سید،جوان بود و با یک طمأنینه و اطمینان خاصی بر روی زمین نشست و کسی هم تعارف نکرد که روی صندلی بنشیند.
🔸بالاخره نوبت به اشعرالشعرا رسید و از او دعوت کردند که بیاید و اشعارش را بخواند. این شاعر با یک طمطراقی آمد و شروع به قرائت اشعار نمود.
🔹 وقتی بیت اول را خواند هر چند بد نبود ولی سید یک اشکال جدی به آن وارد کرد. اشعرالشعرا محل نگذاشت و بیت دوم را خواند. دوباره سید ایراد گرفت. شاعر همچنان توجه نمی کرد. وقتی بیت سوم را خواند،سید گفت: این هم اشکال دارد. شاعر عصبانی شد و گفت: چرا؟ سید گفت: خوب،این را اول می پرسیدی. الان برایت توضیح می دهم.
🔸 سید بحثی از معانی بیان و صنایع ادبی را به صورت خیلی خلاصه بیان کرد... دیدم که دریایی است بیکران... چند نفر از حضار آمدند و احترام کردند و به زور سید را به بالای مجلس بردند.
🔹 در این هنگام یکی از حضار به سید گفت: اولا خوش آمدید، هر چند که نمیدانیم چطور آمدید. دوم این که آیا خودتان هم شعر می گویید؟ سید گفت: گاهی اوقات. گفتند: می شود یکی از سروده های خود را بخوانید؟ گفت: آری و حتی میتوانم همین الان شعر تازه بگویم. گفتند: پس بفرمایید. گفت: نه، چرا که ممکن است بگویید این اشعار را قبلا گفته ای. شما بگویید که چه بسرایم؟
🔸 اینها با حالت اعجاب آمیز نگاهی به یکدیگر کردند و گفتند: غزلی بگویید در مدح امیرالمؤمنین که دو بیت اول عاشقانه باشد و بیت سوم این باشد که اگر علی به خاری نگاه کند،گلستان می شود و بیت چهارم این باشد که اگر معصیت کاران عالم حتی فرعون توسل به علی پیدا کنند بهره مند می شوند. خلاصه، محدوده را برای او خیلی تنگ کردند.
🔹 سید قبل از شروع نگاهی به حضار کرد که کسی اشعار او را ننویسد. من زیر عبا خودکار و کاغذ را آماده کردم تا اشعار را یادداشت کنم. فهمید اما اعتراضی به من نکرد. سید شعر را این گونه آغاز کرد:
گر شمیمی ز سر طرّه جانان خیزد
تا قیامت ز صبا رایحه جان خیزد
واله ام من که چو ازخواب تو بیدار شوی
زچه رو از سر چشمان تو مژگان خیزد؟
علی عالی اعلا که ز بیم نهلش
روح از کالبد عالم امکان خیزد
گر به خاری کند از قاعده لطف نظر
از بن خار، دو صد روضه رضوان خیزد
گر زند دست به دامان ولایش فرعون
از لحد با دو کف موسی عمران خیزد
داورا! دادگرا! جانب "جدّا" نظری
کز پی مدح تو چون بحر به طوفان خیزد
...
🔸 معلوم شد که اسمش جدّا و قمی است.
🔹 پس از خواندن شعر، سید خطاب به حاضران گفت: آقایان! علی(ع) ازاین جلسات که دور هم بنشینید و انواع غذاها را بخورید و چند بیت هم شعر بخوانید راضی نیست. علی مرد است و مردان را دوست دارد. اگر مرد هستید و مردانگی دارید بروید سراغ محرومان، دردمندان و فقرا. یعنی همان کسانی که مورد عنایت علی بودند. اینجا نشسته اید و غذاها، شیرینی ها و شربت های خوشمزه می خورید بعد می روید خانه و فکر می کنید که در مدح علی شعر گفته اید. صریح بگویم که باید وضعتان را عوض کنید و بروید سراغ محرومان جامعه.
🔸این را گفت و کفش خود را برداشت و از مجلس بیرون رفت.
پس از رفتن او تا مدتی همه بهت زده بودند... آن شب شاهد بودم که تعدادی از آنها بسیار گریه می کردند. آقای سپهر، بعدها می گفت: تعدادی از آنها زندگی شان را تغییر دادند و رفتند و به رسیدگی به محرومان پرداختند.
ابن سینای زمان ص 102 - 97. به نقل از مرحوم سید علی اکبر پرورش.
@khoorshidmarefat
May 11
ثواب زیارت سیدالشهداء علیه السلام «تشوقا الیه»
یکی از ابواب روایی، که ابن قولویه رضوان الله تعالی علیه در کتاب کامل الزیارات در مورد زیارت سید الشهداء علیه السلام نام برده اند «من زار الحسین علیه السلام تشوقا» است.
روایاتی بسیار ناب و امید دهنده که تعداد قابل توجه ای از این روایات، مطابق با سخت ترین مبانی رجالی، اَسناد معتبر دارند.
یکی از این روایات با سند صحیح به شرح ذیل است:
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِيُّ الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي أُسَامَةَ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ:
مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَيْنِ علیه السلام تَشَوُّقاً إِلَيْهِ 👈
۱_كَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْآمِنِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ
۲_وَ أُعْطِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ
۳_وَ كَانَ تَحْتَ لِوَاءِ الْحُسَيْنِ علیه السلام
۴_حَتَّى يَدْخُلَ الْجَنَّةَ
۵_فَيُسْكِنَهُ فِي دَرَجَتِهِ
إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيم.
✅ کامل الزیارات ص ۱۴۲
✅✅ امان در روز قیامت، اعطاء کتاب به دست راست، ورود به بهشت تحت لواء و پرچم سید الشهداء علیه السلام، همنشینی در درجه ی امام علیه السلام، از وعده هایی است که در این روایت شریف به زائرین امام علیه السلام «تشوقا الیه» داده شده است.
@khoorshidmarefat
آیت الله بروجردی:
من حاضرم ثواب صد روز عمرم را به شما (شاگردان و مبلغان) بدهم و شما ثواب یک روز عمرتان را به من بدهید!
چراکه من که از خانه میخواهم به مسجد اعظم جهت تدریس بیایم، زیر بغلم را میگیرند و به درشکه سوارم میکنند و برای بیش از هزار نفر از فضلا و مجتهدین درس میگویم که حرفهایم را میفهمند ولی شما به روستاها میروید ، پشت کوه که چه بسا با مسائل اولیه اسلام آشنا نیستند، آنان را با اصول اعتقادی و احکام اسلام آشنا میکنید و آنان را به راه راست هدایت میکنید و چه بسا آنها قدرتان را نمیدانند طبعاً کار شما مصداق «افضلُ الاعمالِ احمزُها» خواهد بود.
مروری بر گذر عمر ص۷۶
@khoorshidmarefat
آیت الله حائری شیرازی:
امام حسین ع در شب عاشورا یک جور سخن گفت و در روز عاشورا یک جور دیگر!
شب عاشورا سخن از «نمیخواهم، احتیاج ندارم، بروید، بیعتم را برداشتم» بود.
روز عاشورا میگوید: «بیایید به من کمک کنید، آیا یاور و مددکاری هست؟ هل من ناصر ینصرنی؟»
شب صحبت میکند تا مبادا خبیثی در بین طیّبها باشد، و روز سخن میگوید تا مبادا طیّبی در بین خبیثها مانده باشد.
شب غربال میکند تا فقط «صالحان» بمانند و روز غربال میکند تا فقط «اشقیاء» در مقابل او ایستاده باشند.
@khoorshidmarefat