به هرحال آدمیزاده دیگه
گاهی اوقات نمیدونه چی کار کنه
دراز میکشه و خیره میشه به سقف ، یکم گریه میکنه و خوابش میبره
asheghaneh4_6048852869614928402.mp3
زمان:
حجم:
3.2M
حکایتِ بارانی بی امان است اینگونه که من
دوستت دارم ^^
+شعر و صدای شمس لنگرودی
تمام روز در تلاشم که حالم رو خوب کنم
قلبِ زخمیم رو مداوا کنم
اما همین که خورشید غروب میکنه
من همون آدمِ غمی و اشکیام.
بین گریههام و دلخوریهام
دیدم زنگ خونه زده شد ، و بهم گفتن که بستهای که سفارش داده بودی رسیده
تو نبودی ، ما گرفتیم
و من سر تا سر وجودم لبخند شد:))))
الان یک تیکه از حرم عمو عباس رو در کنارم دارم:)))))
هنگامی که دستانت در دستانم بود
دنیا برایم متوقف شد
گویی که آخر دنیاست
من هرآنچه را که میخواستم از دنیا گرفته بودم؛