eitaa logo
باغ خرمالو؛
423 دنبال‌کننده
193 عکس
48 ویدیو
1 فایل
[ماریآی سابق] مجنون نجف / مداواگر روح / دلداده‌ی شش‌ماهه / درحال تکامل.. در نهایت از ما اُمید به جای میماند.. https://daigo.ir/secret/3210129604
مشاهده در ایتا
دانلود
گاها از حجم درس زیاد و بی‌حوصلگی توی افکارم غرق میشم ، به این فکر میکنم کاش به چوب جادویی داشتم اراده میکردم و میدیدم که اسناد چه سوالاتی طرح کرده و منم همونارو میخوندم ، بدون اینکه خودم رو اذیت کنم و یه جزوه‌ی ۴۶ صفحه‌ای رو توی ذهنم جا بدم حقیقتا یه لبخند غمگین میزنم و دوباره میرم سراغ جزوه‌های نیمه تموم
من صاحب کابوس های بسیار و سردرد های مداوم هستم. اینقدر جدی که وقت نمیکنم به تو فکر کنم. و عزیزکم ؛ راستش را بخواهی، نبودنت در این حال اصلا حس نمیشود. مگر اینکه زیر سِرُم روی تخت بیمارستان باشم.
همیشه بین خودم گم شدم بین مریمی که میخواد خودش رو ارتقاء ببخشه و به خودش برسه مریمی که میخواد بچسبه به درس و کار تا به اهدافش برسه و مریمی که میخواد بهترین باشه ، برای همسر ، خانواده و بچه گاهی گم میشم بین چیزهایی که می‌خوام و بله ، خیلی سخته که بین همشون اعتدال ایجاد کنم خیلی خسته میشم طوری که پاهام رمقی برای راه رفتن نداره..
باغ خرمالو؛
همیشه بین خودم گم شدم بین مریمی که میخواد خودش رو ارتقاء ببخشه و به خودش برسه مریمی که میخواد بچسبه
اینکه از ساعت هفت بیدارم و درس میخونم برای امتحانی که دقیقه نود فهمیدم و خسته و کوفته سوار اسنپ میشم که برم به آموزشگاه و یهو دختری رو میبینم که تازه یاد گرفته انگلیسی صحبت کنه نگاهت که میکنه با ذوق میگه "هلو تیچر" و بله شاید همین ذوقی که توی نگاهشه ، شاید همین یه جمله‌ای که تونست بگه منو سر کیف بیاره و یه لبخند عمیق بزنم
خیلی شده که به خودم طعنه بزنم و بگم همین کارت کم بود؟ تو مگه کلی کار و درس نداری؟ معلم بچها شدن چیه این وسط اما حقیقتا یاد ذوق اون دختربچه با موهای خرگوشی میفتم ، و میگم معلومه که همین کارم کم بود:))
آدمی را پیدا کنید که شبیه برگشتن به خانه باشد/*
یکم حواستون به فیلم‌هایی که می‌بینید ، چیزایی که میخونید ، معاشرت‌هایی که دارید باشه چون خیلی غیرمستقیم تأثیر می‌ذاره روی روح و روان شما
شبتون بخیر💓
باغ خرمالو؛
شبتون بخیر💓
نوشتم شب‌بخیر و در تلاش بودم که بخوابم اما حس میکردم نفس‌هام سنگین‌تر شده ، انگار یه مانعی توی گلوم وجود داره دقت که کردم ، بغض بود نمی‌دونم از کجا و برای چی شاید فقط یه آغوش میخواد
من منتظرم آبان بشه با پتو و ماگ پر از نسکافه و همسر برم حرم و منتظر بمونم تا اذان صبح بشه :))💕
باغ خرمالو؛
حسین جان ببخشید که دست زمونه منو از تو دور کرد اما خودت گفتی أنَا قَتیلُ العَبَرَةِ اومدم برات گری
دلم میخواد الان اینجا باشم زل بزنم به ضریح ، با اشک‌هایی که از چشمم سر میخورن زمزمه کنم من نمی‌دونم ، هرچی شما صلاح میدونی