ایتا - باغ خرمالو؛

‏دِلم می‌خواست چیزی بهش بگویم که بِداند چقدر دوستش دارم؛
گفتم تو مسیح منی ..

82 مشاهده16:40

پشت این نقاب صبوری
غمم را پنهان کرده‌ام
و دوام آورده‌ام؛
اما می‌خواستم معنای زندگی‌ام
چیزی بیش از دوام آوردن باشد!

76 مشاهده11:47

1:05

77 مشاهده13:31

عزیزم دووم بیار 
خوب میشه زخمُ کبودیات"

74 مشاهده23:33

بغل کن زنده‌شه این قلبِ مرده

77 مشاهده21:42

تنهایی ام را با تو قسمت می کنم سهمِ کمی نیست
گسترده تر از عالمِ تنهایی من عالمی نیست

85 مشاهده15:25

بوسیدمش دیگر هراس نداشتم جهان پایان یابد،
من از جهان سهمم را گرفته بودم...

81 مشاهده22:09

‌‌وان که تنها خواست ما را یک نفس تنها مباد...

245 مشاهده00:34

برای آرزوهای محال خویش می‌گریم
اگر اشکی نمانَد، در خیال خویش می‌گریم

75 مشاهده11:57

شب دل کندنت می پرسم آیا باز می‌گردی؟
جوابت هرچه باشد، بر سوال خویش می‌گریم

78 مشاهده11:57

نمی دانم چرا اما به قدری دوستت دارم
که از بیچارگی گاهی به حال خویش می‌گریم

1 مشاهده11:57

اگر جنگیده بودم، دستِ‌کم حسرت نمی خوردم
ولی من بر شکست بی جدال خویش می‌گریم

1 مشاهده11:57

مطالب بعدی