بابا تامدتها خوب نمیشد ممکن بود بینایی چشماش رو ازدست بده اما شکر خدا بعد از چند ماه بالاخره خوب شد یبار به مادربزرگم گفت اونروز توی زیرزمین میشنیدم که دختر مردم و مادرشو نفرین میکردی... تروخدا دیگه کسی رو نفرین نکن... راست میگن که نفرین دوسر داره اگه ناحق باشه به خودت برمیگرده... الان دیگه کاملا مطمینم من رو بیشتر از همه خواهر برادرام و حتی خودت دوست داری چون خودمم دقت کردم دیدم هربار که بلای جانی و اقتصادی سرم میاد قبلش تو کسی رو نفرین کردی... نکن این کارو... نفرینهای تو دامن من رو میگیرن... وقتی عمه‌هام موضوع رو شنیدند حرف بابا رو تایید کردند و گفتند داداش راست میگه چرا باید اینهمه بدبیاری داشته باشه... شاید دلیلش نفرینهای وقت و بیوقت توست که در حق دیگران میکنی ولی میچرخه و به داداش خودمون برخورد میکنه... ادامه دارد کپی حرام

نفرینهای تو دامن من رو میگیرن... وقتی عمه‌هام موضوع رو شنیدند حرف بابا رو تایید کردند و گفتند داداش راست میگه چرا باید اینهمه بدبیاری داشته باشه... شاید دلیلش نفرینهای وقت و بیوقت توست که در حق دیگران میکنی ولی میچرخه و به داداش خودمون برخورد میکنه... از اون ببعد مامان بزرگ دیگه یا کسی رو نفرین نمیکرد یا اگر هم حواسش نبود و نفرین میکرد سریعا استغفار میکرد... الان بیست و سه سال از اون ایام میگذره و الحمدلله دیگه برای بابا اتفاق بدی نیفتاده پایان کپی حرام

🔹🍃🌹🍃🔹 مجموعه #فقط_برای_تو ※ قسمت اول: جهان عجیب و ظریف پروانه‌ها قلم زدن روی بال پروانه‌ها با این حجم از ظرافت و تنوع و زیبایی فقـــط کار انگشتان یک عاشق است: همیــــــن! 🍃🌹🔸ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen

#Story | #استوری دراین‌هوای‌بهاری،‌شدم‌دوباره‌هوایی بهارمیرسداما...بهارمن‌توکجایی؟♥️ #اللهم‌عجل‌لولیك‌الفرج✨ #اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج 🔱⚜🔱⚜⚜🔱⚜🔱 @khoshbakhtiii 🔱⚜🔱⚜⚜🔱⚜🔱

#بی‌توجهی_مادر وقتی ۷ ساله بودم مامانم همیشه با بابام دعوا و کتک‌کاری میکردند هروقت دلش از بابام پر بود سر من خالی میکرد یا کتکم میزد و یا به بهونه‌ی سردرد من رو میفرستاد خونه همسایه‌ها دوست نداشتم از خونه بیرون برم چون میترسیدم یه روز تهدیدهاش رو عملی کنه و من و بابا رو ول کنه و بره هرچی گریه میکردم فایده نداشت یه روز که از خونه بیرونم کرد و در خونه رو بست همون موقع پسر توران خانم با دوچرخه‌ش از خونه‌شون بیرون اومد متوجه شد مامانم دوباره من رو فرستاده خونه همسایه‌ها جلو اومد و بهم گفت بیا بریم خونه‌ی ما با سعید بازی کن سوگل بازی کن سوگل برادرزاده‌ش بود که گاهی اوقات با مامان و باباش به خونشون میومد... ادامه دارد کپی حرام

🔴استاد رائفی پور 🔻اعترافات عجیب یک جن_گیر چند روز قبل از اعدام : مطمئنم امام زمان وجود دارد، چون شیاطین از من درخواست می کردند که ...#معرفت_امام_زمان 🔴به بزرگترین کانال مطالبه گری کشوری ملحق شوید👇 @farhangsaze_haya