✍حضرت مهدی عجل‎الله تعالی فرجه: برای تعجیل در ظهور من زیاد دعا کنید که خود فَرَج و نجات شما است. 📚کمال‌الدین، ج ٢، ص ۴۸۵

مامانم سپرده بود هیچوقت خونه‌ی توران خانم نرم مگه اینکه سوگل و مامانش اونجا باشن اون زمان دلیلش رو نمیفهمیدم اما بعدها که بزرگتر شدم فهمیدم مامان حق داشت که من رو از رفتن به اون خونه منع کنه..چون توران خانم هم پیر بود و هم مریض و بیشتر وقتا میرفت خونه‌ی عروسش با شنیدن اسم سوگل و تعارف شهرام به سمت خونه‌شون رفتم اون لحطه اونقدر دلم از رفتار مامان گرفته بود که بازی با سوگل فقط میتونست حالمو خوب کنه پشت سرم با دوچرخه به حیاط برگشت منتطر بودم سوگل رو صدا کنه اما بهم گفت برو خونه ... احساس خوبی پیش شهرام نداشتم برای همین با خیال اینکه سوگل توی خونه‌ست دوان دوان به سمت خونه رفتم و همزمان با صدا زدن اسم سوگل در رو باز کردم و وارد شدم ادامه دارد کپی حرام

﷽ #قرآن_کریم🌸 اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ پس هر كس هموزن ذرّه‌اي كار خير انجام دهد آن را مي‌بيند. 📗سوره زلزال آیه ۷ 🔱⚜🔱⚜⚜🔱⚜🔱 @khoshbakhtiii 🔱⚜🔱⚜⚜🔱⚜🔱

روزتان مزین و معطر به عطر صلوات بر محمد و آل محمد به رسم ادب السلام علیک یابقیةالله فی ارضه السلام علیک یافاطمه الزهرا السلام علیک یا اباعبدالله السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا 🔱⚜🔱⚜⚜🔱⚜🔱 @khoshbakhtiii 🔱⚜🔱⚜⚜🔱⚜🔱

اما خبری از سوگل نبود اون روز شهرام بلایی به سرم اورد که سرنوشت و اینده‌ی من رو به تباهی کشوند وقتی به هوش اومدم که توی بیمارستان بودم و پرستار بالای سرم بود... هاج و واج اطراف رو نگاه میکردمو آروم اشک میریختم پرستار هرسوالی که میپرسید من فقط گریه میکردم اولش چیزی یادم نبود اما کم کم به خاطرم اومد که شهرام چه بلایی سرم اورده یاد تهدیدش افتادم که بهم گفت اگه چیزی به کسی بگم هم خودم رو میکشه و هم مامان و بابام رو... یه روز توی بیمارستان بودم ولی جرات حرف زدن نداشتم تا اینکه مامان و بابام با گشتن توی بیمارستانها و رفتن به اداره پلیس تونسته بودند اونجا پیدام کنند. ادامه دارد کپی حرام

#Story | #استوری گرچه‌میدانم‌نمی‌آیی‌‌ولی‌هر‌دم‌زِشوق سویِ‌در‌می‌آیم‌و‌هرسو‌نگاهی‌‌می‌کنم..🌱 #السلام‌علیك‌یا‌بقیة‌الله💙 #اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج 🔱⚜🔱⚜⚜🔱⚜🔱 @khoshbakhtiii 🔱⚜🔱⚜⚜🔱⚜🔱