#جبران_گذشته ۶ خیلی سرد جواب داد که آره یادمه... ولی اون روزایی که هرروز بهم سرکوفت میزدی رو هم هنوز یادمه... ناراحت بودم که خوبیهام رو نمیبینه و با یاد رفتار بد گذشته‌م سر میکنه اما دست از تلاش نکشیدم، اون سه سال و نیم تلاش کرد تا اشتباهش رو جبران کنه و از دل من در بیاره و من تازه چهار ماه تلاش رو شروع کرده بودم و میدونستم بالاخره به نتیجه میرسم... کم‌کم دیگه از دعوا و توهین خبری نبود... و یه روز گفت فکر کنم دیگه تنبیه کافی باشه... فهمیدم ازین ببعد میتونم بهت اعتماد کنم... مدتی بعد هم بچه‌دار شدیم و از اون موقع همیشه قدر شناس زحمات هم هستیم، الان که صاحب دوتا بچه‌ام همیشه خدارو شکر میکنم که به هر دومون فرصت داد گذشته مون رو جبران کنیم. پایان.

🥀شهیدانه ✦🌺❥🥀🕊❥🌺✦ 🔸️روزمون رو با سلام به شهدا شروع کنیم... 🌹شهید عبدالمجید سپاسی ....رفیق شهید،شهیدت میکنه..🌷 #شهیدعبدالمجیدسپاسی🕊 #رفیق_شهیدم #شهید #شادی_روح_شهدا_صلوات 🍃🌹🔸ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen

🔹🍃🌹🍃🔹 اگه جمهوری اسلامی نبود، الآن ما با همه‌ی دنیا در صلح بودیم! 🍃🌹🔸ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen

#تقوا ۱ همسرم مرد خوب و زحمتکشی بود که بخاطر ایمان و اعتقاداتش تو کل فامیل و محله مورد اعتبار و احترام بود اما من بخاطر بی پولیش همیشه بهش سرکوفت میزدم وقتی پسرم به سن ازدواج رسید بهش گفتم خواهشا سراغ یه خونواده برو که بابای پولدار داشته باشه و لااقل تو مثل ما تو بدبختی نباشی... پسرم گفت من دلم می‌خواد همسرم اهل ایمان و تقوا باشه و اخلاق خوش داشته باشه زندگیم مثل زندگی تو بابا باشه... بهش گفتم من این حرفا حالیم نیست حق نداری یه دختر از یه خونواده معمولی و بی پول بگیری... باید دختره خوشگل و زیبا و از یه خونواده ی پولدار باشه... تک دختر باشه که چه بهتر چون توجه پدرش کاملا معطوف به تو میشه... خودم با کمک یکی از خواهرام یه دختر با معیارهایی که گفته بودم پیدا کردم ادامه دارد...

🔻دستور آیت الله سید عزیزالله امامت کاشانی(ره) / برای کسایی که ✔️#مشکلات_خانوادگی دارند ✔️ #رزق و #روزیشان کم شده ✔️#ضعف_اعصاب دارند #حل_مشکلات_بزرگ در زندگی با یک نسخه بسیار ساده 👇 https://eitaa.com/joinchat/4102488294Cab9a8da2e9 فقط با یک #نسخه‌ساده حل میشه...😃👆

#تقوا ۲ اونقدر تو گوش حامدم خوندم تا خام حرفام شد... از اونجایی که شوهرم و پسرم آدمای معتمد و با آبرویی بودند خیلی راحت به خواستگاری پسرم جواب مثبت دادند بقول همسرم ارزوی هر خونواده‌ای بود که پسر معتقد و بااخلاق ما دامادشون بشه. اما من بخاطر وضعیت مالی نسبتا متوسطمون حتی یذره اعتماد بنفس هم نداشتم و فکر میکردم دختری که انتخاب کردم از پسرم خیلی سرتره... اونقدر بهش محبت می‌کردم و به خونواده‌ش احترام می‌گذاشتم که یه روز همسرم بهم گفت احترام به دیگران کار خوبیه اما تو رسما با رفتارت داری خودتو پسرت رو پیش خونواده عروست کوچک میکنی...اما من کار خودم رو می‌کردم... گاهی در بین جمع طوری در مورد پدر و مادر عروسم حرف میزدم که حتی خواهرای خودم بهم اعتراض میکردند و میگفتند اینقدر شوهرتو پسرت رو پیش عروست و خونواده‌ش خورد نکن اما من گوشم به این حرفا بدهکار نبود ادامه دارد