مراسم بزرگداشت
سردار سلیمانی، ابومهدی المهندس و همرزمان و یاران شهیدش
سه شنبه ساعت ۹ صبح
با حضور پیکر مطهر#شهید_گمنام
شهرکرد. مصلی امام خمینی
حضرت ام البنین(س)
قسمت این بود که تو محرم حیدر باشی
به علی مونس و هم خانه و همسر باشی
قسمت این بود که در زندگی مشترکت
به عزیزان دل فاطمه مادر باشی
آفرین بر تو که هنگام ورودت گفتی
آمدی خادمۀ خانه کوثر باشی
قسمت این بود که در بین تمامی زنان
تو فقط صاحب یک ماه و سه اختر باشی
قمرت یک نفره لشگر انصار خداست
پس عجب نیست که تو مادر لشگر باشی
خاک این خانه تو را قبلۀ حاجات کند
متعجب نشو گر شافع محشر باشی
غم این خانه زیاد است زیاد است زیاد
سعی کن مرهم زخم دل دختر باشی
این یتیمان همه به واژۀ در حساس اند
نکند در بزنند و تو پس در باشی
چار تا بچه این خانه همه مادری اند
نکند تب بکنی گوشۀ بستر باشی
سعی کن بیشتر از زینب و کلثوم و حسن
فاطمه دور و بر این شه بی سر باشی
سعی کن ثانیه ای تشنه نماند این گل
یار این سوخته دل تا دم آخر باشی
شاعر : مهدی نظری
🏴#شهادت_حاج_قاسم
🎤#کربلایی_محمد_حسین_پویانفر
ببار اشک دیده که مهمون رسیده
سلام ای پیکر خونی سلام سردار عشق
تویی اون شهیدی که صبح سفیدی
بگو این اشک بی پایان چیه جز کار عشق
عَلَم همیشه باید تو دست علمدارا باشه
تا زنده بودی نگذاشتی زینب دوباره تنها شه
دست تو رو خاک افتاد اما سر تو بالاست
اومده به استقبال با آغوش باز ارباب
حسین آقا جان، حسین آقا جان
حسین آقا جان ، ای آقا جان
یه نسل خروشان سپاه سلیمان
ببین نصر من اللهُ که رو سربند ماست
برا انتقامت کفن پوشِ ایران
شعار لشگر زینب مدد یا مرتضی است
باید بدونند جزای این خون مقابلِ خونِ
نشونی از دولت یهود رو زمین نمی مونه
عزت شهیدان و برکت خراسانی
اسم تو توو تاریخ موند قاسم سلیمانی
حسین آقا جان، حسین آقا جان
حسین آقا جان ، ای آقا جان
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
#جان_فدا
🏴
#شهادت_حاج_قاسم_سلیمانی
#سید_رضا_نریمانی🎤
شرح خبرها چی میگن این همه غوغا شده باز
چشم یه ملت واسه چی این همه دریا شده باز
کاشکی دروغ باشه خبر کاشکی من از خواب بپرم
شرح خبرها چی میگن من که نمیشه باورم
رفته ولی شک نکنید جبهه پر از دلاوره
مالک اشتر علی هنوز کنار رهبره
رفته سلیمانی و باز تو دلمون محرمه
آی رفقا حسینی ها وقته شه از یاس بخونیم
دور همیم روز و شب ها روضه عباس بخونیم
میر و علمدار سپاه پشت و پناه حرمه
رفته سلیمانی و باز تو دلمون محرمه
پیکر صد پاره پاشو حضرت ارباب اومده
پاشو که ماه علقمه این دفعه با آه اومده
پاشو با اون دست جدا روضه سقا رو بخون
وقتشه ما گریه کنیم روضه بخونی واسمون
دست جدا روضه شد و گرچه دلم خونه براش
وا نشد انگشتر تو مونده عقیقش سر جاش
اهل و عیال شهدا رفتی و قلبشون شکست
درد یتیمی دوباره رو سر بچه شون نشست
منتقم خون حسین منتقم خون تو ایم
منتقم خون حسین منتقم خون تو ایم
عزتمون از تو و عمریه مدیون تو ایم
اینو نمیدونن لشکریان ابن سعد
که قاسم حسین زنده تره از این به بعد
میگیریم انتقام با نازعات و فجر و رعد
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
#جان_فدا
🏴#حاج_قاسم_سلیمانی_شهادت
🎤#کربلایی #حسین_طاهری
از جان گذشتن در راه رهبر درس قیام زهرای اطهر
فاطمه مظهر استقامت فاطمه چون علی با شهامت تا قیامت
جاودانه میمانی مادر شهیدانی
از شکوه تو باقی شوکت مسلمانی
در سینه ما شور جهاد است
خون تو رمز این اتحاد است
شیعه و وحدت و هم زبانی
این بود معنی قهرمانی
اربعین حسین شد جهانی
اسوه ی جهانی قاسم سلیمانی
زنده چون ابو مهدی در عراق و ایرانی
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
#جان_فدا
به مناسبت سالروز شهادت شهید سلیمانی
داغ سلیمانی
هوای چشم همه، ابری است وبارانی است
که روز ما همه از دود آه ، ظلمانی است
گرفته بهت عجیبی فضای دل ها را
نفس به سینه ی سنگین خلق، زندانی است
چراغ گریه ی ما روشن است در این داغ
شرار سینه ،غم قاسم سلیمانی است
کسی که عمر خودش را نثار دین کرده است
کسی که شیوه ی او شیوه ی مسلمانی است
کسی که دشمن از او مثل بید می لرزید
کسی که هم نفس رهبری خراسانی است
کسی که ملک عراق و عجم به او نازد
چراغ و جلوه ی نامش ، همیشه نورانی است
شهادت است نصیب دل سلیمانی
نصیب جمع دل ما همه پریشانی است
کسی که مثل ابالفضل پیکرش پاشید
کسی که در ره محبوب خویش،قربانی است
مدافعان حرم را خبر کنید اکنون
میان بزم شهیدان دوباره مهمانی است
اگر که اشک کمی فرصت و امان می داد
نوشته بود «وفایی« فراق ، طولانی است
#سید_هاشم_وفایی
شعر مشترک من و سعدی در فراق #حاج_قاسم
ای ساربان آهسته ران کارام جانم میرود
وآن دل که با خود داشتم با دلستانم میرود"
آتش درونم شعله دارد بیامان انگار که
با هر شرر یک قسمت از تاب و توانم میرود
من ماندهام مهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم میرود"
روزم سیاه و تار تر از ظلمت شبها شده
زیباترین گلهای باغ و بوستانم میرود
گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون
پنهان نمیماند که خون بر آستانم میرود"
در اوج ایام خوشی افتاده بر من دردها
فرماندهی قلبم ببین در عنفوانم میرود
محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان گویی روانم میرود"
در پهنهی گیتی یکی شد نجم من در آسمان
آنهم چنین مستانه از دورِ کرانم میرود
او میرود دامنکشان من زهر تنهایی چشان
دیگر نپرس از من نشان کز دل نشانم میرود"
سودای سختی بود در حالم نشست ای دوستان
سردار با لبخند غمگین از کیانم میرود
برگشت یار سرکشم بگذاشت عیش ناخوشم
چون مجمری پر آتشم کز سر دخانم میرود"
میسوزم از داغ فراقش مثل شمعی دلفروز
یک رشته در من بود که آتش کشانم میرود
با آن همه بیداد او وین عهد بی بنیاد او
در سینه دارم یاد او یا بر زبانم میرود"
بیشک تمام داد من ، این رعشه و فریاد من
مثمر نشد در او که در حالِ خزانم میرود
باز آی و در چشمم نشین ای دلستان نازنین
کاشوب و فریاد از زمین بر آسمانم میرود"
برگرد و احوال مرا در هجر ناگاهت ببین
از جانم انگار از فراقت سازمانم میرود
شب تا سحر می نغنوم واندرز کس می نشنوم
وین ره نه قاصد میروم کز کف عنانم میرود"
بسته زبانم مثل لالی که هزاران حرف دل
در سینه دارم من ولی شور از بیانم میرود
گفتم بگریم تا ابل چون خر فرو ماند به گل
وین نیز نتوانم که دل با کاروانم میرود"
یارب چه رفتن بود این، طرز وداعش را ببین
او رفت و حس زندگی از آشیانم میرود
صبر از وصال یار من برگشتن از دلدار من
گرچه نباشد کار من هم کار از آنم میرود"
تا تازه گرداند نفس برگردد و شور آورد
این زندگانی در فراق قهرمانم میرود
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود"
افتادهام در حال زار از درد او ای همرهان
معشوقم از پیشم چرا بیامتحانم میرود
#بداهه
#یاصاحبصبر✍
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
#جان_فدا
.
شعر مشترک من و سعدی در فراق #حاج_قاسم
ای ساربان آهسته ران کارام جانم میرود
وآن دل که با خود داشتم با دلستانم میرود"
آتش درونم شعله دارد بیامان انگار که
با هر شرر یک قسمت از تاب و توانم میرود
من ماندهام مهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم میرود"
روزم سیاه و تار تر از ظلمت شبها شده
زیباترین گلهای باغ و بوستانم میرود
گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون
پنهان نمیماند که خون بر آستانم میرود"
در اوج ایام خوشی افتاده بر من دردها
فرماندهی قلبم ببین در عنفوانم میرود
محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان گویی روانم میرود"
در پهنهی گیتی یکی شد نجم من در آسمان
آنهم چنین مستانه از دورِ کرانم میرود
او میرود دامنکشان من زهر تنهایی چشان
دیگر نپرس از من نشان کز دل نشانم میرود"
سودای سختی بود در حالم نشست ای دوستان
سردار با لبخند غمگین از کیانم میرود
برگشت یار سرکشم بگذاشت عیش ناخوشم
چون مجمری پر آتشم کز سر دخانم میرود"
میسوزم از داغ فراقش مثل شمعی دلفروز
یک رشته در من بود که آتش کشانم میرود
با آن همه بیداد او وین عهد بی بنیاد او
در سینه دارم یاد او یا بر زبانم میرود"
بیشک تمام داد من ، این رعشه و فریاد من
مثمر نشد در او که در حالِ خزانم میرود
باز آی و در چشمم نشین ای دلستان نازنین
کاشوب و فریاد از زمین بر آسمانم میرود"
برگرد و احوال مرا در هجر ناگاهت ببین
از جانم انگار از فراقت سازمانم میرود
شب تا سحر می نغنوم واندرز کس می نشنوم
وین ره نه قاصد میروم کز کف عنانم میرود"
بسته زبانم مثل لالی که هزاران حرف دل
در سینه دارم من ولی شور از بیانم میرود
گفتم بگریم تا ابل چون خر فرو ماند به گل
وین نیز نتوانم که دل با کاروانم میرود"
یارب چه رفتن بود این، طرز وداعش را ببین
او رفت و حس زندگی از آشیانم میرود
صبر از وصال یار من برگشتن از دلدار من
گرچه نباشد کار من هم کار از آنم میرود"
تا تازه گرداند نفس برگردد و شور آورد
این زندگانی در فراق قهرمانم میرود
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود"
افتادهام در حال زار از درد او ای همرهان
معشوقم از پیشم چرا بیامتحانم میرود
#بداهه
#یاصاحبصبر✍
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
#جان_فدا
.
#قاسم_سلیمانی
#سردار_دل_ها
#گریز_فاطمیه
تکبیر ما چیره به هر ناقوس خواهد شد
این قطره ها یک روز اقیانوس خواهد شد
امروز هر کس پیرو راه سلیمانی است
فردا برای دشمنان کابوس خواهد شد
نابودی ایران تلاش دشمن است اما
بار دگر از سعی خود مایوس خواهد شد
ضعفی که دشمن در گمانش هم نخواهد بود
چندی دگر در لشکرش ملموس خواهد شد
سردار ما پر زد ولی دشمن بداند که
خاکستر ققنوس هم ققنوس خواهد شد
روزی که گلبانگ اذان ها یاعلی گردد
آن روز سهم عده ای افسوس خواهد شد
ما زنده ی عشقیم ما از نسل اعجازیم
در سایه ی سربند یازهرا سرافرازیم
از شهر کرمان آمد و الگوی ایران شد
با نفس خود جنگید و آخر مرد میدان شد
از بار دنیا شانه خالی کرد و حق را یافت
در لابلای لاله زار عشق پنهان شد
اخلاص و صبر و عشق را در کوله بارش ریخت
تا در مسیری ناب همراه شهیدان شد
عمار شد پای ولایت ماند در سختی
در یاری اسلام سعی او دو چندان شد
وقتی به چادر خاکی مادر توسل کرد
منّا شد و در خانه ی تطهیر سلمان شد
میثم شد و در شام دم از شاه مردان زد
سنگ عقیقش زینت دست سليمان شد
بر سینه اش وقتی مدال ذوالفقار آمد
در قلب شیعه باز حس افتخار آمد
در ناامیدی ها نظر سوی خدا داریم
در شام غم، مهر علی مرتضی داریم
از سردمهری ها نمیترسیم و دلگرمیم
در سینه، نور حجت هشتم رضا داریم
ما داغدار مادری قامت کمان هستیم
ما شکوه از تاریخِ بعد از مصطفی داریم
بعد نبی تحریف شد رسم مسلمانی
ما خاطراتی تلخ از آن ماجرا داریم
بغداد و شام و کربلا درد و غم است اما
هر غصه ای داریم ما از کوچه ها داریم
محسن شهید غربتِ زهرای اطهر شد
در داغ آن ششماهه عمری ما عزاداریم
سوز دل آن قصه را دیوار می داند
عمق مصیبت را فقط مسمار می داند
#سید_روح_الله_موید ✍
#جان_فدا #سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
یک غزل و یک مثنوی «محمود حبیبی کسبی» شاعر جوان کشورمان در محفل شعر «عقیق سرخ»
زینب ای شیرزن قافله صفشکنان
این شهیدان تواند اینهمه خونینکفنان
از حضور حرمت قبله عشق است دمشق
زینبیه است بهشت شهدای دم عشق
خانه گر در گذر سیل شهادت باشد
حرم زینب کبری به سلامت باشد
رفت سرباز تو سر باخت و مهمان تو شد
حاج قاسم یکی از خیل شهیدان تو شد
شرزه شیریست که از سوی کنام آمده است
صبح صادق ز شب تیره شام آمده است
چون همایی که پی اوج سعادت میگشت
همهی عمر به دنبال شهادت میگشت
عاقبت عکس رخ یار که در جام افتاد
آنکه شد کشته حق نیکسرانجام افتاد
آفتابی که شده در شب بغداد شهید
از فرودینه بلاجرعه خط جور کشید
باز هم سید و سالار نیامد از خط
باز هم میر و علمدار نیامد از شط
جنگ در فلسفه شیعه مجال است مجال
مرگ در دیده عشاق وصال است وصال
...
دیدهام سوختنش را که شبی سوخت تنش
سوخت از غیرت و نگذاشت بسوزد وطنش
جامه سرخ برازنده مردان خداست
رُسته یک دشت شقایق به تنِ پیرهنش
شیر این بیشه چه کردهاست به دشمن که هنوز
روبهان میترسند از نگه صفشکنش
گفت که پای حرامی به حرم وا نشود
سر او رفت ولی ماند سر این سخنش
بر شهید غم او غسل و کفن حاجت نیست
اشک عشاق دهد غسل و شود خون، کفنش
قطعه قطعه شد و سرباز حسینش خواندند
تیرباران شد و خواندند غلام حسنش
آنقدر سوختهی روضه انگشتر بود
ماند آخر فقط انگشت و عقیق یمنش
مورم و دست به دامان سلیمان زمان
قاصدی کو که سلامی برساند ز منش
کربلا تا قدس
حاج قاسم رفت اما داستانی مانده است
حاج قاسم رفت و راه بیکرانی مانده است
در تنور سینهها آتشفشانی مانده است
مکتبش را دوستان و دشمنانی مانده است
حاج قاسم رفت اما امتحانی مانده است
تازگیها هرطرف رو میکنی روز خداست
مالک اشتر زمین افتادنش هم ماجراست
حاج قاسم راز و رمز فتح خرّمشهرهاست
با علی همراه شو، میزان علی مرتضاست
غیرت صفّینیان را نهروانی مانده است
ای خمینیباوران! دنیا جمارانی شدهست
ای مسلمان! وقت تجدید مسلمانی شدهست
شهر را یکروز میبینی چراغانی شدهست
کربلا تا قدس لبریز سلیمانی شدهست
منتظر باش اتفاق ناگهانی مانده است
نور پنهان، ماه پشت ابرها، ظلمت زیاد
دشمنی بسیار و فتنه بیحد و بدعت زیاد
بزدل و کجفهم و سازشکار و بیغیرت زیاد
کوفیان! ما اهل ذلت نیستیم! عزّت زیاد!
در دل ما قاب عکس پهلوانی مانده است
حاج قاسم کربلایی بود و سرتاپا حسین
خوش به حال آنکه تا آخر بماند با حسین
لِلذینَ آمَنوا فی هذهِ الدنیا... حسین
هرکه عزم کربلا دارد بگوید «یا حسین»
بار سنگینی به دوش کاروانی مانده است
✍🏻 #مهدی_جهاندار