eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💠‏‎الله_اکبر یعنی پرچمداران لااله الا الله بدانند در این مسیر، بزرگترین قدرت هستی همراه و پشتیبان و یاور آنهاست. الله اکبر یعنی در راه لا اله الا الله از هیچ غیرخدایی نباید هراسی به دل راه داد. الله اکبر یعنی تکیه انقلاب ما به خداست و همین است که تزلزل و توقف را در آن راه نیست. ‏‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فطرس رسیده جا به کبوتر نمی رسد حتی فرشته پیش تو با پر نمی رسد پس با وجود این همه شعبان که رفته است دیگر گناهکار به محشر نمی رسد با یاحسین مست ترینیم به مقصدش هر قدر کاه گشت سبک تر،نمی رسد گاهی برای ما نرسیدن رسیدن است آن جا که دست شاه به نوکر نمی رسد دنیای بی حسین اگر آخر غم است دنیای با حسین به آخر نمی رسد کوهی به کوه نه که در این روزگار پَست دست برادری به برادر نمی رسد در هیچ لحظه ای به جز از لحظه ی اَخا در نقشه ها فرات به کوثر نمی رسد ارث پدر گلوی بریده ست لاجَرَم وقتی که اکبر است به اصغر نمی رسد وقتی که نیستند علی های کربلا انگشترت مگر که به دختر نمی رسد؟؟ در آخرین دقیقه به داد گلوی تو حتی نه بوسه های پیمبر نمی رسد حق در مَثَل همیشه به حق دار می رسد با این حساب شمر به حنجر نمی رسد با این حساب بر تن او پاره هم شود پیراهن حسین به لشگر نمی رسد این شاکلید قصه ی صحرای کربلاست سر می دهد حسین ولی سر نمی رسد مهدی رحیمی
کاری به دشت لاله و گلشن ندارم آواره ام، جز روضه ات مأمن ندارم من دوستت دارم، بخوان از اشک هایم از روسیاهی جرأت گفتن ندارم این لطف زهرا مادرت بوده و گرنه ظرفیت این عشق را قطعا ندارم پیش خدای خود به یاد نوکرت باش تو آبرو داری و اما من ندارم دردسرت هستم ولی از خود مرانم من که کسی را غیر تو اصلا ندارم بر من به نورانیت "جون" ات نظر کن حالا که پیشت چهره ای روشن ندارم از آن شبی که آمدم کرب و بلایت میلی به جنت، یک سر سوزن ندارم درس بزرگی را من از عابس گرفتم مجنون که باشم حاجت جوشن ندارم عریان شدم تا که بدانی با تو هستم حالا ببین مثل تو پیراهن ندارم دیشب برایت تا سحر روضه گرفتم من را ببخش امروز اگر شیون ندارم تنها خودت تا روز آخر صاحبم باش زنجیرِ غیر از عشق بر گردن ندارم محمدجواد شیرازی
هر که را مهر تو ای دوست عطایش نکنند عاشق وشیفتۀ کرببلایش نکنند پای میزان قیامت چه تهی دست بود آنکه را گوهر مهرتو عطایش نکنند به حریم تو که شد کعبۀ مقصود قسم دل بی عشق تورا قبله نمایش نکنند به حرمخانۀ عشق تو کجا ره یابد هرکه را درره تو آبله پایش نکنند کی غنی می شود ایدوست دل مسکینم بردر خانۀ تو گرکه گدایش نکنند هرکه امروز نبندد کمرخدمت تو به جزا با نظر لطف صدایش نکنند دل اگرنیست گرفتار کمند غم تو روز محشر زغم وغصه رهایش نکنند همۀ عمرطلب کرد «وفائی» زخدا که زدرگاه تو یک لحظه جدایش نکنند سید هاشم وفائی
عزیزم حسین از کرده ی خود شدم پشیمان ، دورم از دایره ی رحمت یزدان دورم از خانه تو گذشتم و در نزدم من دست نیازم و ز دامان دورم وقتش نشده بپرسی از احوالم ؟ اوقات مرا گرفته عصیان ، دورم لقمه نگرفت بر گدای تو کسی از خوان کرم ، شبیه مهمان دورم یکسال دگر به مرگ نزدیک شدم از کرب و بلا ولی کماکان دورم دوری مرا سه ساله ات می فهمد از چشم تو ای رخ پریشان دورم بوی پدرم مشاممان را پر کرد افسوس کمی ز نیزه داران دورم هر روز غم جدیدی از راه رسید کی از غم تو قدیم الاحسان دورم ای بر سر نیزه ، من بغل می خواهم خیلی ز تنی که گشته عریان دورم ناصر دودانگه
هرجا غم تو هست، بجز غم عزیز نیست پای غم تو شادی عالم عزیز نیست از اشک روضه‌های تو حاجت گرفته‌ایم گریه‌کن تو پیش خدا کم عزیز نیست تا گریه بر تو مانده چه‌حاجت به این‌وآن؟ کوثر که هست چشمه‌ی زمزم عزیز نیست اثبات کرده‌اند شهیدان کربلا در امتحان عشق تو جان هم عزیز نیست عمری که با تو می‌گذرد سال‌ها خوش است اما بدون لطف تو یک‌دم عزیز نیست ما اهل گریه‌ایم و کتابی برای مان اندازه‌ی لهوف و مقرّم عزیز نیست چون ماه عشق‌بازی با توست، پیش ما ماهی شبیه ماه محرم عزیز نیست... ما نیز مثل سعدی شیراز گفته‌ایم؛ "ما را به‌جز تو در همه عالم عزیز نیست"
علیه_السلام یارب دلم از مهر و ولا روشن کن با نور علی قبر مرا روشن کن ارباب، به چشم پر زخون عباس چشمم به ضریح کربلا روشن کن ➖➖➖➖➖➖ تا كه او بيشتر نفس ميزد بيشتر ميزدند زينب را تيغشان مانده بود در گودال با سپر ميزدند زينب را يكنفر بود و يك بدن اما صدنفر ميزدند زينب را خوابشان بُرد بچه ها سَر ِ شب تا سحر ميزدند زينب را .
از راه آمد موسم سبز بهاران دلها گل افشان گشت ،باز از یاد یاران گردید گلشن ،دشتهای کفر وتردید از جویبار جاری خون شهیدان آنان که از دار و ندار خویش رستند شد نامشان زینت به هر کوی وخیابان آزاد کردند از قفس ققنوس ها را کردند در زنجیر دست وپای شیطان بار سفر بستند کرکس های خونخوار سوی کنام وبیشه برگشتند شیران با رهبری فرزانه و آگاه، برگشت این کشتی از بطن تلاطم های طوفان زن ،زندگی ،آگاهی و آزادگی را تفسیر کرده رهبر دانای ایران تشبیه کرده دامن زن را به مکتب چون با کمال و فضل خود می سازد انسان این افتخارماست که اسلام باشد سرمنشاو آغاز جمهوری در ایران بار امانت را به دست ما سپردند آری شهیدان وطن، این گوی ومیدان شاعر:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا