#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
با دستِ بسته است ولی دستبسته نیست
زینب سرش شكسته ولی سرشكسته نیست
هرچند سربهزیر... ولی سرفراز بود
زینب قیام كرده چون از پا نشسته نیست
زینب اسیر نیست، دوعالم اسیر اوست
او را اسیر قافله خواندن خجسته نیست
رنج سفر، خطر، غم بازار، چشم شوم
داغ سهساله دیده ولی باز خسته نیست
حتی اگر به صورت او سنگ میخورد
او زینب است، معجرش از هم گسسته نیست
✍️ #مجید_تال
#فرزندان_حضرت_زینب_س_شهادت
در سایهسار رحمت عون و محمد
هستیم امشب دعوت عون و محمد
در روضههای هفتگی یادی نکردیم
شرمندهایم از غربت عون و محمد
از وارثان آیهی تطهیر هستند
نور است جنس طینت عون و محمد
مثل عقیله پای اطفالش نلغزید
من قائلم بر عصمت عون و محمد
مانند داییهای خود خیلی غیورند
جانم به اوج غیرت عون و محمد
هر جا که حرفی از فداکاری میآید
باشد همیشه صحبت عون و محمد
زینب به سینه میزند با اشک و ناله
در روضههای هیئت عون و محمد
هم رونوشت جعفرند این دو برادر
هم پیشمرگ اصغرند این دو برادر
باشد تولا در ضمیر جان هر دو
باشد تبری بر لب بران هر دو
تیغ دو دم بودند در دست عقیله
محشر به پا شد از دم غرّان هر دو
هر دو ولیّ امر خود را میشناسند
بوی بصیرت میدهد عرفان هر دو
در پیش چشم مادری مانند زینب
فرقی ندارد میرود قربان هر دو
جان داده اما مهر جانان را ندادند
در معرکه خورده محک ایمان هر دو
دو کوچه وا شد بین میدان نذر آنها
کوتاه شد از یکدگر دستان هر دو
سرهایشان گرچه شکست از ضربهی سنگ
نشکست اما عاقبت پیمان هر دو
دلشوره گویا در وجود عمه جان بود
یکبار دیگر صحبت از داغ جوان بود
تا فاصله چندین برابر بیشتر شد
میل برادر به برادر بیشتر شد
نام رسولالله را وقتیکه بردند
ضجه زدنهای پیمبر بیشتر شد
از اینطرف تابوتوان هر دو کمتر
از آنطرف آمار لشگر بیشتر شد
هرچه صدای تیغ و نیزه رفت بالا
دلشورههای قلب مادر بیشتر شد
میجوشد انگار از زمین شمشیر و نیزه
آمار تیغ و تیر و خنجر بیشتر شد
مانند زهرا دست بر پهلو گرفتند
وقتی لگدهای مکرر بیشتر شد
اجسادشان را رویهمرفته شمردند
سرجمعشان از چند پیکر بیشتر شد
هرگز نخواه از من که بیش از این بخوانم
میترسم آخر روضهی سنگین بخوانم
✍️ #علیرضا_خاکساری
#فرزندان_حضرت_زینب_س_شهادت
صبر کن تا نقل این مطلب کنم...
من که باشم صحبت از زینب کنم؟!
عقل آدم مات این نور جلیست
گفتن از زینب فقط کار علیست
یک علی در قامت زهراست این
شاهبیت شعر عاشوراست این
فاتح اعجوبهی بی ذوالفقار
جوشنش صبر است و شمشیرش وقار
عالم هر علم، بی آموزگار
مثل او هرگز نبیند روزگار
سرنوشت جنگ را تغییر داد
مشت محکم خورد از او ابن زیاد
جوهر مردانگی از این زن است
نور هفتاد و دو تن از این تن است
چند روزی هست حالش درهم است
بازهم زینب گرفتار غم است
پیش نجمه پیش لیلا و رباب
از خودش دارد گلایه بیحساب
نیست از پیکار او را توشهای
با پسرهایش نشسته گوشهای
گفت شاها راهشان را سد نکن!
جان زینب این دوتا را رد نکن
گرچه ناقابل، برای زینباند
این دوتا سرمایههای زینباند
هردو را بفرست سوی کارزار
تو نباشی بچه میخواهم چکار؟
جانبهکف دنبال جانان میروم
بعد از اینها خود به میدان میروم!
کاش میشد شمر خنجر میکشید
حنجر این دو پسر را میبرید
تا بمانی تو کنار خواهرت
ای همه سرها به قربان سرت
این دوتا باشند اذیت میشوند
بعد ازین اسباب زحمت میشوند
وقت غارت هر دو هقهق میکنند
با اسیری رفتنم دق میکنند
✍️ #سیدپوریا_هاشمی
#جناب_عابس_بن_شبیب_ع
#اصحاب_امام_حسین_ع
هرکه میداند بگوید، من نمیدانم چه شد
مست بودم مست، پیراهن نمیدانم چه شد
من فقط یادم میآید گفت: وقت رفتن است
دیگر از آنجا به بعد اصلاً نمیدانم چه شد
آنچنان از شوق او سرتابهپا رفتن شدم
در شتاب رفتنم توسن نمیدانم چه شد
روبهروی خود نمیدیدم به جز آغوش دوست
در میان دشمنان، دشمن نمیدانم چه شد
سنگباران بود و من یکسر رجز بودم، رجز
ناله از من دور شد، شیون نمیدانم چه شد
من نمیدانم چه میگویید، شاید بر تنم
از خجالت آب شد جوشن، نمیدانم چه شد
مرده بودم، بانگ هل من ناصرش اعجاز کرد
ناگهان برخواستم، مردن نمیدانم چه شد
پا به پای او سرم بر نیزه شد از اشتیاق
دست و پا گم کرده بودم، تن نمیدانم چه شد
ناگهان خاکستری شد روزگار آسمان
در تنور آن چهرۀ روشن نمیدانم چه شد
صورت من غرق خون بود و نمیدیدم درست
خیزران در دست اهریمن نمیدانم چه شد
::
وصف معراج جنونش کار شاعر نیست، نیست
از خودش باید بپرسی، من نمیدانم چه شد
✍️ #سیدحمیدرضا_برقعی
دانی که چرا آب فرات است گل آلود ؟
شرمنده گی اش از لب عطشان حسین است ..
دانی که چرا چوب شده قسمت آتش ؟
بی حرمتیش برلب و دندان حسین است ..
دانی که چرا جغد به ویرانه نشیند همه ی عمر ؟
خاکم به دهن باد که آن جای یتیمان حسین است ..
دانی که چرا کوفی و شامی شده بد نام ؟
خائن به حریم و هدف و راه حسین است ..
دانی که چرا ماه رخش گشته مکدر ؟
تابیده سه شب بر تن عریان حسین است ..
دانی که چرا آب روان زمزمه دارد ؟
این زمزمه از غربت طفلان حسین است ..
دانی که چرا وقت تمنای دلت آب ؟
سوزد جگر از سوز علمدار حسین است ..
دانی که چرا کرببلا کوی منا شد ؟
چون ذبح عظیم غایت ایثار حسین است ..
دانی که چه سریست به شش گوشه مزارش ؟
دوگوشه ی آن قبر علی جان حسین است ..
دانی که چرا گریه کند سید سجاد همه ی عمر ؟
چون شاهد لبهای عطش بار حسین است ..
دانی که چرا یاد خرابه به دل ماست ؟
چون تربت نورانی زهرای حسین است ..
دانی که چرا ذکر حسین بر لب دانا ؟
جاری شده از بهر تولای حسین است ..
دانی که چرا خانه حق گشته سیه پوش ؟
گویی که خدا نیز عزادار حسین است
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
طراوت همهی روضهها ! امام زمان !
شبی به روضهی ما هم بیا امام زمان
فقط به لطف دعای تو حالمان خوب است
همیشه باخبر از حال ما امام زمان!
به حال مضطر ما هیچ کس محل نگذاشت
کسی بجز تو نکرد اعتنا امام زمان !
فراق توست سرآغاز درد بی درمان
که جز ظهور ندارد دوا، امام زمان !
شکستن دل مولایمان خدا نکند
خدا کند که بمانیم با امام زمان
قسم به پای پر از آبله حلال کنید
اگر زدیم به تو پشت پا امام زمان !
شنیدهایم همه بخشش از بزرگان است
ببخش محض رضای خدا امام زمان !
قیامت و دل قبر و زمان جان کندن
به دادمان برس این چندجا امام زمان !
سلامِ سینه زنان را به جد خود برسان
اگر روانه شدی کربلا امام زمان!
تو را به جان علی اکبر امام حسین
بده حوالهی پایین پا امام زمان !
به گریه کردن هر لحظهی تو گریه کنیم
به غیر تو نکنیم اقتدا امام زمان !
روال اشک تو یک روز میکشد ما را
نکش به روی سر خود عبا امام زمان!
کنار علقمهای یا کنار گودالی
کجای کرببلایی؟ کجا امام زمان ؟
امام کرببلا شد به لطف نیزه و تیر
هزار و نهصد و پنجاه تا " امام زمان "
#علیرضا_خاکساری
گذرنامههای زیارتی ۵ سال اعتبار دارند
سخنگوي پليس:
🔹عزيزاني که از سال گذشته گذرنامه زيارتي(آبي رنگ) دارند کماکان تا ۵ سال اعتبار داشته و بدون نياز به هيچ اقدام خاصي ميتوانند براي سفر اربعين از آن استفاده کنند.
🔹هموطنان برای اخذ گذرنامه زیارتی باید به اپلیکیشن کاربردی پلیس من مراجعه و با مبلغ ۶۵ هزار تومان در کمترین زمان ممکن گذرنامه خود را دریافت کنند.
#حضرت_رقیه_س_شهادت
از زبان زجر(لعنت الله علیه)
خستهام بس که بین این صحرا
در پی تو دویدهام ای طفل
چکمههایم خراب شد از بس
خار از آن کشیدهام ای طفل
نام من را شنیدهای تاحال؟
خوب بشنو که نام من زجر است!
از من و شغل من چه میدانی؟
کار هر صبح و شام من زجر است!
دیدم از دور با کسی انگار
درد دل بی حساب میکردی
چه کسی را در این بیابانها
مادر خود خطاب میکردی؟
به امید کمک مباش ای طفل!
احدی بین دشت هرگز نیست
زحمتم دادی و نمیدانی
در مرامم گذشت هرگز نیست
وقتی از روی ناقه با لگدم
به روی خاک با سر افتادی
باید این را حساب میکردی
که تو با بد کسی درافتادی
از زبان حضرت رقیه(سلام الله علیها)
بس کن ای زجر کم گزافه بگو
گرچه طفلم ولی یلی هستم
جز خدا از کسی نمیترسم
نوهی مرتضی علی هستم
اگر آهم درآید از سینه
کار تو اشک و آه خواهد شد
هرکسی با رقیه در افتد
روزگارش سیاه خواهد شد
تو مرا هر چقدر هم، بزنی
باز هم جان نمیسپارم من
مقصد آخرین من شام است
با حبیبم قرار دارم من
من خبر دارم او شهید شده
ورنه بی من نمیرود سفری
خواستم عمه غصه کم بخورد
زدهام خویش را به بی خبری
من اگر که تو را حلال کنم
ولی از حرمله نمیگذرم
از کلام رباب فهمیدم
پیش لشکر خجل شده پدرم
قصد دارم در انتهای قیام
آبروی یزید را ببرم
بعد هم با خیال آسوده
میروم، میروم سوی پدرم
✍️ #علی_ذوالقدر
#حضرت_رقیه_س_شهادت
روضهات را قصه میگفتم برای دخترم
گریه کردم تا سحر با هایهای دخترم
گفتم از آب و غذا افتادی از روز دَهم
آنقدر کِز کرد، کم شد اشتهای دخترم
نیمهشبها میپَرم از خواب تا ویرانهات
با صدای گریههای بیصدای دخترم
با عروسکهای زیرِ خیمهی چادرسیاه
اشک میریزیم پای روضههای دخترم
تا زمین میخورد میدیدم شبیه قصّهات
اشک را در خندههای زخمِ پای دخترم
هیچ دختربچهای را زود بیبابا نکن
گریه کردم بارها با این دعای دخترم
اشکهایش ریخت روی گنبدِ نقاشیاش
یک حرم زائر شدم در کربلای دخترم
روضهات جاریست در دنیای دختردارها
با تو حتماً دوستم دارد خدای دخترم
✍️ #رضا_قاسمی