به مناسبت سالروز شهادت شهید سلیمانی
داغ سلیمانی
هوای چشم همه، ابری است وبارانی است
که روز ما همه از دود آه ، ظلمانی است
گرفته بهت عجیبی فضای دل ها را
نفس به سینه ی سنگین خلق، زندانی است
چراغ گریه ی ما روشن است در این داغ
شرار سینه ،غم قاسم سلیمانی است
کسی که عمر خودش را نثار دین کرده است
کسی که شیوه ی او شیوه ی مسلمانی است
کسی که دشمن از او مثل بید می لرزید
کسی که هم نفس رهبری خراسانی است
کسی که ملک عراق و عجم به او نازد
چراغ و جلوه ی نامش ، همیشه نورانی است
شهادت است نصیب دل سلیمانی
نصیب جمع دل ما همه پریشانی است
کسی که مثل ابالفضل پیکرش پاشید
کسی که در ره محبوب خویش،قربانی است
مدافعان حرم را خبر کنید اکنون
میان بزم شهیدان دوباره مهمانی است
اگر که اشک کمی فرصت و امان می داد
نوشته بود «وفایی« فراق ، طولانی است
#سید_هاشم_وفایی
محیط رحمت
بیا که ماه خدا رحمتی دگر دارد
شکوه دیگری وعزتی دگر دارد
بیا به پای دل خود مدینه کزشادی
به هرکه می نگری عشرتی دگر دارد
بگو به ماه ننازد به روی زیبایش
که ماه روی حسن طلعتی دگر دارد
زبس که دیدن او برنبی دل انگیز است
برای دیدن او رغبتی دگر دارد
مه خداست اگر چه مه دعا ونماز
دعا به مهر حسن لذتی دگر دارد
به آسمان سرافراز دین علی سوگند
که سرو قامت او رفعتی دگر دارد
به شأن او چه بگویم که ایزد متعال
زخلقتش به بشر منتی دگر دارد
گه ولادت او کی زآستانش دل
به جز زیارت او حاجتی دگر دارد
به روز حشر چواعمال ما بسنجد دوست
ولا ومهر حسن قیمتی دگر دارد
به بال عشق «وفایی» به شوق قبر حسن
بیا بقیع که او غربتی دگر دارد
#سید_هاشم_وفایی
دومین نخل ولا
آسمان امشب زمین را تا تماشا می کند
ماه را درخانه ی زهراتماشا می کند
خانه ی زهرای اطهر را زبس نورانی است
جبرئیل از عالم بالا تماشا می کند
دومین نخل ولا را رحمت اللعالمین
درکنار نخله ی طوبا تماشا می کند
گلشن روی حسن دارد تماشا وعلی
بررخ این یاس بی همتا تماشا می کند
گاه می بوسد رخش را گاه با شوق وسرور
فاطمه رخسار ماهش راتماشا می کند
تا که دردامان زهرا هست گوئی مرتضی
گوهری را در دل دریا تماشا می کند
لب به خنده واکند این غنچه ی زیبا جمال
تا ورا صدیقه ی کبری تماشا می کند
مصطفی گاهی لبش را برلب او می نهد
گاه نور چهره ی او را تماشا می کند
هرکجا امشب برای مجتبی جشنی بود
سوی آن بزم وفا زهراتماشا می کند
گلشن عصمت تجلی بخش طور عشق بود
جانب طور وفا موسی تماشا می کند
این مسیحا دم هرآن گه لعل لب را واکند
با ارادت سوی او عیسی تماشا می کند
آفرین گوید به اخلاص کریم اهل بیت
چون که اورا خالق یکتا تماشا می کند
دیدنی شد او زبس درصحنه ی جنگ جمل
جبرئیل اورا درآن غوغا تماشا می کند
آن که گردد پیرو این رهبر ایمان وعشق
جای خود درجنّت اعلا تماشا می کند
با ارادت هرکه آید درگلستان بقیع
گلشن فردوس را یک جا تماشا می کند
ای «وفایی» غم مخور در روز میران عمل
مجتبی با لطف خود مارا تماشا می کند
#سید_هاشم_وفایی
میلادیه امام حسن مجتبی علیه السلام
افتخار آل یاسین
درماه رحمت جلوه ی توحید آمد
نومیدی از دل رفته و امید آمد
ماه فلک نقره فشانی کرد از شوق
درنیمه ی ماه خدا، خورشید آمد
خورشید بر دستان مولا دیدنی بود
ازاین کرامت شوق زهرا دیدنی بود
این گلشن توحید چشم انداز دارد
چون باغ جنت جلوه ای ممتاز دارد
ازعرش اعلا تا همین باغ بهشتی
جبریل چون پروانه ای پرواز دارد
کروبیان در آسمان آئینه بستند
یک گل به یاد مجتبی برسینه بستند
آمد به دنیا و سپس یا ربنا گفت
با لهجه ی شیرین خود نام خدا گفت
او برخدای خود گواهی داد و دیدند
او اشهدش را زبتدا تا انتها گفت
آری امام است و زخود اعجاز دارد
برکل خلقت افتخار وناز دارد
وقتی علی با فاطمه در گفتگو بود
وقتی پیمبر غرق در انوار او بود
جبریل از سوی خداوند جلی گفت
نام حسن زیبنده ی این ماه روبود
آری حسن او راخدا وندمبین گفت
باید براین حُسن آفرین،صدآفرین گفت
گفتم حسن،عشق تو در دل شعله ور شد
گفتم حسن، حُسن پیمبر جلوه گر شد
گفتم حسن، دل میل سایل بودنش کرد
گفتم حسن، دل تا مدینه رهسپر شد
توجلوه ای از رحمت رب رحیمی
من سائلم اما تو مولای کریمی
در راه دین امر تو قانون است مولا
دل برشما شیدا ومفتون است مولا
صلحت زمینه ساز عاشورای عشق است
اسلام برصلح تو مدیون است مولا
فرمان تو جلوه گر از آیات نور است
این صلح ،سازش نیست ،تدبیر امور است
پیوسته در حُسن عمل تو جلوه کردی
صدبار در جنگ جمل تو جلوه کردی
در کربلا گرچه نبودی ،قاسمت بود
در بانگ احلی من عسل تو جلوه کردی
گل های باغت را که خیراندیش کردی
دوشیر را نایب مناب خویش کردی
برلوح هستی خط زرینی به عالم
احیاگر این مکتب ودینی به عالم
کلک «وفایی» با خط زر می نویسد
تو افتخار آل یاسینی به عالم
نیکو شده با مدحت تو حالم امشب
مُهری بزن بر نامه ی اعمالم امشب
#سید_هاشم_وفایی
بانگ صلوات
همراه نسیم کزجنــان می آید
عطر علوی به باغ جان می آید
با آمــدن کــریم آل یـاسین
بانگ صلوات از آسمان می آید
#سید_هاشم_وفایی
نیایش آخر ماه خدا
امتحان بندگی
یارب بیا نیایش ما را قبو ل کن
از بنده ی حقیر تو مولا قبو ل کن
سی روز درحضور تو ماسجده کرده ایم
این سجده های ناقص مارا قبو ل کن
گر میهمان خوب برایت نبوده ایم
عرض ارادت ا ز همه ما قبو ل کن
یک ماه میهمان تو بودیم ای کریم
مارا تو سائلان همین جا قبو ل کن
درامتحان بندگیت سرشکسته ایم
من اعتراف می کنم ، امّا قبو ل کن
مهمانیت تمام شدوسفره جمع شد
مارا هنوز تشنه ی دریا قبو ل کن
شب های قدر ذکر علیٍ علیّ ما
پیچید درعوالم بالا، قبو ل کن
ما که نماز و روزه ی خوبی نداشتیم
امّا به جان حضرت زهرا قبو ل کن
با اشک شرم خویش«وفایی»نوشت وگفت
یک شاخه گل به رسم هدایا قبو ل کن
#سید_هاشم_وفایی
#وداع_با_ماه_رمضان
نیایش آخر ماه خدا
امتحان بندگی
یارب بیا نیایش ما را قبو ل کن
از بنده ی حقیر تو مولا قبو ل کن
سی روز درحضور تو ماسجده کرده ایم
این سجده های ناقص مارا قبو ل کن
گر میهمان خوب برایت نبوده ایم
عرض ارادت ا ز همه ما قبو ل کن
یک ماه میهمان تو بودیم ای کریم
مارا تو سائلان همین جا قبو ل کن
درامتحان بندگیت سرشکسته ایم
من اعتراف می کنم ، امّا قبو ل کن
مهمانیت تمام شدوسفره جمع شد
مارا هنوز تشنه ی دریا قبو ل کن
شب های قدر ذکر علیٍ علیّ ما
پیچید درعوالم بالا، قبو ل کن
ما که نماز و روزه ی خوبی نداشتیم
امّا به جان حضرت زهرا قبو ل کن
با اشک شرم خویش«وفایی»نوشت وگفت
یک شاخه گل به رسم هدایا قبو ل کن
#سید_هاشم_وفایی✍
#عید_فطر
ای بانویی که مظهر ایمان و عزتی
معصومه ای و اسوه ی فضل و شرافتی
هم دختر کریمی و هم خود کریمه ای
هم ابر رحمتی و سپهر کرامتی
هم خواهر رئوفی و هم خود رئوفه ای
محبوبه ی امامی و محبوب خلقتی
باب المراد کل مریدان اهل بیت
باب النجات خلق به روز شفاعتی
آئینه دار زهره ی زهرای اطهری
گنجینه ی عفاف و مظهر تقوا و عفتی
تو دختر حکیمه ی موسی بن جعفری
تو گوهر شریفه ی بیت امامتی
محو نماز نیمه شب تو فرشتگان
رشک ملائکه تو به محراب طاعتی
سرتاسر مسیر تو عطر بهشت یافت
کردی تو از مدینه به ایران چه هجرتی
امواج نور از حرمت می رود به عرش
میعادگاه قدسی اهل عبادتی
هرکس که زائر تو شود در حریم قم
بیند که کعبه ی دل اهل ولایتی
وقتی در بهشت از این خانه وا شود
پیداست بربهشت برین باب رحمتی
خوشبخت آن کسی ست که از هم جواری ات
دارد ز رنگ و بو و مرام تو آیتی
ما تشنه گان جرعه ای از کوثر توایم
ای آن که چشمه سار زلال عنایتی
با صد امید چشم «وفایی» به لطف توست
معصومه ای ، شفیعه ی روز قیامتی
#سید_هاشم_وفایی
#ورود_حضرت_معصومه_س_به_قم
شب رؤیائی
چون گشودند زهم دفتر دانایی را
زمزمه کرد ملک نغمۀ شیدایی را
کرد پرنور خدا این شب رؤیایی را
تا ببینند همه جلوۀ زیبایی را
هاتفی گفت در رحمت حق واشده است
خلقت روی علی اکبر لیلا شده است
این گل سرخ که رخساره ی احمد دارد
خال برگونه ی خود ابروی ممتد دارد
رنگ وبو ازچمن گلشن ایزد دارد
صورت وسیرت خود را زمحمّد دارد
همه گل ها بنشستند به نظاره ی او
تاکه بابا بزند بوسه به رخساره ی او
شاد شد قلب از دل خرسند حسین
شد زمین محو جمال گل دلبند حسین
آسمان مات شد از چهره ی فرزند حسین
همچو غنچه زده لبخند به لبخند حسین
ام لیلا همه دم غنچه خود می بوید
باحسین بن علی شکر خدا می گوید
مادر افکند نظر تا به مه دلجویش
دید یک هاله ی نوری به رخ نیکویش
که گل انداخته از بوسه ی بابا رویش
بوسه زد بررخ او کرد چوغنچه بویش
گفت ای نوگل من یوسف لیلا هستی
بهتر ازماه شب عید تو زیبا هستی
خوبرویان جهان محوجمالش هستند
باکمالان نه همین مات کمالش هستند
عرشیان باخبراز جاه وجلالش هستند
فرشیان عاشق دیدار ووصالش هستند
بنگرد هرکه ورا جلوه ی سرمد دیده
هم علی اکبرو هم روی محمّد دیده
دروجودش ز ازل روح عبادت دیدند
روی پیشانی او نور سعادت دیدند
درقدوقامت او شور رشادت دیدند
قدسیان دردل او شوق شهادت دیدند
شادی وغم شب میلاد علی درهم شد
غم چوآمد طرب وشوق ومسّرت کم شد
کاش ما آینه دار گل مولا باشیم
همه جا آبروی اهل تولا باشیم
ای «وفایی» همه آسوده به فردا باشیم
گرمحبان علی اکبر لیلا باشیم
هرکه درراه خدا با علی اکبر باشد
روز محشر همه جا با علی اکبر باشد
#سید_هاشم_وفایی
میلادیه حضرت علی اکبر علیه السلام
هدیۀ خداوند
آیتی دیگر ز رحمان ورحیم آورده اند
جلوه ای از جلوۀ خُلق عظیم آورده اند
ازبهشت آرزوی ما شمیم آورده اند
هدیه از سوی خداوند کریم آورده اند
بشکفد گل های جنّت تا زلبخند حسین
شاد می گردد خدا ازجان خرسند حسین
آمدی تا دردل ما عشق را افزون کنی
آمدی تا عاشقان را واله و مفتون کنی
آمدی تا مات رویت دیدۀ گردون کنی
آمدی تا امّ لیلا را به خود مجنون کنی
یوسف لیلا همه محو جلالت گشته اند
هاشمی رو مات آن خال جمالت گشته اند
خواستم گویم گُلی،دیدم که ازگل برتری
گویمت گر یوسفی امّا تواز یوسف سری
دلفریبی، دلنوازی، نازنینی، دلبری
مه جبینی، گلعذاری، توعلی اکبری
بس که نیکویی بود درصورت ودرسیرتت
آفرین گوید خدا برخود زحسن خلقتت
انعکاس نور تو پیداست درآئینه ها
سرزده مهر تو از روز ازل درسینه ها
قدرتو برتر بود ازگوهر گنجینه ها
نام توسبزاست برلب شنبه وآدینه ها
دفتر اسرار را نام تو زینت داده است
بینش توعشق را تا عرش رفعت داده است
تو رسیدی مایه ی آرامش بابا شوی
مصطفای دیگری در گلشن طاها شوی
روز مردی درشجاعت تالی سقاشوی
سینه سرخ گلشن سرسبز عاشورا شوی
ای که انوار رشادت ازجمال منجلی است
رزم تو یادآور رزم آوری های علی است
ای اذان گوی حرم درصبح عاشورای دین
شد نماز عاشقان برپا ازاین آوای دین
گشت ظاهر از وجود قدسیت معنای دین
سرخ شد از خون پاکت آبی دریای دین
باغبـان را گرچه بار داغ تو بی تاب کرد
گلشن دین را زلال خون تو سیراب کرد
توکریم بن کریمی ما گدا وسائلیم
درگدائی از شما گرچه همه ناقابلیم
ما به شوق طوف کویت عاشقانه مایلیم
خود برات ما کرم فرما که بسته محملیم
روز میلاد توقلبی شاد می خواهیم ما
چون «وفایی» عیدی میلاد می خواهیم ما
#سید_هاشم_وفایی
السلام علیک یا صاحب الزمان علیه السلام
آفتاب دانایی
الا که روی تو ما را بهار زیبایی است
بهشت چهره ات آئینۀ تماشایی است
شکفتن تو خبر داد ای گل نرگس
جهان ز یمن قدومت بهشت زیبایی است
ز شوق دیدن تو ای ستاره ی سحری
فضای سامره غرق سرور و شیدایی است
شعاع حُسن تو از کهکشان گذشته وباز
جمال مهر منیرت در عالم آرایی است
به قامتت که نظر کرد آسمان می دید
که سرو قامت تو در کمال رعنایی است
فرشتگان به نثارت گلاب و گل پاشند
سپهر غرق تماشای این پذیرایی است
صدا زدند که طاووس جنت آمده است
طنین نام تو در این سپهر مینایی است
به آیه آیه ی نام مقدست سوگند
نگاه مرحمت تو دم مسیحایی است
محیط جود تو بحری است بی کران ما را
هر آن که قطره ی لطف تو گشت دریایی است
خدا کند که به چشمم رسد غبار رهت
که خاک مقدم تو توتیای بینایی است
هزار شکر خدا را به گلشن دل ما
نهال مهر و ولای تو در شکوفایی است
چه می شود که بیایی سپیده سربزند
که شام تار فراقت همیشه یلدایی است
مگر به خواب بچینم گلی ز گلزارت
خیال وصل تو ای گل بهشت رؤیایی است
مرا به نیم نگاهی تو بنده ی خود کن
که بندگیت مرا رتبه ای ز مولایی است
شعور شعر «وفایی» به شور آمد وگفت
نگاه ذرّه به این آفتاب دانایی است
#سید_هاشم_وفایی
گلهای نور
به پیروان ولایت سرور بخشیدند
به شیعیان علی شوق وشور بخشیدند
به احترام شکوفائی گل توحید
به باغ سبز محبت سروربخشیدند
به باغبان گل نرگس ازخدا امشب
فرشتگان همه گلهای نور بخشیدند
به رهروان ره او زنور عشق ویقین
دلی به صاف جام بلور بخشیدند
به حُرمت وشرف باغبان عشق قسم
به لاله های شهادت غرور بخشیدند
چه جای حیرت ما داشت درشب میلاد
اگرکه ملک سلیمان به مور بخشیدند
بگو به موسی عمران زنور طلعت اوست
اگر که چشمۀ نوری به طور بخشیدند
زآخرین خُم سرشار معرفت مارا
هزار بادۀ ناب طهور بخشیدند
دعا کنید برای ظهوز او که به ما
امید روشن روز ظهور بخشیدند
اگر چه ازگنه ما ملول وغمگین است
ولی به او دل وجانی صبور بخشیدند
سلام ما برساند به حضرتش امشب
به هرکه فرصت وفیض حضور بخشیدند
زیمن جلوۀ مهدی بود «وفایی» را
اگر که پرتو نوری ز دور بخشیدند
#سید_هاشم_وفایی