eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در تو چنانی که منم شیفته و دربه‌درت نظری کن که بیایم نظری در نظرت هر چه دیدی طمعِ بیشتر و بیشترم باز دیدم کرمِ بیشتر و بیشترت این همه جرم و خطا کرده‌ام و در عجبم نشد اصلاً که مجازات شوم با تشرت کیستم؟! این همه تحویل مَگیرم که منم... بنده‌ی عاصی و رسوا شده و خیره سرت شرمسارم که همیشه عوضِ این همه لطف بوده‌ام در همه‌ی عمر فقط دردسرت لطف کردی و رساندی منِ تنهاشده را به مناجات ابوحمزه و فیض سحرت قَسَمت می‌دهم امشب بِعَلیٍ بِعَلی قَسَمت می‌دهم آری، قسم مُعتبرت ثمر خلقت هستی‌ست در انگور نجف بچشان بر لب من، جُرعه‌ای از این ثمرت گفتمت راه تقرب به سویت چیست بگو گفتی از کرب و بلا راه بجویم به درت گفتم اصلاً چه زمان یاد حُسینت باشم گفتی آن ثانیه که سوخت زبان و جگرت گفتمت تشنه که گشتم چه‌کنم یادِ غمش گفتی آن لحظه مدد جوی ز چشمان تَرَت گفتمت روضه بخوان تا که دلم نرم شود گفتی از تشنه‌لبِ در دل خون غوطه ورت ** گفتم اصلاً چه شده خم شده آقا کمرش گفتی ای کاش نبینی غم و داغ پسرت کاش هرگز نشود تا که ببینی روی خاک مثل تسبیح تنش ریخته در دور و برت ✍
روی خوشی به این پدر، دهر نشان نمی‌دهد برای سیر دیدنت اجل زمان نمی‌دهد طراوتی که قامتت به خیمه‌گاه می‌دهد به دشت و لاله و چمن، سرو روان نمی‌دهد منتظرند عرشیان، نشسته‌اند فرشیان مؤذن جوان من چرا اذان نمی‌دهد ای گل برگ برگ من، فرا رسیده مرگ من فرصت جمع کردنت، باد خزان نمی‌دهد کنار تو نشسته‌ام، شکسته‌ام شکسته‌ام امان به قامت پدر داغ جوان نمی‌دهد مانده به سینه‌ام نفس، نمی‌پرم از این قفس به جز جواب دادنت به من توان نمی‌دهد هر چه تلاش می‌کنم ببینمت نمی‌شود تازه جوان من چرا رُخی نشان نمی‌دهد بچینمت بچینمت تا به عزا نشینمت آمده ام ببینمت گریه امان نمی‌دهد چه آمده‌ست بر سرت، بُهت زده‌ست در برت پدر کنار پیکرت پلک تکان نمی‌دهد به زور راه می‌رود، به قتلگاه می‌رود کنار پیکرت پدر اگر که جان نمی‌دهد علم به دست کربلا، ساقی خیمه‌ها بیا فرصت راه رفتن این قدّ کمان نمی‌دهد ✍
از بس گناه بر دل خود بار می‌کنم خود را میان نفس گرفتار می‌کنم پُل‌های بازگشت خودم را شکسته‌ام دارم علیه خویش فقط کار می‌کنم قلبی که جایگاه تو و اهل بیت توست در حیرتم چگونه لجن‌زار می‌کنم؟! تو عاشقانه حاجت من را نمی‌دهی من جاهلانه این همه اصرار می‌کنم دنیا نشد ببینمش اما به روز حشر سجده به پای حیدر کرار می‌کنم تشنه شدن بهانه‌ی ذکر مصیبت است یاد حسین لحظه‌ی افطار می‌کنم ** یاد مدافعان حرم آه می‌کشم گریه به یاد زینب و بازار می‌کنم اصلاً کسی به عمه‌ی ما ناسزا نگفت سیلی به او زدند؟! نه... انکار می‌کنم دست خودم که نیست، فقط داد می‌زنم وقتی که یاد مجلس اغیار می‌کنم ✍
جان آمده رفته هیجان آمده رفته نام تو گمانم به زبان آمده رفته احیا نگرفتم تو بگو چند فرشته صف از پی صف تا به اذان آمده رفته؟ پلکی زده ام خواب مرا آمده برده پلکی زده ام نامه رسان آمده رفته امسال نبرده ست مرا روزه، فقط گاه بر لب عطشی مرثیه خوان آمده رفته من در به در او به جهان آمده بودم گفتند کجایی؟! به جهان آمده رفته ترسم که به جایی نرسم این رمضان هم آن قدر به عمرم رمضان آمده رفته... ✍
درد من قیمت دوا رو نداشت آخه دل شوق وصل یار و نداشت من زمستونم و بهار اونه این هوا عطر اون هوا رو نداشت این غباری رو که به‌پا کردم ارزش اشک اون چشارو نداشت نکنه توی غربت اینو بگه شیعه‌ی ما هوای ما رو نداشت دل من واسه هرکسی جا داشت جا برا خلوت خدا رو نداشت شدم اونی که درد دنیا داشت غصه‌ی غربت آقا رو نداشت غافل از عشق میشدم گاهی عشق ، از من این انتظار و نداشت بر میگردم به اون روزایی که تو دلم این برو بیا رو نداشت روزایی که بگم عزیز دلم جون ما قابل شما رو نداشت برمیگردم به روزایی که دلم تاب دوری کربلا رو نداشت برمیگردم به روضه های حسین آخه دنیا هوای ما رو نداشت ته گودال جوری آروم بود تو نماز مومن این قرار و نداشت سر پیراهنش هیاهو بود اون ولی غصه‌ی عبا رو نداشت خامس خاندان آل کسا نای پیکار با ناکسا رو نداشت جای سالم نموند رو بدنش حتی قدر نگین یه جا رو نداشت شمر فهمید مادرش اومده نانجیب اما اون حیا رو نداشت نتونس تو چشش نگاه کنه چاره جز ذبح از قفا رو نداشت خیلی آروم بود حسین اما تاب آتیش تو خیمه ها رو نداشت 🔸شاعر:
در دلم اگر چه کویر است و زیر و بم دارد ببین که گوشه‌ی چشمم ز خوف نم دارد نگاه مختصری هم برای من کافی‌ست بیا که زندگی‌ام یک نگاه کم دارد بدون خویش بیایم نگاه خواهی کرد چه دارد آنکه درِ خانه‌ات «منم» دارد خوشا به حال هر آن بنده‌ی خداجویی که در مقام فنا خانه در عدم دارد به بارگاه تو دل ره نمی‌برد هرگز میان خانه اگر صورت صنم دارد بساط عفو تو گسترده است در عالم اگر به دست «علی» دفتر و قلم دارد برات عفو بگیرم ز تو به نام «علی» گدای خانه‌ی شیر خدا جنم دارد قیامت است علم دست «مرتضی» و خوش است هر آنکه بر سر خود سایه از علم دارد به هشتمین شب ماه مبارک آمده‌ایم برای ما همیشه غم دارد شهیدِ آن شهِ لب‌تشنه‌ام به کرببلا که قامت از غم آن تکه تکه، خم دارد ✍
″ لا تمکر بی″ به نام دلجوی حسین بگذر ز خطایم به گل روی حسین ″ من أین لی النجاة ″ جز کرببلا ″ من أین لی الخیر ″ به جز کوی حسین 🔸شاعر:
ای در پی گنج، گنج و گنجینه علی‌ست ای اهل‌عمل، دست پر ازپینه علی‌ست ای آن که به دنبال خدا می‌گردی دنبال علی باش که آیینه علی‌ست 🔸شاعر:
یکسال خطا کرده به امّید امانت امّید به بخشندگی و فضل کلانت باز آماده با کوله از بار گناهش مهمان خطاکار به ماه رمضانت 🔸شاعر:
در اگرچه باد مَعاصی مُهاجم است هنوز نسیم مرحمت تو مُلایم است هنوز صدای زمزمه‌ی ""لا اِلٰهَ اِلّا اَنْت" طنین توبه‌ی اَهلِ عوالم است هنوز به حُرمت رمضان‌هاست..، گر زمان بلا دلی که وَقفِ سحر شد مُقاوم است هنوز قبول..، بنده‌ی تو دل به حُبِّ دنیا داد هنوز عشق تو در سینه حاکم است..، هنوز تو پافشاری من در گناه را دیدی ببخش..، گرچه گناهم مُداوم است هنوز همین دو قطره‌ی اشکی که پیشکش کردم... برای توبه‌ی من از علائم است هنوز! بیا وُ کاسه‌ی چشم مرا خودت پُر کن فقیر پشت درت گریه‌لازم است هنوز تمام عمر سر سفره‌ی علی بودم گداییِ من از این خانه دائم است هنوز برای آنکه نرفته نجف چه سنگین است میان خواب ببیند که عازم است هنوز قسم به چادر آن مادری که سیلی خورد... قسم به فاطمه این بنده نادم است هنوز گناه‌کارم اگر..، نوکر حسینِ تواَم بگیر دست همانی که خادم است هنوز ▪️ سه‌شعبه از گلوی لاله‌ای گلاب گرفت گلی که باد برایش مزاحم است هنوز به حنجر پسرت ای رباب فکر نکن بیا خیال کن این نای سالم است هنوز حرام‌لقمه که در پشت خیمه‌ها می‌گشت گمان کنم که به فکر غنایم است هنوز ✍
دل و یاد خدا ...الحمدلله سر و شور و دعا ...الحمدلله پس از عمری رفاقت با بدی ها من و یاد خدا ...الحمدلله به پایم بند و زنجیر گنه بود شدم ناگه رها الحمدلله من و پرونده ای یکسر تباهی نشد چون بر ملا الحمدلله نباشد قابل این مهمانی من و ماه خدا الحمدلله ز درد معصیت بیمار بودم دل و دارالشّفاء الحمدلله کسی در ظلمتِ این سینه گاهی مرا میزد صدا الحمدلله ازآن دل مردگی بی هویت رسیدم تا کجا الحمدلله دلم دنبال خود اینجا کشانده نگاهی آشنا الحمدلله کجا دیدی که سلطانی نشیند کنار یک گدا الحمدلله سحر ها بعد از این یاد تو هستم امیر هل اتی الحمدلله یقین دارم شبی آیی سراغم گل خیرالنّساء الحمدلله اگر نوشم ز صهبای شهادت شوم بهرت فدا ...الحمدلله به دست خویش خاکم گر نمایی به صحن کربلا ...الحمدلله
و گریز به روضه ی سلام الله علیها من زنده ام اگر چه، ولی زنده نیستم من بندگی نکرده ام و بنده نیستم در سایه سار رحمت تو قد کشیده ام جز با نگاه لطف تو پاینده نیستم خیلی گناه کرده ام اما هنوز هم از صبر بی حساب تو شرمنده نیستم رویم سیاه و نامه ی اعمال من سیاه شرمنده از سیاهی پرونده نیستم یادی ز خوف قبر و قیامت نمی کنم خیلی به فکر توشه ی آینده نیستم دنیا و زرق و برق، دلم را ربوده است از عشق خالی ام، ز تو آکنده نیستم از راه و رسم شیعه فقط حرف می زنم اصلا به نام شیعه برازنده نیستم دل بسته ام به فاطمه و بچه های او اما برای فاطمه زیبنده نیستم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مولا چه دیده بود که هنگام غسل گفت: من مردِ غسل دادن این دنده نیستم