eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را نرفتی تابه پُشتِ ابرِسنگ وخنجروپیکان به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را فروشدنازاگرطفلی خریدارش پدر باشد بزرگی کن،ببوس این دخترکوچکترخودرا لبم ازتشنگی خشکست وجوهردرصدایم نیست برو در نهر علقم، کن خبر آب‌آور خود را ز دورادور، می‌دیدم گلویت عمه می‌بوسید مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را به همراه مسافر آب می‌پاشند، ‌من ناچارم به دنبال توریزم اشک چشمان تر خود را کنارگاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست چراباخودنیاوردی،چه کردی اصغرخودرا؟
زمین لرزد و آسمان غرق آه به یک تن زدند، از ستم یک سپاه نهادم به روی سرم هر دو دست که قاتل رود جانب قتلگاه حسین یا حسین دویدم به هر سو......به دادم برس و یا حی و یا هو به دادم برس رسیدم به جایی که از بی کسی به دشمن زدم رو ، به دادم برس حسین یا حسین منم نوحه خوان ، مادرم دلغمین که گلچین شده با گلم همنشین روی برگ گل میکشد خنجر و نشسته به بالای عرش برین حسین یا حسین بوَد زینت خاتم المرسلین بوَد فرش او بال روح الامین مزن، نامسلمان به قرآن تو پا نخوابان تنش را به روی زمین حسین یا حسین مزن بر تنش ای سنان رحم کن مبر خاتمش، ساربان رحم کن بگو قاتلش را که خنجر مکش براین کشتهء نیمه جان رحم کن حسین یا حسین
ای یکه تاز عرصۀ عشق و وفا، حسین وی پاکباز پهنۀ نَردِ بلا، حسین گر خونبهای توست خدا، نی عجب از آنک باشد رَهین خون تو، دین خدا حسین پا هر کجا نهی مَلک آید ز پی، مگر خاک رهت به دیده کند توتیا حسین بیگانه کردی‌اش ز جهان و جهانیان هر دل که گشت، با تو دَمی آشنا حسین الحق رواست فخر فروشد، به خسروان هر کس بر آستان تو گردد گدا، حسین عشقت عجین شده ست درآب وگل وجود بر لوح سینه‌ها شده منقوش، «یا حسین» گر جلوه‌ای به محفل بی روح ما کنی جان می‌دهیم در عوضِ رو نما حسین جاوید باد یاد تو در دل که جزتو نیست فرمانروای مملکت قلبها حسین
ای به راهت مه شعبان ز ازل چشم به راه وی مهِ چاردهِ سرزده در سوم ماه ماه را نیست به خورشید رُخت تاب نگاه پای تا فرق همه آینۀ حسن اله عقل از پایۀ اجلال تو دستش کوتاه «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» عید میلاد تو دل برده ز کل اعیاد فهم ما قاصر و وصف تو فزون از اعداد ظرف ماکوچک و لطف و کرم توست زیاد بال بخشیده به فطرس شب عید میلاد داده او را شرف و منزلت و عزّت و جاه «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» خازن جنّت از شوق نگاهت سرمست ظرف جانت شده لبریز ز صهبای الست تافلک رفته سر دست ملک دست به دست فرشیانند به زنجیر ولایت پابست عرشیان جانب گهواره‌ات آرند پناه «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» ای تولّای تو بر گردن خوبان شده دِین به نبی جان گرامی، به علی نور دو عِین پیش ازاین عالم امکان شده مولی‌الکونین توحسینی توحسینی توحسینی تو حسین ای به آقایی تو ذات خداوند گواه «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» ای در آغوش خدا بعد زمان هم جایت روی نادیدۀ ذات ازلی سیمایت جای گل‌بوسۀ احمد به همه اعضایت سجدۀ طوبی بر ظلّ قد و بالایت خال و خطّت همه «لانَعبُدُ الّا ایّاه» «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» کعبه از روز ازل، کرببلاییت حسین! کار جبریل امین، مدح سرائیت حسین! مَلک و جن و بشر هر سه فداییت حسین! پیش لطف و کرم و عفو خداییت حسین! کمتر از یک پر کاه ست دوصد کوه گناه «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» حرم محترم توست دل بشکسته فیض معبود به ما از تو رسد پیوسته هر که پیوست به تو از دو جهان وارسته روی هر زخم تو از نیزه و خنجر بسته نقش «لاحَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِالله» «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» ما همه ظلمت و تو مهر جهان آرایی ما کم از قطره و تو بیشتر از دریایی با وجودی که به خلق دو جهان مولایی این به وصف کرمت بس که به ما آقایی تو شهنشاهی و ماییم گدای سر راه «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله» تو خود آزاده و خلق ست گرفتار، حسین! اشک ما یافته با سوز تو مقدار، حسین! عید هم بهر تو هستیم عزادار؟ حسین! کس نگویدتوغریب استی وبی‌یار، حسین! همه خوبان جهانن به دور تو سپاه «بِاَبی أَنتَ وَ أُمّی یا اَباعَبدالله»
سر ميشود زمانه ولی بی تو غرقِ آه جانِ مرا رسانده به لب بغض گاه گاه تو حاضری و ما همه در بندِ غيبتيم آقا نجاتمان بده از اين شب سياه آقا علاجِ رو سِيَهی چيست غير اشک حالا به سوی روضه ات آورده ام پناه ای ملجاء هميشهء ابن سبيل ها جا مانده ام شبيه يتيمی ميان راه يک دم بيا به خيمه ی ما، جانِ مادرت آتش بزن دل همه را با شرار آه بايد شوی تسلی آن قلب مضطرب آقا بيا که روضه رسيده بـه قتلگاه يک جسم نيمه جان و دوصد نيزه و سِنان يک لشکر حرامی و سردار بی سپاه ناگه رسيد زينب کبری فراز تل فرياد زد ز سوز جگر وا محمداه "اين کشتهءفتاده به هامون حسين توست اين صيددست وپازده درخون حسين توست"
دوباره مرغ روحم هواي کربلا کرد دل شکسته ام را اسير و مبتلا کرد زسر گذشته اشکم به لب رسيده جانم که هر چه کرد با من فراق کربلا کرد شود تمام هستي فداي آن دو دستي که غرق بوسه با اشک علّي مرتضي کرد نگشت آني آن دست جدا زدامن دوست اگر چه تيغ دشمن زپيکرش جدا کرد جز از براي داور دو تا نگشت اکبر چه شد که خصم کافر جبين او دو تا کرد سزد همه جوانان حنا ز خون ببندند که جا به حجله خون يتيم مجتبي کرد فداي آن جواني که در نماز ايثار زخون وضو گرفت و به اکبر اقتدا کرد فداي شير خواري که وقت جان نثاري دوچشم خودببست ودولب به خنده واکرد فداي آن شهيدي که زير تيغ قاتل سرش بريده گشت و به شيعيان دعا کرد فداي جسم پاکي که قطعه قطعه گرديد زقطره قطره خونش حسين را صدا کرد فداي آن شهيدي که در کنار سنگر به گريه ياحسين گفت به خنده جان فداکرد برات کربلا را کسي گرفت"ميثم" که رو براي ايثار به سوي جبهه ها رفت
منظر دل های ماست، کرب و بلای حسین مرغ دل ما زند، پر به هوای حسین یک نگه کربلا به بوَد از صد بهشت جنت اهل دل ست، صحن و سرای حسین دیدن باغ بهشت، مژده به زاهد دهید زاهد و حور و قصور، ما و لقای حسین تربت پاکش بود داروی هر دردمند دار شفای خداست، کرب و بلای حسین ملک سلیمان بوَد در نظرش بی بها آن که گدایی کند پیش گدای حسین هرکه رود کربلا بوسه به خاکش زند بشنود از قدسیان، بانگ و نوای حسین چون به عزاخانه‌اش پا نهی آهسته نه بال ملائک بود، فرش عزای حسین خنده‌کنان می رود، روز جزا در بهشت هرکه به دنیا کند، گریه برای حسین غم نخورد بعد از این، بهر سرای دگر آنکه «شکوهی!»شودنوحه سرای حسین
✅مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَيْرَ قَذَفَ فِي قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَيْنِ وَ حُبَّ زِيَارَتِهِ وَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ السُّوءَ قَذَفَ فِي قَلْبِهِ بُغْضَ الْحُسَيْنِ وَ بُغْضَ زِيَارَتِهِ ✅اگر خداوند اراده خير و خوبی را براى کسی نماید در قلبش محبّت و محبت زيارت آن حضرت را قرار می دهد. و كسى كه خداوند سوء و بدى را برايش بخواهد در قلبش بغض امام حسين عليه السّلام قرار داده و در دلش بغض زيارت آن حضرت را مى ‏اندازد. كامل الزيارات
💠 لَوْ وُلِدَ لِی مِائَةٌ لَأَحْبَبْتُ أَنْ لَا أُسَمِّيَ أَحَداً مِنْهُمْ إِلا عَلِيّاً اگر صد فرزند هم می‌داشتم دلم می‌خواست همه را «علی» بنامم. 📗 الكافی، ج۶، ص۱۹ فرمود حسین:‌ جلوۀ لم یزلی سالار شهیدِ شاهدان ازلی گر صد فرزند داشتم می‌خواندم نام همه را به نامِ نامیِ «علی»
💠 اَلْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَةِ اللهِ نَجَاةٌ مِنَ النَّارِ گریه از خوف خدا، سبب نجات از آتش است. 📗 مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۴۵؛ جامع الأخبار للشعيري، ص۹۷ 🔹نجات از آتش🔹 هرخسته دلی،‌که نفس سرکَش دارد پیداست، که خاطری مشوّش دارد امروز اگر بگریَد از خوف خدا فردا سپرِ نجات از آتش دارد
شجر طور اهل بیت ست او سورهء نور اهل بیت ست او مهر او تا ابد به ذمّهء ماست بعد حیدر ابوالائمّهء ماست عفو، برگی زگلبن کرمش صورت روح بر در حرمش مصحف اولیاست اعضایش بوسه‌گاه نبی سراپایش وه چه خوش گفت سیّد الکونین که حسین ازمن ست ومن زحسین وجه او وجه کبریای من ست خون او عّلت بقای من ست فُلک دین را نجات داد حسین به پیمبر حیات داد حسین انبیا زنده اند از خونش تا قیامت نماز، مدیونش حجّ زخون حسین محترم ست حرم از کربلای او حرم ست به نیازش نیاز برده نیاز از نمازش نماز گشته نماز کربلا کعبه، حجّ شهادت او قتلگه کُشتهء عبادت او لب خشکش حیاتِ آب بوَد بعد حیدر ابوتراب بوَد مکتبش تا خداست، مشعل راه نهضتش بعثت رسول الله دست حقّ بازوی علمدارش جان ماخاک پای انصارش روی آزادگیّ و عشق و امید از غلام سیاه اوست سفید روی جُوْنش چراغ دیدهء ناس عابسش را شجاعت عبّاس مسلمش پیر عشق و پیرو راه در حبیبش کمال حُبّ الله روی حُرّش چراغ حرّیّت لالهء سرخ باغِ حرّیت اکبرش حجّت خدای همه اصغرش پیر پارسای همه قاسم او قسیم ظلمت و نور چشم بَد از مه جمالش دور روح، سرمست روضهء یاسش جان عالم فدای عبّاسش شهدایش ز زنده زنده‌ترند تا قیامت معلّم بشرند مصحف کلّ انبیا بدنش صلوات خدا به زخم تنش سینهء سوخته چراغ شبش جگر آب، داغدار لبش سر او ماه آسمان و زمین سورهء نور در خطوط جبین آفتابی به هیفده آیه کرده بر فرق اختران سایه زلف خاکستری پر از بوی مُشک رطب تر شده دو چوبهء خُشک گرد رخسار کُحل دیدهء حور رگ ببریده رشته رشتهء نور حرم او دل رسول الله قبرهُ فی قلوبِ من والاه دل آتش گرفته جام غمش استجابت کتیبهء حرمش نفسش آشنای درد همه خاک قبرش شفای درد همه اوست حزن و سُرور سینهء ما هم چراغ ست هم سفینهء ما یا حسین ای بهشت جان، حرمت ای دل عالمی اسیر غمت بوده از لحظهء شهادت تو لحظه ها لحظهء ولادت تو سرِّ پیدایش ظهور، تویی بانی هفت شهر نور تویی شیعه مجد و سیادتش از توست شرفش تا شهادتش از توست شیعه با شعلهء چراغ تو سوخت شیعه قرآن ز نوک نی آموخت شیعه آب و گِلش زقتلگه ست شیعه یک فرد نه، که یک سپه ست شیعه سرمست جام بزم بلاست شیعه یک پاسدار کرب و بلاست شیعه گردی ز دامن زهراست شیعه سرباز خطّ عاشوراست شیعه جامش زنور لبریزست شیعه فریاد آسمان خیزست شیعه یعنی حسین در همه حال از ولادت گرفته تا گودال به خداوندی خدا سوگند به سران ز تن جدا سوگند به روان مقدّس شهدا به پیمبرقسم به خون خدا به اسیران پاک و آزاده به نماز و دعا و سجّاده به نماز شبی که زینب خواند به سرشکی که از دو دیده فشاند به مدینه قسم به کرب و بلا به لب خشک و چوب و طشت طلا شیعه زنده ست مثل مولایش گر چه در موج خون بوَد جایش باغ دین تا ز اشگ تر، سبزست نخل «میثم» همیشه سرسبزست
بزرگْ فلسفه قتل شاه دین این ست که: مرگ سرخ بِه از زندگیّ ننگین ست حسین، مظهر آزادگیّ و آزادی ست خوشا کسی که چینش مرام و آیین است نه ظلم کن به کسی، نی به زیر ظلم برو که این مرام حسین ست ومنطق دین ست همین نه گریه برآن شاه تشنه لب کافیست اگر چه گریه به آلام قلب، تسکین ست ببین که مقصد عالیّ نهضت او چیست که درک آن سبب عزّ و جاه و تمکین ست فراز نی سرِ وی گر رود، نباشد باک که سرفرازی طاها و آل یاسین ست اگرچه داغ جوان تلخْ کام کردش، گفت که مرگ درره حفظ شرف چه شیرین ست ز خاک مردم آزاده بوی خون آید نشان سَروری و راه رهبری این ست ز خون سرخ شهیدان کربلا"خوشدل" دهان غنچه و دامان لاله رنگین ست