توی بخش سرطان خون بچه ها یه زنگ طلایی گذاشتن. هر کی دورهی درمانش تموم میشه و دیگه اثری از سرطان توی تنش نیست؛ زنگ رو به صدا درمیارن و جشن میگیرین. صدای زنگ و هورا الان از ته سالن اومد. اشکم بند نمیاد.
#حَرفْهایِمَردُم
⁕──────── ◕‿◕ ────────⁕
◥◣⋆ @Fotros15 ⋆◢◤
به خاطر یه دندون لق، بیست دقیقه پاچهخواری بچه را کردم، ناز کشیدم، دلقک بازی دراوردم. کلی هم با مادر اتمام حجت کردم اگه میخواد داخل بمونه باید یک کلمه هم صحبت نکنه. اونور رفتم کارپول بی حسی گذاشتم تو سرنگ، قایم کردم تو آستینم. پشتِ سر بچه اومدم در سرسوزن را در بیارم، مامانه گفت
عهههههه مگه امپولم میزنید واسه این دندون لق؟!
بچه مثل فشنگگگگگ از زیر دستم دویید کلا از مرکز رفت بیرون😩
#حَرفْهایِمَردُم
⁕───── 🐨 @ko_ala 🍃 ─────⁕
بابام از صبح داره با مایکروفر ور میره که تعمیرش کنه و الان کار نمیکنه و مقصر من اعلام شدم چون از کنارش رد شدم و گفتم خسته نباشی ادیسون و اون حواسش پرت شده. 😅
#حَرفْهایِمَردُم
⁕───── 🐨 @ko_ala 🍃 ─────⁕
امروز خبری بهم رسید که یک ساعت با تمام توان گریه کردم
به خودم و وسایل آسیبی نزدم، از شدت بیچارگی فقط راه میرفتم و پامو می کوبیدم به زمین که چرا؟! حالا چکار کنم؟! از غصه آتش گرفتم.
اما خب، خونه رو جارو زدم، رفتم مانتومو از خانوم خیاط گرفتم چون از قبل بهش گفته بودم امروز میرم، بعدم با حال داغون غذا پختم و نذاشتم بچه که از مدرسه اومد بفهمه.
زندگی بزرگسالی همینه. شما همیشه کاری برای انجام دادن دارید و فرصتی برای حل تروماها و عزاداری ندارید.
#حَرفْهایِمَردُم
⁕───── 🐨 @ko_ala 🍃 ─────⁕