eitaa logo
کوالا
318 دنبال‌کننده
129 عکس
1 ویدیو
0 فایل
تراوشات ذهنی یک کوالای بی‌خواب 💤 شعبه اولمون : @fotros15 کپی؟! مطلقا حرام و ممنوعه دوست خوبم!❌
مشاهده در ایتا
دانلود
تو دوران بچگی، هیچ گذشته‌ای وجود نداره بخاطر همین دوران شیرینیه بار سنگین گذشته‌، آدما رو خسته میکنه ⁕───── 🐨 @ko_ala 🍃 ─────⁕
من وقتی فهمیدم بزرگ شدم که تمیز کردن خونه برام حکم تراپی رو داره:)))) ⁕───── 🐨 @ko_ala 🍃 ─────⁕
پیشنهاد مقرون به صرفه ای بود 😁 ⁕───── 🐨 @ko_ala 🍃 ─────⁕
خیلی طول کشید تا بفهمم کاری که خوشایند من نیست لزوما غلط نیست. انتظاراتی که از آدم‌ها دارم هم لزوما درست نیست و اساسا من جای حق ننشسته‌ام که متر و معیار درست و غلط باشم. این در ظاهر خیلی ساده به نظر می‌رسه ولی فهمیدنش میتونه خیلی زمان ببره.. ⁕───── 🐨 @ko_ala 🍃 ─────⁕
ادا ادا ادا کنکور رو با یک مداد مشکی ۷ تومنی و یک پاک‌‌کن ۴ تومنی هم میشه داد، نیازی نیست به فابر‌‌کاستل پول بدی بعدشم بکنی تو چشم بقیه. به جاش درستو بخون ⁕───── 🐨 @ko_ala 🍃 ─────⁕
توی بخش سرطان خون بچه ها یه زنگ طلایی گذاشتن. هر کی دوره‌ی درمانش تموم میشه و دیگه اثری از سرطان توی تنش نیست؛ زنگ رو به صدا درمیارن و جشن میگیرین. صدای زنگ و هورا الان از ته سالن اومد. اشکم بند نمیاد. ⁕──────── ◕‿◕ ────────⁕ ◥◣⋆ @Fotros15 ⋆◢◤
به خاطر یه دندون لق، بیست دقیقه پاچه‌خواری بچه را کردم، ناز کشیدم، دلقک بازی دراوردم. کلی هم با مادر اتمام حجت کردم اگه می‌خواد داخل بمونه باید یک کلمه هم صحبت نکنه. اونور رفتم کارپول بی حسی گذاشتم تو سرنگ، قایم کردم تو آستینم. پشتِ سر بچه اومدم در سرسوزن را در بیارم، مامانه گفت عهههههه مگه امپولم می‌زنید واسه این دندون لق؟! بچه مثل فشنگگگگگ از زیر دستم دویید کلا از مرکز رفت بیرون😩 ⁕───── 🐨 @ko_ala 🍃 ─────⁕
پیوند کووالانسی سیب و پرتقال ⁕───── 🐨 @ko_ala 🍃 ─────⁕
بگید که اجاق‌گاز شما هم هیچوقت تراز نیست و همیشه یه طرف ماهی‌تابه بیشتر روغن وامیسته. ⁕───── 🐨 @ko_ala 🍃 ─────⁕
یه رضایت و پذیرش خاصی تو چهره شه.. ⁕──── 🐨 @ko_ala 🍃 ────⁕
‏بابام از صبح داره با مایکروفر ور میره که تعمیرش کنه و الان کار‌ نمیکنه و مقصر من اعلام شدم چون از کنارش رد شدم و گفتم خسته نباشی ادیسون و اون حواسش پرت شده. 😅 ⁕───── 🐨 @ko_ala 🍃 ─────⁕
امروز خبری بهم رسید که یک ساعت با تمام توان گریه کردم به خودم و وسایل آسیبی نزدم، از شدت بیچارگی فقط راه میرفتم و پامو می کوبیدم به زمین که چرا؟! حالا چکار کنم؟! از غصه آتش گرفتم. اما خب، خونه رو جارو زدم، رفتم مانتومو از خانوم خیاط گرفتم چون از قبل بهش گفته بودم امروز میرم، بعدم با حال داغون غذا پختم و نذاشتم بچه که از مدرسه اومد بفهمه. زندگی بزرگسالی همینه. شما همیشه کاری برای انجام دادن دارید و فرصتی برای حل تروماها و عزاداری ندارید. ⁕───── 🐨 @ko_ala 🍃 ─────⁕