#داستان_کودکانه
🌳 پیر مرد و درخت گردو
در روزگاران قدیم یک روز که انوشیروان سوار بر اسب به همراه سربازانش به شکار رفته بود در راه پیرمرد روستایی را دید که مشغول کاشتن دانه بود.
روبه او کرد و گفت: پیر مرد چه کار می کنی؟ پیرمرد جواب داد: مشغول کاشتن دانه گردو هستم...
.انوشیروان خندید و گفت: چند سال داری؟ او جواب داد: 90 سال.
انوشیروان گفت: مگر نمی دانی درخت گردو 10 سال طول می کشد تا بار دهد پیرمرد خندید و گفت: بله می دانم، دیگران کاشتن و ماخوردیم، ما می کاریم تا دیگران و بچه ها و نوه هایم بخورند.
انوشیروان از جواب حکیمانه پیرمرد خوشش آمد و دستور داد هزار دینار به او انعام بدهند پیرمرد هزار دینار را گرفت و گفت: ای بزرگوار هیچکس زودتر از من سود این درخت را نمی خورد، انوشیروان پرسید: چگونه؟
پیرمرد جواب داد:اگرمن تخم گردورانمی کاشتم و شما هم از اینجا گذر نمی کردید و بایکدیگر صحبت نمی کردیم من این هزار دینار را از کجا می یافتم؟در واقع سود این درخت پیشاپیش به من رسیده است.
انوشیروان که از حرفهای پیرمرد دانا خوشش آمده بود دستور داد دو هزار دیناردیگر هم به او هدیه بدهند و از آنجا رفت.
@kodakane
#تربیتی
اگر کودک مؤدب می خواهید!
به رفتارهای زشت و مسخره کودک نخندید و مراقب باشید کسی این کار را انجام ندهد.
خندیدن، کودک را تشویق می کند تا این رفتار را منبع شوخی و سرگرمی بداند.
✅ به جای تنبیه و فریاد، آموزش دهید.
او را سرزنش نکنید. از او بخواهید به دلیل رفتار نامناسب عذرخواهی کند. به طور مثال بگویید: هل دادن کار خوبی نیست و اگر چنین کاری انجام دادی باید بگویی ببخشید.
@kodakane
شعر کودکانه
مورچه🐜
دویدم و دویدم
به مورچه ای رسیدم
مورچه رو کله قند بود
براش کوهی بلند بود
کوه سفید و شیرین
مورچه بپر به پایین
بابام داره
قندشکن و تیز میکنه
کوهتو ریز ریز می کنه
یه وقت تو رو جیـــــز میکنه!
خدانکرده مُفتی
از اون بالا میفتی
نگی به من نگفتی
@kodakane
#داستان_کودکانه
روباه نادان گربه زیرک
گربه اي به روباهي رسيد .گربه كه فكر مي كرد روباه حيوان باهوش و زرنگي است ، به او سلام كرد و گفت : حالتان چطور است ؟
روباه مغرور نگاهي به گربه كرد و گفت : اي بيچاره ! شكارچي موش ! چطور جرات كردي و از من احوالپرسي مي كني ؟ اصلا تو چقدر معلومات داري ؟ چند تا هنر داري ؟
گربه با خجالت گفت : من فقط يك هنر دارم
روباه پرسيد : چه هنري ؟
گربه گفت : وقتي سگها دنبالم مي كنند ، مي توانم روي درخت بپرم و جانم را نجات بدهم .
روباه خنديد و گفت : فقط همين ؟ ولي من صد هنر دارم . دلم برايت مي سوزد و مي خواهم به تو ياد بدهم كه چطور با يد با سگها برخورد كني .
در اين لحظه يك شكارچي با سگهايش رسيد . گربه فوري از درخت بالا رفت و فرياد زد عجله كن آقا روباه .
تا روباه خواست كاري كنه ، سگها او را گرفتند .
گربه فرياد زد : آقا روباه شما با صد هنر اسير شديد ؟ اگر مثل من فقط يك هنر داشتيد و اين قدر مغرور نمي شديد ، الان اسير نمي شديد.
@kodakane
#تربیتی
زمانی که برای کودک تعیین می کنیم چه احساسی باید یا نباید داشته باشد، مثلا " ناراحت نباش، نترس، خجالت نداره، اینکه ناراحتی نداره " به هوش هیجانی او آسیب می زنیم.
⚠️ شخصیت کودک را زیر سوال نبرید. احساس او را نفی نکنید.
او باید بداند خوب است، احساسات او تایید شده است، اما رفتار او بر اساس آن احساسات درست نیست.
" میدونم ناراحتی، منم بودم ناراحت میشدم، اما اجازه نداری کتک بزنی ."
@kodakane