eitaa logo
دنیای شاد کودکان
2.9هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
4.2هزار ویدیو
75 فایل
🌸 کمک یار مربیان و پدرومادرهای عزیز 🌸 ◀️ کارتون ◀️ قصه ◀️لالایی های شبانه ◀️ کلّی کلیپ شاد ◀️ یادداشت های تربیتی 😍✌️😍✌️😍✌️ ارتباط با ادمین 👇👇 @zendegiiii تبلیغات: @tabligh_ita
مشاهده در ایتا
دانلود
6.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توصیه ی ویژه ی عطار ایرانی برای لاغری رو✌🏻بار ببینید😍👆🏻 حتما این چربی سوز رو امتحان کنید معجزه اس واقعا☺️😍 برای اطلاعات بیشتر و دریافت این چربی سوز گیاهی با 50% تخفیف روی لینک زیر بزنید👇🏻 https://landing.saamim.com/8QsMj https://landing.saamim.com/8QsMj
هدایت شده از کانال مداحی
🔴سه راه برای پولدار شدن در سال ۱۴۰۳👇 1. گوشی ساده 📱 2. اتصال به اینترنت 📶 3. عضو شدن در این کانال🔻 اینجا بهت یاد میده روزانه کسب درآمد کنی👇 https://eitaa.com/joinchat/2877882585C2b9658acd8 💵‌‌‌‌‌‌‌ ماهانه 50 میلیون تومان تو خونه پول دربیارید! 💰👉
دوست جدید بره کوچولو - @mer30tv.mp3
3.53M
دوست جدید بره کوچولو 🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱 https://eitaa.com/kodakane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آرزوی موش کور - @mer30tv.mp3
3.79M
ارزوی موش کور 😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴 https://eitaa.com/kodakane
موش کوچولو یه موش کوچولو به اسم موش قزی با پدرش زندگی می کرد. بابا موشه از صبح تا شب کار میکرد و شب که به خونه می رسید خسته بود و می خواست استراحت کنه. اما موش قزی شروع می کرد به سر و صدا و بالا و پائین پریدن، تا اینکه بابا موشی سرش درد می گرفت و داد می زد: موش قزی چقد سر و صدا میکنی؟ موش قزی هم گوشه ای کز میکرد و با بابا موشی قهر می کرد. یکبار پیش خودش گفت: فردا از اینجا می رم تا یه بابای خوب برای خودم پیدا کنم. فردای آن روز موش قزی از خانه بیرون آمد و رفت و رفت تا به یک قصابی رسید. داخل شد. سلام کرد و به آقای قصاب گفت: اینجا و اونجا می کنم بابائی پیدا بکنم. آیا تو بابا می شوی؟ در دل من جا می شوی! اما نباید اخم کنی قلب منو زخم کنی. آقا قصاب خندید و گفت: برو سوخته سیاه، دختر دارم چو قرص ماه، موشه قزی می خوام چیکار؟ موش قزی ناراحت شد و رفت و رفت تا دم بزازی رسید. سلام کرد و شعرش را دوباره برای بزاز خواند. آقای بزاز با عصبانیت نیم متر فلزی خودش را به زمین کوبید و گفت: برو سوخته سیاه، دختر دارم چو قرص ماه، موشه قزی می خوام چیکار؟ موش قزی ترسید و تندی طرف خونه دوید. وقتی به خانه برگشت دید بابا موشی با غصه داد می زنه: موش قزی؟ کجایی که دلم برای شیطونیات تنگ شده؟ موش قزی به بغل پدرش دوید و با خوشحالی گفت: موشی بابای نازنین، لنگه نداره رو زمین قربون بابای خودم، دوباره دخترش شدم. https://eitaa.com/kodakane