هدایت شده از بیداری ملت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سوال ساده یک دختر ایرانی از مسیح علینژاد: من آزادتر هستم یا تویی که اگر حجاب رو انتخاب کنی از همه جا اخراجت میکنن؟
🔴به پویش #بیداری_ملت بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
دانشجو یا داعشجو؟!...
📝کانال شیخ فرهاد فتحی↙️
https://eitaa.com/joinchat/1246560365Ca5e65155c1
هدایت شده از شیخ فرهاد فتحی
کار خودشونه از #صفین تا #شاهچراغ
📝کانال شیخ فرهاد فتحی↙️
https://eitaa.com/joinchat/1246560365Ca5e65155c1
قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلأَخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ
[موسی] گفت: پروردگارا! مرا و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمتت درآور، که تو مهربان ترین مهربانانی.
سوره اعراف آیه ۱۵۱
هدایت شده از زندگی با زندگی شهدا
#شهید_علی_ماهانی
راوی: سید حسین موسوی ؛هم رزم شهید:
من می دیدم که حجب و حیای علی آقا به حدی بود که پرستارها دائم می پرسیدند: «چرا ایشان هیچ درخواستی ندارد؟ مگر مجروح نیست؟»
ما هم که نمی دانستیم وضعیت داخلی اش چگونه است؟ خلاصه چند روزی بود که به دلیل مجروحیت شدید و عمل جراحی، دچار قطع و وصل شدید ادرار شده بود؛ اما نه به من گفته بود، نه به پرستارها.
روزی دیدم از فشار این بیماری، صورتش تغییر رنگ داده، پرسیدم: علی آقا، ناراحت هستید؟ کاری از دست من برمی آید! سرش را به گوشم گذاشت و با شرم و حیای عجیبی موضوع را گفت؛ طوری که اشک در چشمانم جمع شد. گفتم: «مرد مؤمن، من الان چند روز اینجا هستم و ندیدم تو یک آخ بگویی. مگر تو برای ما که اینجا می خوریم و می خوا بیم، مجروح و زخمی نشده ای؟ «چرا اظهار شرمندگی می کنی؟»
سرش را دوباره از شرم پایین انداخت. اگر از من بپرسند افتخار زندگی ات چه بوده، می گویم: «آن ده روزی که من برای علی آقا لگن به دست گرفتم.»
*كتاب "روز تيغ" ،اصغر فكوري،انتشارات لشكر 41 ثار الله، چاپ سوم زمستان 88 ، صفحه 137-138 .
@zendagibazendagishohada

وبلاگمعرفی شهداشهید علی ماهانی

شهید علی ماهانی
جانشین فرمانده مخابرات لشکر 41 ثارالله
در مهرماه 1336 در شهر کرمان به دنیا آمد . از همان دوران کودکی با مسائل دینی آشنا شد و احترام زیادی به والدین خود می گذاشت .
ماهانی دوران دبیرستان را در رشته الکترونیک گذراند و موفق به اخذ دیپلم شد .
استعداد عجیبی در یادگیری قرآن داشت . وی بعد از یادگیری قرآن و نماز در حالی که هنوز در دبستان تحصیل می کرد بچه های محله را دور خود جمع می کرد به آنها شیوه نماز خواندن و قرآن را آموزش می داد .
سال 1354 جهت خدمت سربازی به پادگان کازرون اعزام شد .و همان جا بود که
فعالیت های سیاسی خود را بطور گسترده با شرکت در جلسات شهید آیت الله دستغیب و آقامحلاتی آغاز کرد . اودر خانه ایی که اجاره کرده بود اوقات فراغت را با دوستانش کارهای سیاسی انجام می داد و با دست نویسی و پخش اعلامیه های امام گام مؤثری در پیروزی انقلاب برداشت .
در همان بحبوحه لو رفت و توسط ساواک دستگیر شد و به زندان افتاد و بعد از شکنجه های طاقت فرسا وقت صبحگاهی پادگان وقتی او را مجبور می کنند تا در مقابل مقامات ساواک و نیروهای سرباز اظهار ندامت و پشیمانی نماید درست لحظاتی که همه گوشها و چشمها در انتظار بودند فریاد برائت را بلند می کند و تخت شاهنشاهی را به بار شماتت می گیرد .
دادگاه نظامی حوزه فعالیت وی را وسیع قلمداد نمود به اعدام محکوم کرد .
زمانیکه با اصرار و تمنا اجازه خواستم دقایقی علی را در زندان ببینم آثار شکنجه بر سر و صورت علی نمایان بود زیر تاب شکنجه های ساواک نای بلند کردن سرش را نداشت دو سرباز او را کشان کشان به سمت من آوردند به یکی از مأمورین معترض شدم و با حالت التماس آمیز گفتم : به این جوان رحم کنید . ناگهان علی با حالتی عصبی وبرافروخته خطاب به من فریادزد: التماس نکن حسین! التماس نکن همین روزها آقا تشریف میارن همه آزاد می شویم . تمام کشور آزاد می شود .برادر شهید)
با پیروزی انقلاب اسلامی سال 57 از زندان آزاد شد و قبل از اینکه به کرمان بازگردد ابتدا نزد آیت الله دستغیب رفت سپس به کرمان بازگشت .
علی در یکی از خاطراتش را در زندان ساواک اینگونه برای خانواده نقل کرد :
در مقابل شکنجه هایی که در زندان به من می دادند می خواستند به کارهایم اعتراف کنم ولی من حسرت یک پلک بهم زدن را به دلشان گذاشتم. وقتی من را شکنجه می دادند با صدای بلند به جای فریاد، قرآن می خواندم و ذکر می گفتم . آنها بیشتر عصبانی می شدند و من غرق در لذت می شدم .
اولین اقدام علی بعد از پیروزی انقلاب تشکیل گروه مقاومت در مسجد هاشمی بود وی بعد از تعمیر جزئی آن ابتدا نماز جماعت را در آن راه اندازی کرد . اوایل دوستانش از او خواستند به عنوان امام جماعت قرار بگیرد . می گفت بخاطر مسئله اسلام و انقلاب چاره ای نیست و گر نه من این شایستگی را ندارم .
دائر نمودن کتابخانه از جمله فعالیت های وی در مسجد بود با پول خود کتاب خریداری می کرد اهل محل را جذب مسجد می نمود . آموزش قران ، برگزاری ادعیه و کلاس های آموزش کاراته ، تکواندو … باعث شد مسجد هاشمی سال 58 به عنوان مرکز اشاعه فرهنگ اسلامی مطرح شود .
با فرمان جهادسازندگی به دستور امام خمینی (ره) سال 1358، به مناطق محروم رفت علاوه بر کمک در آبادانی روستاها طرحی داد که مساجد به عنوان پایگاه های خدمت رسانی مورد استفاده قرار بگیرد .
ماهانی مدتی در کارخانه پپسی مشغول به کار شد و آنجا با درایت وزیرکی توانست اهداف چهل نفر از افراد منافق و همدست با ضدانقلاب را کشف و شناسایی کند به مقامات اجرایی تحویل دهد .
با شروع غائله کردستان بعد از آموزش نظامی در پادگان قدس به کردستان اعزام شد و مدتی در کامیاران مشغول خدمت بود .
هنگام عزیمت کوله پشتی علی از همه بزرگتر و سنگین تر بود به محض ورود به محل استقرار وقتی آن را باز کرد سه جلد تفسیر نمونه المیزان – قرآن – نهج البلاغه و تعداد دیگری از کتب مذهبی بیرون آورد . و همان جا تبلیغات خود را آغاز کرد .
با آغاز جنگ تحمیلی وارد صحنه نبرد شد و در عملیات های : سومار – طریق القدس – بیت المقدس – ثامن الائمه – رمضان – والفجر 2 شرکت کرد .
وی ازدواج نکرد و در جواب اصرار مادر اینگونه بیان کرد : مادر تو که میدانی من عاشق شهادت هستم و نمی توانم به غیر از آن به چیز دیگری فکر کنم . دیگر می دانم فرصتی برایم نمانده ، اگر شهادت نصیبم شد آنجا یک هوری بهشتی را به عقد خود در می آورم .
وی از مادر خود عاجزانه می خواست پنج دفعه به نیت پنج تن از ته دل دعا کن که گمنام شهید شوم . و مثل آقا امام حسین (ع) .
وی با شرکت در عملیات فتح المبین از ناحیه دست راست و پا آسیب جدی دید بعد از بهبودی نسبی در واحد مخابرات شروع به خدمت کرد . مدتی بعد به عنوان جانشین فرمانده مخابرات منصوب شد .
ماهانی کرامات عجیبی داشت ایمان او به بالاترین درجه رسیده بود وبه مقام تشرف نائل آمده
بود همه رفتار علی الگو بود . راه رفتن، خوابیدن، کلام و نگاهش و همه ی وجودش
زمانیکه نیروهای مخابرات را گزینش می کرد تقوا اصل لازمه ی کارش می دانست و کمتر از یک ماه با درایت و شیوه ی آموزش خاص تمام ضعف اطلاعاتی را از بین می برد و نیرویی آزموده و کارآمد تحویل می داد . معتقد بود صدای بی سیم چی هنگام عملیات نباید بلرزد . بی سیم چی گوش، چشم، زبان فرمانده است . صدای او باید نشانگر شجاعت و قوت باشد نه ترس و ضعف .
مدتی گردان در پل نور اهواز مستقر شد ماه رمضان به دلیل گرمای 50 درجه تابستان لشکر برای حفظ سلامت نیروها روزه داری را ممنوع اعلام کرد .
علی بدون اینکه کسی متوجه شود همه روزه هایش را در آن شرایط سخت گرفت . علی مستجاب الدعوه بود اگر آرزویی می کرد محال بود برآورده نشود .
در جزیره مینو بعد از اتمام کلاس قران در مسیر رود اروند نشستیم هر کدام از بچه ها آرزو کرد آب چیزی با خود بیاورد . همان لحظه علی به آب خیره شد و گفت در این هوای گرم کاش آب یک هندوانه بیاورد . دقایقی نگذشت آب هندوانه ای بزرگ آورد .همرزم شهید)
علی به الگوهای رفتاری اهمیت زیادی می داد . شب عروسی خواهرش به او سفارش کرد: سعی کند در زندگی اش حضرت زهرا (س) را الگو قرار دهد و اخلاق و رفتارش را براساس زندگی پر عظمت ایشان تنظیم گرداند .
سرانجام در عملیات والفجر4 سال 62 در هشتم مرداد در منطقه مهران به شهادت رسید . در سال 1372 پیکر وی در منطقه تفحص شد .ودر گلزارشهدای کرمان دفن گردید.
ماهانی در وصیتنامه خود اینگونه بیان میکند : ما اگر رفتیم و شهید شدیم سعی کنید کلام اسلام در جلسه پیاده شود . جوانها به عبادت و خانم ها به حجاب روی بیاورند . سعی کنید اسلام جایگاه واقعی خود را در قلب همه مردم باز کن
سخن سردارحاج قاسم سلیمانی :
هر زمان فشار روح و جانم را عذاب می داد می رفتم پیش علی آقا ، وقتی می گفتم چرا آمده ام فقط نگاه می کرد . همان آرامش و اطمینان که در حرکات و نگاه او بود دلم را آرام می کرد ، چه رسد به اینکه آیه ای از قرآن را برایم تفسیر می کرد .
Admin
دی 4, 1399
معرفی شهدا

وبلاگوصیت نامه شهداوصیت نامه شهید علی ماهانی

وصیت نامه شهید علی ماهانی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد الله الذی هدینا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدینا الله . حمد و سپاس خدایی را که ما را به این دین مبین و این انقلاب عظیم و این رهبر کبیر ، راهنمایی و هدایت فرمود .
قدر این انقلاب را بدانید . الله الله از رفبر انقلاب سرپیچی نکنید . الله الله از روحانیت آگاه و در خط امام اطاعت کنید . از محرومان و خانواده های شهدا غفلت نکنید . الله الله از قران اطاعت کنید . نگذارید در طاقچه ها گردوخاک بخورد ، بخوانید و بکار بندید . دل از این دنیا بر کنید تا هم صحبت خدا شوید ، حب دنیا را از دلتان بیرون کنید تا شوق به لقای خدا قلبتان را پر کند. از ظلم و گناه بیرون روید تا نور تقوی وجودتان را نورانی کند . اگر معنویت می خواهید دست به دامان حسین (ع) بشوید ، نماز شب را بخوانید تا به مقام محمود برسید .
پدر و مادر ، از اینکه در مقابل زحمات شبانه روزی شما قدردانی نکردم ، معذرت می خواهم . پدر و مادر عزیز ، راه شهیدان را ادامه بدهید .از همۀ هستی خودتان در راه خدا بگذرید ، دنیا ارزش ندارد . دنیا را بدهید به اهل دنیا ، دنیا را با عشق امام حسین (ع) عوض نکنید .
پدر و مادر ، آنهایی که امروز در خانه نشسته اند و جهاد در راه خدا ترک کرده اند ، خداوند لباس ذلت و خواری در دنیا و آخرت بر شما می پوشاند . آنها نامردان بی غیرتی هستند که ماندن در دنیا و زندگی ننگین را ب ر مرگ شرافتمندانه بر گزیده اند . وقتی رسول الله (ص) به اینها دستور جهاد می داد ، در جواب می کفتند ( شغلتنا اموالنا و اهلونا) . می گفتند : ما اموالی داریم ، ما زن و بچه داریم . اموالمان از بین می روند ، اهل و عیالمان بی سرپرست می شوند . اینها ایمان به خدا ندارند ، خدا در قران می فرماید (الله ولی الذین آمنوا…..) یعنی خدا سرپرست مومنان است . همه ما در معرض امتحان خدا هستیم . خدا در قران می فرماید : ( الذی خلق الموت و الحیا ة لیبلوکم ایکم احسن عملا) خدا زندگی و مرگ را آفرید تا معلوم شود که کدامیک از شما مردم کردارتان نیکوتر است .امیدوارم که همه شما مرا ببخشند ، مخصوصا شما پدر و مادر عزیزم . برادران و خواهرانم حق زیادی گردن من دارند . امیدوارم که همگی مرا حلال کنند . در پایان برای همسنگران شهیدم ، اشعاری را سروده ام که تقدیمتان می نمایم
یاد یاران وفادارم شهیدان عزیز اصفیاء و اولیاء و عاشقان اشک ریز
آن دعاهای کمیل و آن همه رازو نیاز گریه های عاشقانه محضر آن بی نیاز
آن مصیبتها و آن سوز و گداز در غم آن تشنه خشکیده کام
در غم زهرای (س) اطهر بانوی بشکسته دل کین زجور آن عدوی سنگ دل
در غم یاران چه گویم من خدا داند ولی سنگ باشد آن دلی در وی نباشد جوششی
روز و شب در هجر یاران شهیدم سوختم عاقبت با گریه و ناله چون شمع افروختم
ای علی بس ترا آنجا همی ره نادهند اصفیا و اولیا در کار دیگر واردند
عاشقان مهدیند و عاشقان راستگوی شرط اخلاص است جان دادن زراه آن نکوی
کاشکی ما را بدان جا راه بود راه مردان خدا برما بسی هموار بود
کاشکی در زمرۀ مردان حق روی مهدی را همی دیدار بود
کاشکی ماهم بسان عاشقان زیر تیغش وعده دیدار بود
کاشکی ما را در این راه عظیم نفس را با ما همی دیدار بود
کاشکی در زمرۀ مردان حق روی مهدی (عج) را همی دیدار بود
کاشکی یاران رفته از قفس با دم ما لحظه ای دمساز بود
کاشکی محمود و ناصر ، اکبر و یاران همه زندگیشان همچو خورشید برهمه تکرار بود
من چه گویم کاین همه دورم زحق قلب آنها روز و شب در گرو یاران بود
آن همه اخلاص و ایثار و گذشت سینه اش در پیشگاهش مخزن اسرار بود
کاشکی در زمره مردان حق روی مهدی (عج) راهمی دیدار بود و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
هدایت شده از بیداری ملت
♦️اینم از آزادیشون
۶٠ درصد دانشجویان دختر انگلیس میگن که بهشون تجاوز شده
آمار و نظرسنجی خودشونه
🔴به پویش #بیداری_ملت بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
هدایت شده از ولایتی
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◽️دانشمند سوئیسی در 63 سالگی مسلمان شد.
◽️در 67 سالگی حافظ قرآن شد.
◽️به مریض هایش اسلام و وضو را پیشنهاد می کند.
◽️او از مسلمانان با دوربین های حرارتی فیلم می گرفت و می گفت : هنگام وضو هاله سفیدی اطرافشان را احاطه می کند.
https://eitaa.com/joinchat/2949644445C16b564e830