خوابم میاد، دلم نمیخواد بیشتر از این برای زبان تلاش کنم
چون مث ریاضیه برام، چه بخونم چه نخونم بازم یه نمره میگیرم، پس شب خوش.
هیام🇵🇸؛
حسمیکنمواسهامتحانفردافقطاسموفامیلموبلدم .
این پیامو باید هزاربار فور کنم.
دیشب خواب دیدم از امتحان برگشتم، خیلی ناراحتم چون خرابش کردم، و بعد یه دفعه یادم افتاد که: وااای یه عالمه لواشک دارم
اما امروز که برگشتم حتی کوفتم نداشتم.
واقعا خیلی زیاد دارم خواب میبینم،پتانسیل اینهمه خواب دیدنو ندارم.
کسی راهحل داره واسه اینمشکل؟
هدایت شده از توییت فارسی
تصاویری از اردوگاه کار اجباری بیخانمان ها در کرهجنوبی در دهه 70 و 80 میلادی
(هیچ اطلاعاتی از بَردهها موجود نیست)
»آرمـــان«
@farsitweets
هیام🇵🇸؛
تصاویری از اردوگاه کار اجباری بیخانمان ها در کرهجنوبی در دهه 70 و 80 میلادی (هیچ اطلاعاتی از بَرده
برگام:)
اینجا همون اسکویید گیم نیست؟:))))
توی این زندگی هرچقدم که بدبخت و بدشانس باشم و قرار باشه فقط یک خوششانسی و خوشبختی توی زندگیم داشته باشم این بوده که مشهد زندگی میکنمو امام رضا رو دارم، همین.
امتحان امروز خیلی سخت بود، خیلی خیلی خیلی زیاد.
انقدر سخت بود که برای اولین بار سر جلسهی امتحان گریه کردم
گریه میکردم و جواب میدادم
گریه میکردم و یادم میومد کل دیروزو داشتم درس میخوندم ولی بازم اینجوری شد.
گریه میکردم و توی دلم میگفت متنفرم از مدرسه و آدماش
گریه میکردم و توی دلم میگفتم از آدما متنفرم
گریه میکردم و معدم جمع میشد از درد، جیغ میکشید انگار.
ذهنم همه جا بود غیر از سوالای امتحان
انگار سختی این اتفاقای اخیر که واسشون اونقدری گریه نکرده بودم همهش جمع شده بود و قرعه افتاده بود سر امتحان روانشناسیِ امروز.
خلاصه امروز خیلی سخت بود، خوشحالم که گذشت.