تو را ای روشنای سرای دلم
دوست دارم
تو که همواره جان پناه من در لحظات سخت زندگی بودی و هستی
توکه نام و یادت شور و شعفی وصف ناشدنی در دلم می افکند و رهایم می کند از تعلقات دنیوی که مرا از تو دور ساخته و به تو نزدیک و نزدیکتر می شوم .
چه حال خوبی دارم حال ان پرنده ای که از دام رها شده و اسمان او را در اغوش می گیرد .
کاش گاه به گاه نشود یادت در وجود همیشه تشنه من به مهرت
تا حال دلم خوب خوب خوب شود با نوای عشق پاکت
فاطمه پیمان
@kolbee
موقع اذان که میشه
دلت ناخوداگاه پر می کشه تا بری تو اغوش خدا و برا چند لحظه که شده از دنیا فارغ بشی و فقط فقط با او باشی و گوش جان بسپاری به اوای محبتش که اروم در گوشت نجوا می کند
چه زیبا در اغوش پر مهر خدا آرامیدی انگار که فرشته های اسمان روح و روانت را نوازش می کنند که اینگونه اروم گرفته ای
و انگاه قلبت پر از نور و روشنایی می شود و درحالیکه به ریسمان پر از نور الهی تمسمک جسته ای ، راه اسمان را در پیش می گیری
فاطمه پیمان
@kolbee
اے انــڪــه پــنــاه هر قــلــب خــســتــه اے!
چــه ارام مــیــشــم وقــتــے بــا دل و جــان تــو را مــے خــوانــم
و تــو بــاز مــے ایــے و بــا مــهر و عــشــق,نــاشــڪــیــبــایــے دلــم را درمــان مــے ڪــنــے
چــه خــوب اســت ڪــه تــو هســتــے و هروقــت ڪــه صــدایــت می ـزنــم عــاشــقــانــه جــواب مــن خــســتــه دل را مــے دهے و انــگــاه مــن پــر از شــور و شــوقــے وصــف نــشــدنــے مــیــشــوم
دیــگــراحــســاس تــنــهایــے نــمــے ڪــنــم وقــتــے بــا تــمــام وجــودم حــضــور تــو را در ثــانــیــه ثــانــیــه زنــدگــے در مــے یــابــم
و در مــے یــابــم ڪــه مــادامــے ڪــه رشــتــه زنــدگــے مــن در اخــتــیــار تــوســت گــمــراه نــمــے شــوم
#فــاطــمــه #پــیــمــانــ
@kolbee
برایم مقدس است
هنگامه نیایش عاشقانه ای که با تو دارم
لحظه نابی که تن و جان می شویم
از زنگار گناهی که سخت آلوده ام کرده
اینک در آستانه درگهت ایستاده ام
با قلبی ترسان و لرزان از بیداد های گاه و بیگاه زمانه و دیده ای گریان از سرمای بی رحم روزگار تا بهره ای از گرمای محبت لایزالت ببرم که فقط در پناه عشق توست که می توانم به سلامت از گذرگاه های صعب العبور زندگی بگذرم.
فاطمه پيمان
@kolbee
هنگامه، هنگامه نیاز است به مهر خاص تو ای انکه همیشه باز است در رحمتت به سوی بندگان گنهکارت که چاره ای جز تمسک به درگهت ندارند.
واینک من، با دستان خالی و توشه ای پر از گناه در پیشگاه تو سر افکنده ایستاده ام و متکدی گر رحمانیت و رحیمیت توام
که گر به من رحم نکنی بیچاره ترینم و کشتی زندگی به گل نشسته ام غرق امواج بی رحم دریای گناه خواهد شد، پس قبل از انکه رشته زندگی ام از هم بگسلد پذیرای این بنده سرگردان وادی گناه باش و هدایت مرا در دست گیر که تا مادامی که هدایتم برایت ممکن است گمراه نمی شوم
فاطمه پیمان
@kolbee
روزها از پس هم می گذرد و هر روز که می گذرد ، حسرت لحظات از دست رفته شیدایی و بندگی تو در دل مانده است
دل بی قرارم از این همه فاصله که با تو دارم با نفس سرکشم سر جنگ دارد که چگونه دارد با نافرمانی از تو، مرا به ورطه نابودی می کشاند
ومن خسته از این ستیز سخت و طولانی و زخمی ترکش های گناه، نمی دونم چگونه بدون سلاح در این جنگ نابرابر تاب اورم، باید دست بکشم از همه انچه که دلیل اسارت من در وادی گناه است و انگاه با سلاح ایمان سنگری مطمئن یابم تا از حملات بی وقفه نفس طغیانگر خویش در امان بمانم، همان سنگری که اغوش پرمهر توست،
مرا در پناه خویش گیر و ارومم کن که فقط تو می توانی زخم های روح و روانم التیام بخشی
و عاشقم کن که تنها نیاز به ناز تو دارم
فاطمه پیمان
@kolbee
May 11
May 11