eitaa logo
کلبه ما
179 دنبال‌کننده
82 عکس
162 ویدیو
1 فایل
سید حسن صفوی #برگزیده_ها
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستان از اتاق فرمان اشاره میکنن که : این کلید نبود... 😣 @kolbeh_e_ma
⚡️به کلیه دوستان و آشنایان که عازم عتبات عالیات جهت حضور در مراسم اربعین حسینی هستند اعلام کنید که حتماً از گذرنامه و ویزای خود یک تصویر در موبایل خود نگهداری کنند به علاوه تصویر عکس ۴×۳ که بسیار مهم و ضروری است تا درصورت مفقود شدن مدارک توسط کنسولگری های مستقر در کربلا و نجف اقدام لازم به عمل آید. 💫لطفاً شما هم رسانه باشید و این پیام را در گروههای دیگر به اشتراک بگذارید🌴 🕌 @kolbeh_e_ma
🏦 بانک میربیزنس مسکو ... تابلوی حضرت آقا و تواضع پوتین در قلب مسکو... ❤️ @kolbeh_e_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیدوارم به یه جایی برسید که اینجوری از زندگیتون لذت ببرید @kolbeh_e_ma
ازدواج آسان،مثل قدیما.... 👪 @kolbeh_e_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اون دسته از ورزشکارانی که میرن عصر جدیدو همرو گذاشت جیب بغلش یارو 💪🏻 @kolbeh_e_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥این فیلمی است که جولیان آسانژ و ویکی لیکس با آن مشهور شدند. خلبان آپاچی آمریکایی روی جمعیت می‌رود و با خونسردی دست را روی رگبار می‌گذارد. در ادامه هم خبرنگار رویترز را دنبال می‌کند و با تیر می‌زند. ▪️این اتفاق در عراقی افتاد که بوش به آن حمله کرده بود و آن مردم هم خطری برای امنیت ملی آمریکا نداشتند صرفا خلبان آمریکایی برای تفریح دست به جنایت جنگی زد/مکتوبات 📚 @kolbeh_e_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 میگه بی حجابی من به کسی ربطی نداره‼️ 🔺استدلالات جالب این جوون رو بشنوید 😊 @kolbeh_e_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینو گوش کنید اعتراف یک منجم سعودی به اینکه ۳۸سال است که کشورهای عربی تابع شهادت دیوان ملکی بودن نه رویت هلال *(یعنی اصلا هلالی موجود نیست)* ولی چون دیوان حکم میکند اعلام اول ماه میکنند *وشهد شاهد من اهلها* ✍درضمن عربی تکلم میکند 🇮🇷🌙🇸🇦 @kolbeh_e_ma
درخت زیتون ۴۵۰ ساله طارم زنجان ثبت ملی شد 🌲این درخت در روستای قدیم پیرهمدان شهرستان طارم قراردارد. 🌳 @kolbeh_e_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیر زنیه واسه خودش. ❗️نکته عبرت انگیز؛ وقتی کسی کمکت نمیکنه تنها راهت اینه که قوی بشی تا بتونی از خودت دفاع کنی. 💪 @kolbeh_e_ma
🔻داستانی وجود دارد، نقل به این مضمون: ناصرالدین‌شاه قاجار در ماه رمضان نامه ای به مرجع تقلید آن زمان میرزای شیرازی به این مضمون نوشت: ڪه من وقتی روزه میگیرم از شدت گرسنگی و تشنگی عصبانی میشوم و ناخودآگاه دستور به قتل افراد بیگناه میدهم؛ لذا جواز روزه نگرفتن مرا صادر بفرمایید! میرزای شیرازی پاسخ داد: بسمه تعالی! حڪم خدا قابل تغییر نیست. لڪن حاڪم قابل تغییر است. اگر نمی‌توانی به اعصابت مسلط شوی از مسند حڪومت پایین بیا تا شخص با ایمانی در جایگاه تو قرار گیرد و خون مومنین بیهوده ریخته نشود! این داستان، سرگذشت خیلی از مسئولین و چه بسا خود ماست! داستان آدم‌های بی وجدان، تنبل و عاشق مقام! 🔺باید گفت اگر نمی‌توانید مشڪلات مردم رو حل ڪنید حداقل جای خودتون را به ڪسی دیگر بدهید ڪه چاره ساز باشد نه مشڪل ساز..! 🗝 @kolbeh_e_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ببینید و به داشتن همچین رهبری افتخار کنید 👆😊 🔆 @kolbeh_e_ma
*رفیقم میگفت :* ۳۰ سال پیش خواستم برم شیراز ... رفتم ترمینال و سوار اتوبوس شدم . صندلی جلوم زن و شوهری بودند که یه بچه توپول و شیرین ۳یا ۴ ساله داشتند. اتوبوس راه افتاد. ۱۶ ساعت راه بود. طی راه ؛ بچه توپول و شیرین که صندلی جلو بود؛ هی به سمت من نگاه میکرد و میخندید. چند بار باهاش دالی بازی کردم و بچه کلی خندید... دست بچه یه کاکائو بود که نمیخوردش . تو دالی بازی ؛ یهو یه گاز از کاکائو بچه زدم . بچه کمی خندید... کمی بعد مادر بچه با خوشحالی به شوهرش گفت: ببین ؛ بالاخره کاکائو را خورد. دیدم پدر و مادرش خوشحالند؛ گفتم بذار بیشتر خوشحال بشن. خلاصه ۳ تا کاکائو را کم‌کم از دست بچه؛ یواشکی گاز زدم و بچه هم میخندید. مدتی بعد خسته شدم. چشمم را بستم و به صندلی تکیه دادم ، که یهويی واییییی.. مُردم از دل پیچه..... دل و روده‌ام اومد تو دهنم... سرگیجه داشتم... داشتم میترکیدم. دویدم رفتم جلو و به راننده وضعیت اورژانسی خودم را گفتم. راننده با غرغر تو یه کافه وایساد. عین سوپرمن پریدم و رفتم دستشویی و رفع حاجت کردم. برگشتم و از راننده تشکر کردم و نشستم روی صندلی. اتوبوس راه افتاد. هنوز ۱۰ دقیقه نگذشته بود که دل‌درد شروع شد. طوری شده بود که صندلی جلوی خودم را گاز میگرفتم . از درد میخواستم داد بزنم‌. چه دل پیچه وحشتناکی... تموم بدنم را میکشیدند... مُردم خدا.... دویدم پیش راننده و با عجز و التماس وضعیتم را گفتم. . راننده اومد اعتراض کنه؛ با صدای عجیبی که ازم درشد، راننده زد بغل جاده و گفت: بدو داداش.... پریدم بیرون و دقایقی بعد برگشتم به اتوبوس... تشکر کردم... از درد داشتم میمردم. دهنم خشک بود و چشام سیاهی میرفت. رفتم روی صندلی نشستم. گفتم چرا اینجوری شدم. غذای فاسد که نخورده بودم. دیدم دست بچه باز کاکایو هست. از پدر بچه پرسیدم : بچتون کاکائو خیلی میخوره؟ پدرش گفت: نه ؛ کاکائو براش بده. اومدم بپرسم پس چرا کاکائو بهش میدی؟ که مادرش گفت: حقیقت بچمون یبوست داره. روی کاکائو مسهل مالیدم تا شاید افاقه کنه؛ تا حالام دو یا ۳ تا هم خورده ؛ ولی بی فایده بوده. من بدبخت خواستم ادامه بدم که یهو درد مجددا اومد. میخواستم داد بزنم و کف اتوبوس غلط بزنم. رفتم پیش راننده؛ راننده با خشونت گفت : خجالت بکش ؛ وسط بیابونه؛ ماشین که شخصی نیست. برو بشین. مونده بودم بین درد و خجالت.... یه فکری کردم.... برگشتم پیش پدر و مادر بچه و گفتم : منم یُبْسْ هستم . میشه به من هم کاکائو بدید... ۳ تا کاکائو مسهلی گرفتم و رفتم پیش راننده عصبی و با ترس و خنده گفتم: عزیز چرا داد میزنی ؛ نوکرتم؛ فداتم ؛ دنیا ارزش نداره؛ شما ناراحت نشو؛ جون همه‌ی ما دست شماست. معذرت میخوام. بیا و دهنت را شیرین کن‌... راننده هم که سیبیل کلفت و لوطی بود؛ گفت : ایول ؛ دمت گرم ؛ بامرامی ؛ آخر مردای عالمی خلاصه ؛ ۳ تا کاکائو را کردم تو دهنش و رفتم سر جام نشستم و از درد عین مار به خودم پیچیدم. ۱۰ دقیقه نشده بود که راننده صدام کرد و گفت: داداش ؛ جون بچه‌ت چی به خورد من دادی؟؟ ترکیدم... داستان کاکائو و بچه را براش گفتم. راننده زد بغل جاده و گفت بریم پایین. خلاصه تا شیراز هر نیم‌ساعت میزد کنار و میگفت: بزن بریم رفیق... مسافرها هم اعتراض که میکردند؛ راننده میگفت: پلیس راه گفته که یه گروه تروریست و نامرد؛ تو جاده میخ ریختند؛ تندتند باید لاستیکها را کنترل کنم که نریم ته دره... مردم از همه‌جا بی‌خبر، هم ساکت بودند و دعا به جون راننده میکردند. این را گفتم که بدانید برای انجام هر کاری؛ مسولش باید *همدرد* باشه؛ تا حس کنه طرف چی میکشه!؟ 🤔 مسئولین ما باید مردمی باشند تا درد مردم را بفهمند🤔😊 👨‍⚖ @kolbeh_e_ma
به گزارش همشهری آنلاین، روزنامه جام جم به نقل از سردار شهید قاسم سلیمانی نوشت: «ما یکی از اشرار بزرگ سیستان و بلوچستان را که سال ها به دنبال او بودیم و هم در مساله قاچاق مواد مخدر خیلی فعالیت می کرد و هم تعداد زیادی از بچه های ما را شهید کرده بود با روش های پیچیده اطلاعاتی برای مذاکره دعوت کردیم به منطقه خاصی و پس از ورود آنها به آنجا او را دستگیر کردیم و به زندان انداختیم. خیلی خوشحال بودیم.  در جلسه ای که خدمت رهبر انقلاب رسیده بودیم من این مساله را مطرح و شرح ماوقع را به ایشان گفتم و منتظر عکس العمل مثبت و خوشحالی ایشان بودم. رهبری بلافاصله فرمودند: همین الان زنگ بزن آزادش کنند. من بدون چون و چرا زنگ زدم، اما بلافاصله با تعجب زیاد پرسیدم آقا چرا؟ من اصلا متوجه نمی شوم چرا باید این کار را می کردم؟ چرا دستور دادید آزادش کنیم؟رهبری گفتند: مگر نمیگویی دعوتش کردیم؟ بعد از این جمله خشکم زد. البته ایشان فرمودند: حتما دستگیرش کنید. ما هم در یک عملیات سخت دیگر دستگیرش کردیم. مرام شیعه این است که کسی را که دعوت می کنی و مهمان توست حتی اگر قاتل پدرت باشد، حق نداری آزار بدهی.» ✅ @kolbeh_e_ma