eitaa logo
کلبه آرامش
17.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
4.4هزار ویدیو
2 فایل
اینجا کانالی سرشاراز حس خوب و آرامش است.😍 🤗باماهمراه باشید🤗 ‼️پستهای تبلیغاتی از نظرما ن رد و ن تایید میشوند‼️ ارتباط باما👇 @Fate77mehh ثبت تبلیغات👇 @ya_zeynabe_kobra0
مشاهده در ایتا
دانلود
•5راه کار برای انگیزه دادن به خود: ●از راحت طلبی دست بکش: از سختی دادن به خود نترسید،از اینکه گام های متفاوت بردارید هراس به دل راه ندهید و به دنبال آموزش و یادگیرد باشید ●بپذیرید که اشتباه جزئی از وجود انسان است : اگر مسیر را اشتباه رفتید از روی لجاجت همان جا نایستید‌،اشتباهتان را بپذیرید و بازگردید ●به دور دست ها نگاه کنید: مسیر موفقیت از ترسیم چشم انداز میگذرد. ●شاد باشید: شادی یکی از بال های پرواز انسان و از اکسیرهای جادوییِ انگیزه است، فرمول شاد بودن ساده است،دیگران را شادکنید به همان میزان شاد خواهید بود ●برای خودتان هم وقت بگذارید: برای خودتان زمانی خاص اختصاص دهید و حتی برای خودتان جایزه تعیین کنید که سبب افزایش انگیزه خواهد بود ╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗ 🛖@kolbehAramsh🌱
💫🌹✨ دل دل میکردم در حالی که عرض اتاق رو طی میکردم نمیدونستم چیکار کنم چاووش و سامره پایین بودن درست وقتی چشمام رو باز کردم مه لقا در اتاق رو به صدا در آورد و گفت که اونا پایین ترین قسمت عمارت ایستادن دلم رضا نبود برم پایین با لباس خدمتکاری اصلن معلق تو هوا مونده بودم.. اما بعد از چهل دقیقه بلخره تصمیم گرفتم برم پایین...اما نه با لباس عادی بلکه با لباس خدمه! حاضر که شدم از اتاق زدم بیرون و رفتم پایین.. با دیدن چاووش و سامره سلام و صبح بخیر و خوش آمد سر سرکی گفتم و به پناهگاهم یعنی آشپزخونه رفتم مه لقا ازم خواست چایی ببرم: نه اصلن نمیتونم مه لقا حوصله ماکان رو ندارم باید ببریدختر با اون سلام علیک تو همه فهمیدن یه خبری هست، بلند شو معلومه که خبری هست، دیگه بدتر از این له شدن و خورد شدن ..سراغ داری؟؟ باشه قربونت برم حرص نخور ببر سینی رو هوووفی کشیدم و از آشپزخونه بیرون رفتم.سامره با هیجان حرف میزد: وای ماکان اصلن هر چی از مدل های اروپایی لباس های اونجا بگم کم گفتم باورت نمیشه. بر خلاف سامره حواس چاووش و ماکان فقط به من بود... چایی که تعارف کردم کنار ایستادم تا لیوان خالی هارو ببرم.. چاووش انقدر نگام کرد تا بلخره صداش بلند شد: میزون نیستی ریزه میزه! چه جوریاست؟ لبخندی زدم و گفتم: خوبم چاووش خان چاووش ابروی بالا انداخت ، گفت: چشمات که اینو نمیگه ماکان کلافه گفت: چشم بلدی بخونی توالان.؟؟زیرنویسم داشته چشم ما بی خبربودیم؟ ادامه دارد..... 🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋آدمی به خودیِ خود ، نمی‌افتد . اگر بیفتد ، از همان سمتی می‌افتد که به خدا تکیه نکرده است همیشه در هر حادثه ای به خودت بگو: یه خیری تو این اتفاقی که الان برای من افتاده هست مطمئن باش خدا راه رو به تو نشون میده 🌹 به خدا اعتماد کن او هر چیزی را به قشنگ ترین حالت ممکن به تو می دهد؛ اما در زمان خودش...! 🌿🌺إِن یَنصُرْکُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَکُمْ وَإِن یَخْذُلْکُمْ فَمَن ذَا الَّذِی یَنصُرُکُم مِّن بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ 🦋اگر خدا شما را یاری کند، هیچ کس بر شما چیره و غالب نخواهد شد، و اگر شما را واگذارد، چه کسی بعد از او شما را یاری خواهد داد؟ و مؤمنان باید فقط بر خدا توکل کنند. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ ╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗ 🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به تمام آدمهای اطرافتان زمان دهيد تا خودشان انتخابتان کنند.. وجودتان را به کسی یادآور نشويد که ای فلانی من هم اینجا نشسته ام تایم های بودو نبودت را میشُمارم بگذاريد خودشان بفهمند یادشان بیاید که در آنسوی مشغله هایشان کسی شبیه شما با صبوری تمام چشم انتظارشان است چشم انتظار یک روزبخیر، يك سلام! آدمها را به اجبار کنار خودتان حفظ نکنید... خودشان اگر بخواهند سراغتان را میگیرند و اولویتشان میشوید!... ╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗ 🛖@kolbehAramsh🌱
ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ... ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ "ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ "ﺷﻮﻧﺪ؛ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﻭ ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ! ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ " ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ " ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ؛ ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ! ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ... ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ... ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ يك ﻓﻀﯿلت ╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗ 🛖@kolbehAramsh🌱
💫🌹✨ استرس داشتم آخر این بشــرگاف میده، در ورودی باز شد و کیومهر با لباس ورزشی و هندزفری تو گوش و یه بطری آب معدنی به دست وارد شد. با دیدن چاووش و سامره با لبـخند جلو اومد و چاووش رو بوسید و بغل کرد: هی پسر چطوری... چاووش دو ضربه به پشت کیومهر زد و گفت: از احوال پرسی شما با معرفت ها خوبم کیومهر از بغلش کشید بیرون و به سامره رو کرد و گفت: سلام سامره خانم خیلی از دیدنتون خوشحالم.سامره با لبخند گفت: مشتاق دیدار آقای رادین کیومهر اختیار داریدی حواله اش کرد و رو به من گفت: با من بیا..سری تکون دادم و به دنبالش به راه افتادم به بقیه نگاهی نکردم سینی رو روی میز گذاشتم و با کیومهر به طبقه دوم رفتم که لحظه آخر صدای رسا و طعنه آمیز چاووش بلند شد: نگفته بودی داداشت قصد تجدید فراش دارن دیگه صدایی بلند نشد و من و کیومهر به اتاقش پناه بردیم.آب معدنی و هندزفری رو پرت کرد رو مبل و گفت: اینا چیه تنت؟ مگه داداشت نگفته وقتی زنش هست شغل من چیه!! خب اینم لباسای شغلمه. تو نباید قبول میکردی.سری از افسوس تکون دادم و گفتم: اینجابایدنبایددست ماکان حالام بیاپایین حوصله خیال پردازی اون دوتا رو ندارمو خودم زودتر از در خارج شدم از پله ها پایین که رفتم کنارشون ایستادم انقدر که بالاخره چاووش من رو مخاطب قرار داد: قراردادت با ماکان تا کیه؟ ادامه دارد..... 🛖@kolbehAramsh🌱
📗پندانه ▫️زنی بسیار ثروتمند را میشناختم که همه ی در آمدش را احتکار می کرد . به ندرت چیزی به کسی میبخشید . اما مدام برای خود میخرید و میخرید و میخرید... ▪️به گردنبند علاقه ی بسیار داشت . یکبار دوستی از او پرسید : چندتا گردنبند داری ؟ زن پاسخ داد : شصت و هفت تا . گردنبند ها را می خرید و به دقت آنها را در دستمال کاغذی می پیچید و گوشه ای میگذاشت  حتی اگر از آنها استفاده میکرد باز اشکالی نداشت . اما او از ( قانون مصرف ) تخلف می کرد . ▫️کمدهایش پر از لباسهایی بودند که هرگز نمیپوشید و جواهراتی که رنگ روشنایی به خود ندیده بودند .آنقدر به مال دنیا چسبید تا دستهایش از کار افتادند و فلج شدند . چنانکه دیگر قادر نبود از امورخودش مراقبت کند و به ناچار ثروتش به دیگران سپرده شد تا اداره ی آن را به عهده بگیرند. پس آدمی با بی خبری از قانون ، سبب نابودی خود میشود . ╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗ 🛖@kolbehAramsh🌱
💫🌹✨ ابروی سمت راستم بالا رفت و گفتم: چطور مگه؟ صدای بم و مردونه اش بلند شد: به قرارداد ما چکار داری.چاووش رو به من ادامه داد: بگو تا بگم.. نگاه گذرایی به چشمای منتظر و ملتمس رادین انداختم: دقیقا تا فردای عروسی ، دیگه بعد از اون آقا گفتن احتیاجی به خدمه ندارن مه لقا خانم کافین بنده میرم و تمدید قرار داد نمیکنم بی رحم شده بودم کیومهر به ما پیوست و نگران به ماکان خیره بودصدای شاخ و شنگول چاووش بلند شد: عالیه، من همینجا تو جمع میخام تو رو به شوی مدل دعوت کنم، حقیقتا میشه گفت هیکل و فیس تو برای مدل بودن باقلواست، یه چیزی تو مایع های وری وری نایس بودنی به پیشنهادم فکر کن.. صدای ماکان بلند شد .شاید تمدید کرد ،چیزی مشخص نیست چاووش لب باز کرد: اون موقعه دیگه خدمه تو نیست لطفا بزار برای آینده ی خودش ، خودش تصمیم بگیره ماکان عصبی بود این رو از تیک پاش که مدام تکون میخورد میشد فهمید.از لج ماکان الان حاضربودم زمین و زمان رو به هم بدوزم...اما خونوادم چــــی؟ نفس عمیقی کشیدم و چشمی توی جمع چرخوندم و گفتـم: باید فکر کنم.چاووش به کسری از ثانیه چشــماش برق زد و با استقبال گفت: جوابت مثبته، مطمعن باش از خدمه بودن حقوقش خیلـی بیشتره.. .دلم میخواست جمع رو ترک کنم اما جلوی چشم ماکان با چاووش بودن کمـی لازم بود. ماکان کلافه رو به سامره کرد و آروم دستشو گرفت و گفت:... عزیزم میشه یه لحظه باهام بیایی بالا .. ادامه دارد..... 🛖@kolbehAramsh🌱
📗طوری زندگی کن که زندگیت ارزش نجات دادن داشته باشد روزی مردی جان خود را به خطر انداخت تا جان پسر بچه ای را که در دریا در حال غرق شدن بود نجات دهداوضاع آنقدر خطرناک بود که همه فکر می کردند هر دوی آنها غرق می شوند. و اگر غرق نشوند حتما در بین صخره ها تکه تکه خواهند شد. ولی آن مرد با تلاش فراوان پسر بچه را نجات داد.آن مرد خسته و زخمی پسرک را… به نزدیک ترین صخره رساند. و خود هم از آن بالا رفت. بعد از مدتی که هر دو آرامتر شدند. پسر بچه رو به مرد کرد و گفت: «از اینکه به خاطر نجات من جان خودت را به خطر انداختی متشکرم» مرد در جواب گفت: احتیاجی به تشکر نیست. فقط سعی کن طوری زندگی کنی که زندگیت ارزش نجات دادن را داشته باشد! ╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗ 🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دل ما آدما، به تار مو بنده ... دیدی وقتی یک اتفاقی میوفته که اصلا انتظارش رو نداریم و برای روبه رو شدن باهاش آماده نیستیم، میگیم: وای بند دلم پاره شد ! یا وقتی آدمایی سر راهمون قرار می گیرن که یه روزی، یه جایی، با حرفها و کارهاشون این بند دلمون رو بین دستاشون می گیرن و محکم می کشن و پاره می کنن و هر تیکه ی دلمون، پخشِ روزگار میشه ! وقتی دردِ توی نگاهمون رو می بینن، می گن: ببخشید نمیخواستم اینجوری بشه الان جمعشون می کنم. تلخ می خندیم چون میدونیم که اون دل، دیگه دل نمیشه. اون حال و هوای قبل با هیچ مِهری برنمی گرده. مراقبِ بند دل آدمای توی زندگیتون باشید ... ! ╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗ 🛖@kolbehAramsh🌱
دو سوره در قرآن، با کلمه "ویل" شروع شده "ویل" یکی از شدید ترین تهدید های قرآن است، و اون دو آیه اینها هستند: وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ وای بر کم فروشان... وَیْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ وای بر عیبجویان طعنه زننده... اولی در مورد مال مردم دوم در مورد آبروی مردم... مراقب هر دو باشیم. ╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗ 🛖@kolbehAramsh🌱
✍ هیچگاه به دنبال صورت زیبا نباشید! "روزی پیر خواهد شد..." هیچگاه به دنبال پوست خوب نباشید! "روزی چروک خواهد شد..." هیچگاه به دنبال اندام خوب نباشید! "روزی عوض خواهد شد..." هیچگاه به دنبال موی زیبا نباشید! "روزی سپید خواهد شد..." در عوض به دنبال قلبی وفادار باشید، که تا ابد دوستتان خواهد داشت... ╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗ 🛖@kolbehAramsh🌱