کوله بار
❓سوال #مسابقه_احکام 1️⃣9️⃣ کدامیک از شکهای زیر معتبر هست (باید به آن اعتنا شود)؟ 💢 الف) شک در
سوال را نشر دهید و در ثواب ان شریک شوید
میگویند
مرغیست به نام آمین
دربلندترین نقطهٔ آسمان
آنجا که به خـــدا
نزدیکتر است
پرواز می کند وسخن
میگوید
آروزمندم امروز
هرآنچه از دل شما گذشت
آمین بگوید🕊
🔺سلام. صبحتون زیبا و دلنشین💚🍁
@kole_bar971122
#ذره_ای_تلنگــــــــــر
🔹دوش حمام ببین!
آب از بالا میاد؛ اما از پایین تنظیم میشه.
اینکه اصلا آب بیاد یا نه؛
کم باشه یا زیاد؛
سرد باشه یا گرم؛
به تو مربوط میشه؛
تا کدوم شیر بچرخونی؛
تا کدوم طرف بچرخونی؛
کم بچرخونی یا زیاد؛
اصلا بچرخونی یا نه؛
همه به خودت ربط داره.
🔸میخوام بگم ماجرای "رزق و روزی"
یک چنین ماجرایی است.
🔸رزق ما تو آسمونه؛
به همین خاطر قرآن میگه :
"فی السماء رزقکم"
ولی اینکه فرو بباره یا نه؛
ویا کم بباره ویا زیاد؛ به سعی و تلاش ما
بستگی داره....
" لیس للانسان الا ما سعی"
@kole_bar971122
🍃هرصبح ، یک حدیث🍃
❣امامکاظم(علیهالسلام)میفرمایند:
🌷دنیا مانند آب دریاست که هر چه تشنه از آن بنوشد؛ تشنهتر میشود تا سرانجام او را میکشد!
📚تحفالعقول،۳۹۶
@kole_bar971122
🌹🥀🕊🌷🕊🥀🌹
#در_محضر_شهدا
#سردار_شهید
#ابراهیم_هادی
مقدمه ی #خوب شدن
سپردن #دستت به #دست خوبان است .
و چه خوبی بهتر از #شهدا
دلت رو بسپر به #شهدا ، لحظه هات بوی #خدا میگیره ، دور #گناه رو خط میکشی
@kole_bar971122
#فرزندپروری
⚠️برای جلوگیری از لجبازی کودکان
و کمک به استقلال آنها، بگذارید
کودکان خود انتخاب کنند.
اگر بتوانیم در مورد نحوه انجام دادن کاری به او پیشنهاد انتخاب دهیم، اغلب اوقات همان انتخاب از بیمیلی اش خواهد کاست.
❌ زود باش صبحانتو بخور!
✅ نون نرم میخوای یا برشته
@kole_bar971122
#پندانه
🔴هر روزت را خوب زندگی کن
✍️شخصی از عالمی پرسید:
برای خوب بودن کدام روز بهتر است؟
عالم فرمود:
یک روز قبل از مرگ.
شخص حیران شد و گفت:
ولی مرگ را هیچکس نمیداند!
عالم فرمود:
پس هر روز زندگی را روزِ آخر فکر کن و خوب باش
شاید فردایی نباشد.
@kole_bar971122
🌷 امام حسین علیه السلام فرمودند :
🎈 برای هر غم و دردی درمانی است ؛ و درمان گناه ؛ طلب مغفرت و آمرزش از درگاه خــداوند می باشد .
📚 وسائل الشیعه ، ج۱۶ ، ص۶۵
🌸بند و بندگی
وقتی گیلاس با بند باریکش به درخت متصل است
همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند..
باد باعث طراوتش میشود
آب باعث رشدش میشود
و آفتاب پختگی و کمال میبخشد
اما …
🎈به محض پاره شدن آن بند و جدا شدن از درخت،
آب باعث گندیدگی
باد باعث پلاسیدگی
و آفتاب باعث پوسیدگی و ازبین رفتن طراوتش میشود..
🎈بنده بودن یعنی همین، یعنی بند به خدا بودن، که اگر این بند پاره شد، دیگر همه عوامل در نابودی ما مؤثر خواهد بود.
♦️پول، قدرت، شهرت، زیبایی... تا بند به خداییم برای رشد ما، مفید و بسیار هم خوب است اما به محض جدا شدن بند بندگی، همه آن عوامل باعث تباهی و فساد ما می شود.
@kole_bar971122
هرگز از علنیکردن دینت شرمسار نباش و عمداً آن را در جامعه آشکار کن!
به هر بهانهای متدینبودنت را به نمایش بگذار و بدان که علنیکردن عبادات در این حالت ریا نیست، بلکه اظهار شعائر دینی و مانند جهاد است! وقتی کافران و فاسقان از اظهار کفر و فسق خجالت نمیکشند، چرا کسی که تابع دین خداست خجالتزده باشد؟!
@kole_bar971122
📌[ #معـرفـےشـیطان۱ ]🔻
✨نام: ولھـان
●|🌱•انسان را در طهارت و نماز وسوسه مےڪند و به شڪ می اندازد ڪہ این نماز باطل است.⛓
🔺 #لعنت_بر_ولھـان
🌿
@kole_bar971122
کوله بار
📌[ #معـرفـےشـیطان۱ ]🔻 ✨نام: ولھـان ●|🌱•انسان را در طهارت و نماز وسوسه مےڪند و به شڪ می اندازد ڪہ ا
📌[ #معرفـےشـیطان۲ ]🔻
🌱 نام: هفاف
•●💭|ماموریت دارد ڪہ در بیابانها و صحراها انسان را اذیت ڪند و برای ترسانیدن او را به وهم و خیال اندازد یا به شڪل حیوانات گوناگون به نظر انسان درآید.✨
🔺 #لعنت_بر_هفاف👊🏻
@kole_bar971122
کوله بار
📌[ #معرفـےشـیطان۲ ]🔻 🌱 نام: هفاف •●💭|ماموریت دارد ڪہ در بیابانها و صحراها انسان را اذیت ڪند و برا
📌[ #معـرفـےشـیطان۳]🔻
✨نام: زلنبـور
●°💰↜موڪل بازارےهاست. لغویات و دروغ، قسم دروغ و مدح ڪردن متاع را نزد آنھا زینت مےدهد.🍃
🔺 #لعنت_بر_زلنبور👊🏻
🌿
@kole_bar971122
کوله بار
❓سوال #مسابقه_احکام 1️⃣9️⃣ کدامیک از شکهای زیر معتبر هست (باید به آن اعتنا شود)؟ 💢 الف) شک در
#مسابقه_احکام
سلام شب همه بخیر باشه
میدونید اگر شما باعث بشین یک نفر ،فقط یک نفر این حکم شرعی را یاد بگیره چقدر ثواب میبرین
خوب سوال مسابقه را برای مخاطب هات یا گروه هات یا در کانالت قرار بده و در ثواب عظیم این امر پسندیده شریک باش
یاعلی 😊😊
@kole_bar971122
کوله بار
📌[ #معـرفـےشـیطان۳]🔻 ✨نام: زلنبـور ●°💰↜موڪل بازارےهاست. لغویات و دروغ، قسم دروغ و مدح ڪردن متاع را
📌[ #معـرفـےشـیطان۴]🔻
•🔗 نام: ثـبر
❞🕯” در وقتی ڪہ مصیبتی به انسان وارد مےشود، صورت خراشیدن، سیلی به خود زدن، یقه و لباس پاره ڪردن را برای انسان پسندیده جلوه مےدهد.⚡️
🔺 #لعنت_بر_ثبـر👊🏻
🌿
@kole_bar971122
کوله بار
طرح داستان نویسی کد 2⃣2⃣ 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 سلام و روز بخیر تقریبا ۷ ماه از این اتفاق می
طرح داستان نویسی
کد 3⃣2⃣
سلام شبتون بخیر، عزاداریتون قبول حق
آخرین سفر حج تمتع که برگزار شد برای من و خانم برادرم حکم یه معجزه رو داشت، اول بگم من مادر سارا خانم هستم، من و زن داداشم هر دو دانشجوی کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد بودیم، من در حال انجام کارهای پایان نامم بودم که به گره بزرگی خورد و پروپوزالم با تلاش شش ماهم در حال رد شدن کامل بود اونم به ناحق، و متاسفانه استاد راهنمای من که پسر شهید دکتر مفتح هستند هم به ماموریت خارج از کشور رفته بودند و بدون هیچ پشتیبانی مونده بودم، اصلا حال خوبی نداشتم که خبر رسید کسانیکه برای قرعه کشی حج ثبت نام کردند در سالن دانشگاه آزاد قرعه کشی قراره برگزار بشه، منم به یه فضای خوب برای آرامش نیاز داشتم و چه جایی بهتر از اینجا، همسرم گفت نرو مثل سالهای قبل اسمت در نمیاد و دلت میشکنه گفتم میدونم احتمالش خیلی کمه بیشتر دارم برای حال و هوای خودم میرم اگه سارا بی قراری نکرد میرم اگه بی قراری کرد نمیرم و برعکس سارا پیش پدرم موند و من رفتم، سر راه به زن داداشم زنگ زدم و گفتم فاطمه جون شما هم بیا قرعه کشی قراره برگزار بشه، ایشون هم دندون پزشکی بودند و گفتند احتمالش خیلی کمه، اگه کارم تموم شد شاید برسم بیام، خیلی ناراحت بودم طوریکه توی بی آرتی یه خانم ازم پرسید دخترم چرا آنقدر بغض داری و خجالت کشیدم و لبخند زدم و چیزی نگفتم، اصلا حواسم به قرعه کشی نبود به خقی که ازم داشت خورده میشد بود و این همه زحمتی که به تنهایی کشیده بودم چون تقریبا بجز پروپوزال تمام پایان نامم رو هم نوشته بودم، وارد سالن شدن تا اونجایی که یادمه حدود ۱۳۰۰ تا ۱۸۰۰ نفر در سالن بودند انتهای سالن یه صندلی خالی پیدا کردم و نشستم مراسم شروع شد یه خانم که یه پسر شیرخواره داشت اومد و اصلا قبول نمیکرد جای من بشینه در گوشش گفتم منم یه دختر پنج ساله دارم درکت میکنم پس راحت بشین، و وقتی متوجه شد نشست و سعی کردیم پسر کوچولو رو آروم کنیم، اعلام کردن ۱۳ یا ۱۵ نفر رو در سالن بجز کسانیکه قرعه کشی شدند میخواهند قرعه کشی کنند، من هم شماره موبایلم رو ارسال کردم و به زن داداشم زنگ زدم و ایشون گفتند خودمو رسوندم کف زمین بین خانمها اون جلو نشستم، نفر اول رو اعلام کردن نفر دوم، شماره نفر سوم رو داشتند میخوندند دیدم دارن شماره اعداد موبایل منو یکی یکی میگن آنقدر باورم نشد که توی ذخیره گوشیم شمارمو آوردم یه نفر هم دید من بلند دارم میگم این شماره منه !!!! تا آخر عددهارو با من نگاه کرد...اصلا نمیدونم چی شد فقط تا جاییکه یادمه بالا پریدم دستم رو تکون دادم که منم هستم و همه وسایلم رو روی زمین گذاشتم و به سمت جلوی سالن رفتم، دیدم زن داداشم داره دست تکون میده و گریه میکنه ، اصلا حال عجیبی داشتم یخ کرده بودم ، که یکدفعه شنیدم نفر سیزدهم وای خدای من، شماره زن داداشم رو خوند با گریه اومد جلو و همدیگرو بغل کردیم و گریه و گریه و گریه.....هنوز اشکم جاری میشه....زبونم بند میاد....اون خانمی که جای من نشسته بود گفت همه میگفتند چون جاشو داد به شما خدا جواب محبتش رو داد، و گریه میکرد ، و همدیگرو تو سالن خالی بغل کردیم. گفت دعا کن اسم منم در بیاد، زبونم بند اومده بود، اصلا نمیفهمیدم چی شده، به مادرم که زنگ زدیم گفت سر نماز دعا کردم که خدایا من مکه نرفتم ولی اگه قراره اسم دخترم یا عروسک در بیاد یا هردو باهم در بیاد یا هر دو در نیاد....،بعد از قرعه کشی خداروشکر کردم، این اتفاق افتاده بود که در تمام ناامیدی در بزرگی بروم باز بشه، فردای اون روز وقتی دانشگاه رفتم به اطاق اساتید رفتم دیدم تمام برگه های پروپوزالم امضا شده و حتی بابت سهل انگاریشون ازم عذرخواهی کردند و بعد از برگشت دفاع کردم، و من و سارا خانم و همسرم و زن داداشم و برادرم همگی عازم شدیم و اون خانمی که جای من نشسته بود هم در مدینه در رستوران دیدم که در قسمت ذخیره ها آسمون در اومد ، من تو سالن هیچ امیدی به قرعه کشی نداشتم، هیچ هیچ ولی ازون روز همیشه میگم خدای ما خیلی خوبه توی ناامیدی دری باز میکنه که من گناهکار آنقدر شرمندش میشم ....😭😭😭
@kole_bar971122