eitaa logo
{کــولــه‌بـارعــــشــق}...🖤
210 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
505 ویدیو
0 فایل
بسم رب الشهــــــدا و الصدیقین✨ کانالی وقف شهدا داریم که کلی مطالب ناب داره که حتما به دردتون میخوره🌱 لینک eitaa.com/kolebareashgh313 تاسیس:﴿۱۴٠۱/٠۵/۲۷﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
عیدکم مبروک
اللهم عجل لولیک الفرج
ای‌ماه‌تنزل‌ملائک!بدرود نورملکوتِ‌جان‌سالک!بدرود ای‌خواهش‌عارفان،بهارقرآن ای‌مطلع‌فجرامرِرَبِّک!بدرود -وداع‌با‌ماه‌رمضان
مرزهاسهم‌زمینند وتوسهم‌آسمان آسمان‌شام‌یاایران‌ چه‌فرقی‌می‌کند:)!
میخوام‌بگم هرکـی‌از‌فتنـه‌۸۸سربلنـد‌بیرون‌اومد مدافع‌حرم‌شد... هرکی‌تو‌فتنه۴۰۱سربلند‌بیرون‌اومد سرباز‌مهدی‌فاطمه‌میشه:)
ویرایش متن جهت استفاده درکانالها، گروه های تلگرامی، اینستا،فیس بوک، هفته نامه ها مجلات بلامانع است شهدارو معرفی کنیم با هر رسانه ای که در اختیار داریم کانال ها وگروه های تلگرامی،اینستاگرامـ ، فیس بوک ، مجله، هفته نامه ،روز نامه، نگذاریم گرد غبار روز گار روی یاد نام شهدا نشسته وبه فراموشی سپرده شوند ماهمه مدیون خون شهدائم مخصوصا شهدای مدافع حرم ان شا الله درمقابل شهدا وامام شهدا سر بلند باشیم ومشمول شفاعت این برزگوران واقعه بشیم زنده نگهداشتن یادو نام شهدا کمتر از شهادت نیست آتش به اخیار در زنده نگهداشتن شهدا با هر وسیله ممکن فراموش نکنیم هیج فرقی بین شهدا نیست ارزش شهدا به ملیت، رنگ ،پوست،آنها نیست همه شهدا یکسانند
باسمه تعالی زندگی نامه شهید سید اسحاق موسوی شهید سید اسحاق موسوی فرزند سید محمد متولد ۱/۳/۱۳۵۶ در افغانستان (استان بغلان، شهرستان پلخمری، منطقه کوه خانم النبیا، پسته مزار) در¬ خانواده ای مذهبی از سادات موسوی دیده به جهان گشود. هنوز دو ساله نشده بود که بیماری و قحطی حاصل از حمله شوروی سابق، امان مادرش را برید و مادر چشم از جهان فرو بست. سید اسحاق تحت تکفل مادر بزرگش بی بی شیرین حسینی قرار گرفت؛ چندی نگذشت که بی بی شیرین بر اثر اصابت موشک های بالگردهای شوری سابق مصادف با ۲۷رمضان سال 58 به شهادت رسید. پدر سید اسحاق با خانم لیلا حسینی ازدواج کرد و شهید سید اسحاق موسوی زیر چتر مادرانه¬ی خانم لیلا سادات حسینی رشد یافت.هنوز۶ساله نشده بود سید اسحاق که پدر بخاطر جنگ و بیماری¬های حاصل از جنگ و قحطی، برای حفظ جان خانواده اش تصمیم به مهاجرت به ایران گرفت و در مشهد، جاده چناران ناظریه ساکن و به کار کشاورزی مشغول شد. سید اسحاق در مشهد مشغول به تحصیل تا اخذ دیپلم شد؛ اما بخاطر مشکلات موفق به ادامه تحصیل نشد و به کار نقاشی ساختمان و چهره آرایی روی آورد؛ او توانایی عجیبی در چهره آرایی وخطاطی داشت. بعد از اینکه سید اسحاق ازدواج کرد و صاحب فرزند شد، به یکباره پدر میل وطن کرد و همراه مادر، برادران و خواهران عازم وطن شد؛ ولی سید بهمراه همسر و فرزندش به زندگی در ایران ادامه داد. همزمان با ورود پدر به افغانستان، حمله طالبان آغاز شد. این بار او و همسر و فرزندش عازم وطن شدند و پدر و خانواده ای پدری وی دوباره عازم ایران شدند. سید اسحاق وارد شهرستان پلخمری در استان بغلا شد و با حزب حرکت اسلامی با طالبان وارد جنگ شد. پس از سقوط بغلان، وی به هرات رفته و در لباس سپاه محمد (صلی الله علیه و آله) به جنگ با طالبان پرداخت. همین روزها بود که همسر و فرزندش که ساکن خانه های سازمانی اسماعیل خان در هرات بودند، را بر اثر اصابت موشک از دست داد. او خسته از جفای روزگار و درد از دست دادن همسر و فرزند، درمانده به ایران مهاجرت و چند ماه در خانه پدری اش ساکن شد. اصرار پدرش نتوانست او را راضی به ازدواج مجدد کند؛ او هرگز نتوانست همسر و فرزند خود را فراموش کند. مدتی به فیروزکوه رفت و به نقاشی ساختمان مشغول شد، اما دوباره به مشهد بازگشت. در مشهد ساکن منطقه گلبهار شد و هفته ای یکبار به دیدار مادر و پدرش که دیگر فلج هم شده بود، می¬رفت؛ وکمک خرج ایشان بود. بعد از تحولات سوریه، تسلط تکفیری¬ها بر این سرزمین، تخریب و نبش قبر حجر بن عدی و تهدید حرم حضرت زینب سلام الله علیها، سید حسن برادر سید اسحاق قصد دفاع از حرم کرد. سید اسحاق در ابتدا با برادرش سید حسن مخالفت کرد ولی بعد از توضیحات او در مورد هدف و قصدش در سوریه، سید اسحاق نیز میل به آنجا کرد. هر چند دو برادر توانستند رضایت پدر را سریعا جلب کنند، ولی رضایت گرفتن از مادر دو هفته به طول انجامید. سید اسحاق علاقه¬ی عجبیبی به مادر داشت و بدون اجازه مادر کاری نمی-کرد. لیلا سادات او را مانند فرزند خود پرورش داده بود؛ به او توجه و محبت ویژه¬ای داشت. بعد از فوت پدر یعنی سید محمد موسوی در سال 94 طی تماسی از بنیاد شهید بنیاد شهید که شهید ناتنی بوده و لیلا سادات حسینی ازحقوق ومذایای یک مادر شهیدبهرمند نمی شود. بعدها بنیاد شهید، به همین بهانه لیلا سادات حسینی مادر سید اسحاق را از تمام حقوق و مزایای مربوط به مادران شهدا محروم ساخت. سید اسحاق و سید حسن با جلب رضایت مادر و بعد از طی دوره های آموزشی نظامی در تاریخ ۲۷/۹/۹۲ وارد دمشق شدند. سید حسن به یگان محمول توپ ۲۳ و سید اسحاق به یگان تخریب راه یاقتند. به دستور ابوحامد فرمانده فاطمیون که آن زمان شامل فاطمیون دمشق، فاطمیون حلب و فاطمیون حما بود و تیپ محسوب نمی شد، سید اسحاق به فرماندهی یگان تخریب منصوب شد و در یگان تخریب رشادتها و از جان گذشتگی¬ها نشان داد. سید اسحاق موسوی فرماندهی عملیات¬های یگان تخریب، در مناطق مختلف دمشق امثال حران عوید، احمدیه، زمانیه، فروسیه، قریه¬ی شامیه و بهاریه را به عهده داشت. سید اسحاق در منطقه حضور داشت و انجام وظیفه می¬کرد؛ حضور او در این جبهه¬ها آنقدر مؤثر بود که ابو حامد با مرخصی او مخالفت می¬کرد. بالاخره بعد از سه ماه به مرخصی آمد و یک ماه بعد دوباره عازم منطقه شد. او به خواست ابوحامد فرمانده فاطمیون وارد حما شد و به جانشینی فرمانده فاطمیون در حما منصوب شد. این انتصاب بعد از شهادت شهید حسین براتی فرمانده فاطمیون در حما بود. سید اسحاق در حما نیز جانفشانی¬ها کرد و رشادت¬ها از خود نشان داد. سید اسحاق به دستور ابو حامد همراه نیروهایش وارد حلب شد و در عملیات حندرات ۲ شرکت کرد. هدف این عملیات بازگرداندن شهدای جای¬مانده از عملیات حندرات ۱و شکست محاصره نبل و الزهرا بود. او در کنار نیروهایش و دوستانی همچون مهدی صابری و شهید خدابخش خ
اوری (علی شارژی) مجاهدت هانمود اهداف عملیات محقق شده بود ولی مهمات و تجهیزات به پایان رسید. به دلیل کوهستانی بودن منطقه، رساندن تجهیزات و مهمات میسر نبود. سید اسحاق دستور عقب نشینی داد ولی دیر شده بود چون توسط دشمن قیچی ومحاصره شده بودند؛ محاصره به سختی شکسته شد و سید اسحاق توانست تمامی نیروهایش را از قتلگاهی که تکفیری¬ها ترتیب داده بودند، نجات و شخصا تمام مجروحین و شهدا رابه عقب باز گرداند و از منطقه خارج ساخت. اما خودش مورد هدف تک تیر انداز دشمن قرار گرفت ودو تیر بر قلب او نشست. او شربت شهادت را نوشیده و به دیدار سالار شهیدان، دوستان همرزمش، مادر حقیقی، مادر بزرگ شهیدش، همسر و فرزندش شتافت درتاریخ ۲۷/۹/۹۳. پیکر این شهید بزرگوار بد از انتقال به ایران در تاریخ ۱۰/۱۰/۹۳ همزمان با شهادت امام حسن عسکری علیه السلام بر روی دستان مردم شهید پرور مشهد مقدس، اعم از مهاجران و انصار قرار گرفت و بعد از طواف برگرد بارگاه ملکوتی حضرت ثامن الحجج علیه السلام در بلوک ۳۰ ردیف ۸۷ قبر۴۰، گلزار شهدای بهشت رضا علیه السلام منتقل و آرام گرفت. بعد از شهادت سید اسحاق، پدر او یعنی سید محمد نتوانست داغ فرزند رشیدش راتحمل کند و همزمان با ایام سالگرد شهادت فرزندش در تاریخ ۱۴/۸/۹۴ بدرود حیاط گفت و به دیدار عزیزانش در دیار باقی شتافت و بدنش در بهشت شهدای عسکریه آرام گرفت. مادر، خواهران و برادران این شهید بزرگوار در مشهد ساکن هستند و متأسفانه مسئولین کوچک¬ترین توجهی به ایشان ندارند. این سرنوشت تنها این خانواده شهید نیست و خانواده¬های شهیدان دیگری از فاطمیون از جمله پدر شهید علی شارژی (خدابخش خاوری) با بی¬توجهی مسئولین مواجه هستند و با مشکلات عدیده¬ای دست و پنجه نرم می¬کنند.