رُقَیـ♡ـہخاتـون ̶³¹⁵_۲۰۲۴_۱۱_۰۱_۲۲_۵۸_۰۳_۱۹۸.mp3
6.73M
•{﷽}•
سرتو گرفتم بغلم...💔😭
❣ارباب حسین(ع)❣
❣حضرت رقیه(س)❣
#شور_روضه-
#حسین_ستوده-
🔻با حال مناسب گوش کنید
@kolehbarashgh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دعوا سر سربند یا فاطمه(س) بود
@kolehbarashgh313
لبخند تو را چند صباحیست ندیدم
یک بار دگر خانهات آباد، بخند...
@kolehbarashgh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تومیگیرفیقمی؛توازاونرفیقصمیمیا💔:) .
#روحاللهرحیمیان
@kolehbarashgh313
7.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسم ِروی ِلب ارمنیا🫀
#حسینستوده
@kolehbarashgh313
8.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تنگه دلم واسه شبای کرببلا💔
#حسین_ستوده
@kolehbarashgh313
این طلوع آفتاب
پیچیده در عطر نرگس زارها
هوا سرشار از بوی انتظار
و من بغض آلود،
چشم براهت نشستهام
دلم عجیب بهانهات را میگیرد
السَّلامُعَلَیکیاخَلیفَةَاللهِفےارضِھ!
‹ ↵#سلام پدرجان
#زن_عفت_افتخار
#کانال_حجاب_و_عفاف
@kolehbarashgh313
5.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قمرقمر؛فدایتو🫀:)))
#احسانلطفی
@kolehbarashgh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•{﷽}•
آقا ، همه را با خبر از آمدنت کن
برگرد...🍃✨
❣امام زمان(عج)❣
@kolehbarashgh313
خاطره ای بی نظیر از معلم شهید محمدعلی رجایی :
یکی از شاگردان قدیم شهیدرجایی نقل می کند: به هفته آخر ماه اسفند نزدیک می شدیم. دانش آموزان می خواستند هر طوری شده، اون هفته رو تعطیل کنند! بچه ها برای هر معلمی نقشه ای کشیدند. این معلم که حاضره تعطیل کنه. اون معلم که کتاب رو تدریس و تموم کرده. دیگری هم حضور و غیاب نمی کنه و. اما مشکل اصلی، معلم ریاضی، آقای رجایی بود که یقین داشتیم نه تعطیل میکنه نه اجازه غیبت میده. بچه ها فکرهاشون رو سرِهم گذاشتند و تصمیم گرفتند بطور یکدست در کلاس حضور پیدا نکنند و آقا معلم رو در برابر عمل انجام شده قرار بدند. روزی که ما با آقای رجایی درس داشتیم، بچه ها به مدرسه نیامده بودند ولی من بطور اتفاقی کاری داشتم که رفتم مدرسه.از سر کنجکاوی در گوشه ای از مدرسه سرم رو با توپ گرم کردم تا ببینم برای کلاس ما چه اتفاقی می افته! چند دقیقه مانده به شروع کلاس، طبق معمول آقای رجایی با دفتر حضور و غیاب و کتاب درسی از دفتر مدیر بیرون آمد و رفت به طرف کلاس... دل در سینه ام نبود. حالا چی میشه؟! اگر آقا معلم ببینه بچه ها قالش گذاشتند، ناراحت میشه؟! با دلهره گام های معلم رو تعقیب کردم. آقای رجایی به کلاس رسید. در رو باز کرد. وارد شد و سپس در رو بست... یعنی چی؟!... حتماً بعضی از بچه ها ترسیدند و رفتند سر کلاس... نامردا... دیگه خودم هم جرأت نداشتم برم سرکلاس. به بقیه باید چه جوابی می دادم؟! برای اینکه ببینم چه کسانی عهدشکنی کردند و سرکلاس رفتند تو مدرسه موندم. شاید نیم ساعتی گذشته بود که آقا معلم با دست های گچی که حکایت از تدریس داشت از کلاس بیرون آمد و رفت بطرف دفتر مدرسه. با عجله به سمت کلاس رفتم. از آنچه دیدم دهانم باز موند. هیچ کس درکلاس نبود و آقای معلم تمام درس رو با دقت و توضیح کافی روی تابلو نوشته بود. پایین تابلو هم اضافه کرده بود: دانش آموزان عزیز! حسب وظیفه در کلاس حاضر شدم و انجام وظیفه کردم. عیدتون مبارک!
اولین روز بعد از تعطیلی با آقای رجایی درس داشتیم بچه ها بغض کرده و در حالی که گاهی نگاهی به تخته سیاه می انداختند، خاموش و بی صدا در خود فرو رفته بودند.
رجایی شاید تنها معلمی است که در کلاس خالی تدریس کرد...
@kolehbarashgh313