eitaa logo
علمدارکمیل
341 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
42 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله النور السلام علیکِ یا فاطمه الزهرا(س) 2⃣ 🔰 "از محبت (س) خیلی کار برمی‌آید..." خدا رحمت کند " " را، آدم عجیبی بود هم خودش هم افرادی که اطرافش جمع شده بودند این‌ها عجیب و غریب بودند. محمد تورجی "فرمانده گردان یا زهرا" بود؛ این‌ها یک گردانی شده بودند که آدم‌ها مسابقه می‌گذاشتند که به این گردان بروند، هرکسی هم نمی‌توانست برود نه اینکه کسی مانع‌شان شود و نگذارد که بروند ولی تقریباً همه گردان یک دست بودند. همه شان محب خاص حضرت زهرا بودند؛ در "احسان به والدین"، "ظلم نکردن" و "التجاء شدید به حضرت" خاص و ویژه بودند. "اگر شما هم می‌خواهید وارد (س) شوید بسم الله..." @komail31 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃
🤫 حرفای خودمونی: آدما وقتی بهت نیاز دارن همیشه سراغتو میگیرن وقتی تنهان، هر کاری میکنن که پیششون باشی و به حرفاشون گوش بدی وقتی پای حرفاشون میشینی، همیشه ستایشت میکنن که باهاشون موندی، بهت میگن بهترین رفیقمی .......... وقتی کارشون تموم شد، فراموشت میکنن وقتی دورشون شلوغ میشه، تو آدما گم میشی وقتی حرفی دارن، ترجیح میدن یکی دیگه سنگ صبورشون باشه ......... دور و بر من پر بوده از این آدما آدمایی که زود گذشتشون رو فراموش میکنن .......... آدما کنارت هستن! تا کی؟ تا وقتی بهت نیاز دارند..... یه روزی از کنارت میرن! کدوم روز؟ روزی که کسی بیاد به جات..... دوست دارن! تا کی؟ وقتی که یکی دیگرو واسه دوست داشتن پیدا کنن..... ...........  وقتی بهت احتیاج دارن رفیق، داداش، آبجي یا دوست با معرفت صدات میکنن، بعدش! اصلا تو کی هستی. ما آدما به همدیگه به چشم ابزاری نگاه میکنیم، نکنه متوجه نباشیم و وقتی به کسی احتیاج نداشتیم، بذاریمش کنار و فراموشش کنیم، نکنه جزو همون آدما👆 باشیم😨 ............................ فقط تو هستی که همیشه و هر زمان، برامون وقت داری و هروقت صدات کنیم میگی جانم جواب ما رو میدی و همدم تنهايي مون هستی، دلمون به بودنت گرمه و خیالمون راحته که حتی اگر فراموشت کنیم،. باز ما رو فراموش نمیکنی. با اینکه خطاکارم اما دوستت دارم، مواظب دلم و ایمانم باش.❤️❤️❤️ یا من لا شغله سمع عن سمع @komail31
❤️ چہ ڪنم دست خودم نیست بہ دل غم دارم قد یڪ ڪوه ڪہ نہ، وسعت عالم دارم شده ام زار و پریشان نظرے ڪن آقا ڪہ فقط دیدن روے تو بہ دل ڪم دارم به عالمی نفروشم دمی زحالم را که انتظار فرج قیمتی ترین چیز است سلام صبح تون به خیر @komail31 🍃 🌸 🍃 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅دو کلوم حرف حساب رفقا!!!! اگه قاطی بشی؛ رفیق بشی😊 دوست بشی، با خودمونی بشی✨ بی ریشه پیشه بشی بی خرده شیشه بشی پشتِ رودخونه ی چه کنم چه کنمِ زندگی😢 رشته یِ دلت دستِ آقا😍باشه... آقا عبورت میده😊 🎤حاج حسین یکتا والا!!! میگی نه امتحان کن😉 🕊 @komail31 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃
بسم الله النور السلام علیکِ یا فاطمه الزهرا(س) 🔰"از محبت (س)، خیلی کار برمی‌آید..." با یک گردان صرفاً رزمی بسیار متفاوت بود. همگی آنها دارای یک فکر سیاسی مشترک بودند. این فکر سیاسی تبعیت محض از امام و ولایت‌فقیه بود. همچنین پیروی از یاران امام‌خمینی(ره) که در مقطعی شهیدبهشتی و سپس آیت‌الله خامنه‌ای(حفظه‌الله) بودند. آنچه بیش از همه مشاهده می‌شد حضور دانشجویان و طلاب و حضور اساتید قرآن و معارف در میان بچه‌های گردان بود. توجه به معنویت از شاخصه‌های گردان بود. همیشه یک ساعت مانده به اذان صبح نوار مناجات توسط تبلیغات گردان پخش می‌شد. بیشتر نیروها اهل نمازشب و بیداری سحر بودند. برای خواندن نمازشب به قبرهای اطراف سنگر می‌رفتند و مشغول نماز و مناجات بودند. بعد از نماز هم دعای عهد و زیارت‌عاشورا قرائت می‌شد. در کل لشکر سه مداح خوب وجود داشت، دوتای آنها در گردان یازهرا بودند؛ به طوری که در مناسبت‌ها از همه گردان‌ها به سراغ آنها می‌آمدند. شهید تورجی‌زاده یکی از ارکان معنویت گردان بود. هرکاری برای تهذیب نفس لازم بود انجام می‌داد. حضور فرمانده معنوی و مداح دلسوخته‌ای مانند او در شجاعت، معنویت و از جان گذشتگی نیروها بسیار موثر بود. به خواست او، بر روی تابلوی محوطه گردان نوشتیم: "موقعیت گردان ام‌الائمه علیهاالسلام" اگر شما هم می‌خواهید به گردان ام‌الائمه علیها السلام بپیوندید بسم‌الله... @komail31 🍃 🌸 🍃 🌸
علمدارکمیل
🌺 📝 #خاطرات #طلبه_ی_شهید سیدعلی حسینی نويسنده #شهید_مدافع_حرم سید طاها ایمانی قسمت شصت: 0⃣6⃣ خانو
🌺 📝 سیدعلی حسینی نويسنده: سيد طاها ايماني قسمت شصت و یکم: خیانت 1⃣6⃣ روزهای اولی که درخواستش رو رد کرده بودم ... دلخوریش از من واضح بود ... سعی می کرد رفتارش رو کنترل کنه و عادی به نظر برسه ... مشخص بود تلاش می کنه باهام مواجه نشه ... توی جلسات تیم جراحی هم، نگاهش از روی من می پرید ... و من رو خطاب قرار نمی داد ... اما همین باعث شد، احترام بیشتری براش قائل بشم ... حقیقتا کار و زندگی شخصیش از هم جدا بود ... سه، چهار ماه به همین منوال گذشت ... توی سالن استراحت پزشکان نشسته بودم که از در اومد تو ... بدون مقدمه و در حالی که ... اصلا انتظارش رو نداشتم ... یهو نشست کنارم ... - پس شما چطور با هم آشنا می شید؟ ... اگر دو نفر با هم ارتباط نداشته باشن ... چطور می تونن همدیگه رو بشناسن و بفهمن به درد هم می خورن یا نه؟ ... همه زیرچشمی به ما نگاه می کردن ... با دیدن رفتار ناگهانی دایسون ... شوک و تعجب توی صورت شون موج می زد ... هنوز توی شوک بود اما آرامشم رو حفظ کردم ... دکتر دایسون ... واقعا این ارتباطات به خاطر شناخت پیش از ازدواجه؟ ... اگر اینطوره چرا آمار خیانت اینجا، اینقدر بالاست؟ ... یا اینکه حتی بعد از بچه دار شدن، به زندگی شون به همین سبک ادامه میدن ... و وقتی یه مرد ... بعد از سال ها زندگی ... از اون زن خواستگاری می کنه ... اون زن از خوشحالی بالا و پایین می پره و میگن این حقیقتا عشقه؟... یعنی تا قبل از اون عشق نبوده؟ ... یا بوده اما حقیقی نبوده؟ ... خیلی عادی از جا بلند شدم و وسایلم رو جمع کردم ... خیلی عمیق توی فکر فرو رفته بود ... منم بی سر و صدا ... و خیلی آروم ... در حال فرار و ترک موقعیت بودم ... در سالن رو باز کردم و رفتم بیرون ... در حالی که با تمام وجود به خدا التماس می کردم که بحث همون جا تموم بشه ... توی اون فشار کاری ... که یهو از پشت سر، صدام کرد ... @komail31 🍃 🌸 🍃 🌸
علمدارکمیل
🌺 📝 #خاطرات #طلبه_ی_شهید سیدعلی حسینی نويسنده: #شهید_مدافع_حرم سيد طاها ايماني قسمت شصت و یکم: خی
🌺 📝 سیدعلی حسینی نويسنده: شهید سيد طاها ايماني قسمت شصت و دوم: زمانی برای نفس کشیدن 2⃣6⃣ دنبالم، توی راهروی بیمارستان، راه افتاد ... می خواستم گریه کنم ... چشم هام مملو از التماس بود ... تو رو خدا دیگه نیا... که صدام کرد ... - دکتر حسینی ... دکتر حسینی ... پیشنهاد شما برای آشنایی بیشتر چیه؟ ... ایستادم و چند لحظه مکث کردم ... - من چطور آدمی هستم؟ ... جا خورد ... - شما شخصیت من رو چطور معرفی می کنید؟ ... با تمام خصوصیات مثبت و منفی ... معلوم بود متوجه منظورم شده ... - پس علائق تون چی؟ ... - مثلا اینکه رنگ مورد علاقه ام چیه؟ یا چه غذایی رو دوست دارم؟ و ... واقعا به نظرتون اینها خیلی مهمه؟ ... مثلا اگر دو نفر از رنگ ها یا غذای متفاوتی خوششون بیاد نمی تونن با هم زندگی کنن؟ ... چند لحظه مکث کردم ... طبیعتا اگر اخلاقی نباشه و خودخواهی غلبه کنه ... ممکنه نتونن ... در کنار اخلاق ... بقیه اش هم به شخصیت و روحیه است ... اینکه موقع ناراحتی یا خوشحالی یا تحت فشار ... آدم ها چه کار می کنن یا چه واکنشی دارن ... اما این بحث ها و حرف ها تمومی نداشت ... بدون توجه به واکنش دیگران ... مدام میومد سراغم و حرف می زد ... با اون فشار و حجم کار ... این فشار و حرف های جدید واقعا سخت بود ... دیگه حتی یه لحظه آرامش ... یا زمانی برای نفس کشیدن، نداشتم ... دفعه آخر که اومد ... با ناراحتی بهش گفتم ... - دکتر دایسون ... میشه دیگه در مورد این مسائل صحبت نکنیم؟ ... و حرف ها صرفا کاری باشه؟ ... خنده اش محو شد ... چند لحظه بهم نگاه کرد ... - یعنی ... شما از من بدتون میاد خانم حسینی؟ ... ادامه دارد... @komail31 🍃 🌸 🍃
🎍🌼 بسم الله الرحمن الرحیم 🌼🎍 با اجازه از محضر حضرت مهدی عج ختم سی و دوم هدیه به مادر جوان و مظلوممان حضرت زهرا سلام الله علیها، حضرت خدیجه، حضرت زینب، حضرت معصومه، حضرت ام کلثوم و نرجس خاتون و رباب خاتون به نیابت از و امام شهدا، خصوصا شهدایی که در خرداد ماه متولد شدند یا به شهادت رسیدند. و علی بسطامی(فرمانده اطلاعات عملیات لشکر۱۱ امیرالمؤمنین) سید محمدحسن حسینی(فرمانده شهدای فاطمیون) جستجوگر نور محمدرضا رسولی جستجوگر نور جعفر لطفی وحید فرهنگی والا سجاد عفتی صدیقه رودباری ❇️ ان شاءالله اجرتون با شهدا و اهل بیت و به امید سلامتی خشنودی و فرج هرچهزودتر مولامون همگی عاقبت به خیر و آمرزیده و حاجت روا بشیم الهی🤲 @komail31 🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃
🔸 پاسدار شهید محمدرضا رسولی در سال ۱۳۵۲شمسی در منطقه شمیران تهران در خانواده‌ای مذهبی و مستضعف متولد گشت. 🔸 با اینکه در چند عملیات حضور یافت اما روح بلند او همچنان در وصال معبود بی قراری می‌کرد. 🔸 بدلیل دارا بودن استعداد، هوش و زیرکی، قابلیت فرماندهی و مدیریت، همچنین اعتماد به نفس قوی و بالاتر از همه تعهد و صداقت، مسئولیت ریاست قرارگاه کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح در منطقه عمومی غرب به او محّول شد. 🔸 تمامی تلاش خود را به کار می‌گیرد تا بتواند عوارض روانی اجتماعی جنگ پیرامون مفقودییت رزمندگان اسلام و پایان چشم‌انتظاری خانواده‌ها را محقق سازد. 🔸 از این رو مسئولیت هدایت سه گردان تفحّص مفقودین، در سومار ، مهران ، دهلران را بر عهده گرفته و همزمان با جذب و سازماندهی و ترغیب عشایر مرزی در محورهای مختلف از جمله محور میمک تلاشی وسیع را برای انتقال پیکر مطهر شهدا از عمق میادین مین آغاز می‌کند. 🕊 سرانجام در فروردین‌ماه سال ۷۴، در سن ۲۲ سالگی در جریان شناسایی در قلاویزان، بر اثر برخورد با مین بر جای مانده از سوی دشمن بعثی به شهادت می‌رسد. 🌹 @komail31 🍃 🌸 🍃 🌸
اردیبهشتی ترین خدا گرچه قصور و گناهمان زیاد است و به تکلیفمان عمل نکردیم، اما باز دوستتان داریم. برادر خوبم، برایمان دعا کن. @komail31
باور کنید اگر تمام آمریکا هم در آتش بسوزد ما تا زنده‌ایم بی‌خیالِ ترور ناجوانمردانه ی فرودگاه بغداد نمی‌شویم... نشان به آن نشان که سوزاندید و حالا دارید خودتان خاکستر می‌شوید 🕊 @komail31 🍃 🌸 🍃 🌸