eitaa logo
علمدارکمیل
344 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
42 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام🌷 صبح تان منوربه ذکرصلوات برمحمدوآل محمد(ص)❤️ به رسم ادب هرصبح: السلام علی رسول الله وآل رسول الله🌷 السلام علیک یابقیة الله(عج)🌷 السلام علیک یااباعبدالله الحسین(ع)🌷 جمیعاورحمت الله و برکاته...💚 @komail31
🌺🍃🌹🍃🌺 بےڪسے هایم را تو پُر ڪن آنگاه ڪه در ڪوچه پس ڪوچه هاے بـےڪسے، گم مےشوم تو پیـدایم ڪن. و بےڪسے "غفلت" است، غفلت از خود، غفلت از تو، و غفلت از آرمان هاے تو. پیدایم ڪن... سلام شهید... #سلام_خوبان #روزتون_شهدایے 🌺🍃🌹🍃🌺 ⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩ علمدارکمیل @komail31
عرض تبریک دارم... خدمت تمامی عزیزان به ویژه سادات محترم دلتون شاد لبتون خندون عیدتون مبارک...... ____🍃🌸🍃____ مدیریت کانال فرهنگی ومذهبی علمدارکمیل @komail31
هدایت شده از GbrG
گذرتان به بهشت زهرا تهران افتاد حتما" بر سر مزار این دوقلوهای شهید بروید! *برادران دو قلوی شهیدی که هیچ‌گاه مادر و پدری زائر مزارشان نبوده است!!* 🌹🌹 🌹 🌹 بخوانید قصه مظلومانه برادران دو قلو شهید دفاع مقدس *از شیرخوارگاه تا آسمان* *شهیدان ثابت و ثاقب شهابی نشاط.* نوجوان‌هایی که سال ۶۱ امدادگران خستگی‌ناپذیر گردان سلمان بودند. عملیات مسلم ابن عقیل در منطقه سومار اولین‌باری بود که آنها پا به جبهه گذاشته بودند. *همرزمان این دو شهید می‌گویند وقتی نامه‌ به خط مقدم می‌آمد، معمولاً ثابت و ثاقب غیبشان می‌زد! یک‌بار یکی از رزمندگان متوجه شد وقتی همه گرم نامه خواندن هستند و خبر سلامتی خانواده و عکس‌هایشان را با وجد نگاه می‌کنند، دوقولوها دست در گردن هم در کنج سنگر، گریه می‌کنند.* بعدها که موضوع را جویا شدم، فهمیدم آنها بی‌سرپرست هستند و هر بار دل‌شان می‌شکند که کسی آنسوی جبهه چشم انتظارشان نیست. عکس‌های کودکی و *زنبیل قرمزی* که در آن سر راه گذاشته شده‌اند را بغل کرده گریه می‌کنند. *چندی بعد ثاقب در مجتمع نگهداری خودش به دلیل مجروحیت دعوت حق را لبیک گفته و ثابت نیز بعد از چند سال تحمل مجروحیت از استنشاق گازهای شیمیایی به نزد برادر می‌شتابد و او نیز شهد شهادت را می‌نوشد.* روزی شخصی ثاقب و ثابت را پشت به یکدیگر داخل آن زنبیل کوچک قرمز رنگ گذاشته بود و زیر شرشر باران کنار درب ورودی بهزیستی رهای‌شان کرده بود. حال درد نان بود یا درد جان،کسی نمی‌دانست. *از آن پس بود که آن زنبیل کوچک شد تنها یادگاری از مادر ندیده‌شان.* ثاقب و ثابت سالها از کرمانشاه و غرب کشور گرفته تا اهواز و خرمشهر، به هر کجا که اعزام می‌شدند، در درون ساکشان اعلامیه‌هایی را به همراه داشتند که عکسی از دوران کودکی‌شان به همراه دست نوشته‌ای بود که به در ودیوار شهرها می‌چسبانیدند: *"مادر، پدر! از آن روز که ما را تنها در کنار خیابان رها کردید و رفتید سالها می‌گذرد. حال امروز دیگر ما برای خودمان مردی شده‌ایم ولی همچنان مشتاق و محتاج دیدار شماییم..."* اما هیچگاه روزی فرا نرسید که قاب عکسی باشد و عکسی از ثاقب و ثابت وخانواده‌شان در کنار یکدیگر. *آنچه که امروز از ثاقب و ثابت شهابی نشاط باقی است، ۲ قبر مشکی رنگ شبیه به هم و در کنار هم در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) است.* *اگر چنانچه گذارمان به گلزار شهدای بهشت زهرا افتاد، جایی ما بین قبور قطعه ۵۰، ردیف ۶۷، شماره ۱۹ وردیف ۶۶ شماره ۱۹، دو برادر شهیدی آرام کنار یکدیگر خفته اند که شب‌های جمعه، هیچ‌گاه مادر و پدری زائر مزارشان نبوده است!* بسیج شجره طیبه ای است که عاشقان و دلباختگان آن ، نام و نشانی در گمنامی یافته اند *برای شادی روح شهداء بخصوص این دو شهید بزرگوار فاتحه مع الصلوات*
✨﷽✨ ✅مراقب اعمالمان باشیم! ✍خیلی مراقب باشید. مخصوصاً تهمت ‌زدن و غیبت ‌کردن؟ چرا ما این‌قدر بی‌خیال شده‌ایم؟! وقتی روایت به ما می‌فرماید: غیبت شدیدتر از ٧٠ زنای محصنه در مسجدالحرام است، توجّه کنید که چقدر گناه این سنگین است! تازه این غیبت است، گناه تهمت خیلی بیشتر است. خیلی راحت می‌نشینیم تهمت می‌زنیم. در گروهای مجازی، چیزی که به آن یقین نداریم چیزی که ندیده‌ایم، بیان می‌کنیم. در تلفن همراه ما آمده، سریع این را برای دیگران ارسال می‌کنیم. همین‌جا امام زمان ارواحنافداه می‌فرمایند: تو دیگر از ما جدا هستی. 💥کاری انجام ندهید که هرچه زحمت می‌کشید، می‌بینید خبری نیست. هرچه یاصاحب‌الزّمان می‌گویید، می‌بینید خبری نیست. این‌ها را بفهمید که منشأش از کجاست. و اِلّا می‌فرمایند: هرجا هستید، هروقت با ما کار دارید «فَحَرِّکْ شَفَتَیْک‏، فَاِنَّ جَوابَکَ یَأتیکَ» دو لبتان را تکان دهید ما سریع به شما جواب می‌دهیم. حالا این جواب نمی‌رسد یک جای کارمان لنگ است. کارمان اشتباه است.
عشق را در قلب خــود دعوت کنید با علـــی نور خــــدا بیعــت کنید این حقیقت از کسی مستور نیست جانشیــن نور غیــــر از نور نیست 🌹
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در خطبه غدیر ، بعد از معرفی امیرالمؤمنین و امامان بعد از ایشان ، در بخشی از خطبه در معرفی امام مهدی (عج) به عنوان آخرین امام ، فرمود: بدانید که آخرینِ امامان، مهدی قائم از ماست. اوست غالب بر ادیان، اوست انتقام گیرنده از ظالمین، اوست فاتح قلعه‌ها و منهدم کننده‌ی آنها، اوست غالب بر هر قبیله‌ای از اهل شرک و هدایت کننده‌ی آنان. بدانید که اوست گیرنده‌ انتقام هر خونی از اولیاء خدا. اوست یاری دهنده‌ دین خدا بدانید که اوست استفاده کننده از دریایی عمیق. اوست که هر صاحب فضیلتی را بقدر فضلش و هر صاحب جهالتی را بقدر جهلش نشانه می‌دهد. اوست انتخاب شده و اختیار شده‌ خداوند. اوست وارث هر علمی و احاطه دارنده به هر فهمی. بدانید که اوست خبر دهنده‌ از پروردگارش، و بالا برنده‌ی آیات الهی. اوست هدایت یافته‌ محکم بنیان. اوست که کارها به او سپرده شده است. اوست که پیشینیان به او بشارت داده‌اند، اوست که بعنوان حجّت باقی می‌ماند و بعد از او حجّتی نیست. هیچ حقّی نیست مگر همراه او، و هیچ نوری نیست مگر نزد او. بدانید او کسی است که غالبی بر او نیست و کسی بر ضد او کمک نمی‌شود. اوست ولی خدا در زمین و حکم کننده‌ او بین خلقش و امین او بر نهان و آشکارش
از پیامبر اکرم صلی الله و علیه و اله در این باره سخنانی نقل کرده اند که ما در اینجا به ذکر بعضی از آنها می پردازیم: 1. در آخر الزمان، مومن در میانشان ضعیف و ناتوان می باشد. 2. در آن زمان، اشخاص پست مقامشان بالا می رود و اشخاص شریف و نجیب مرتبه هایشان پست می گردد. 3. در آن زمان دل مردم مومن در درون او آب می شود، همانگونه که نمک در آب حل می گردد از جهت آنچه که منکرات و زشتی ها می بیند و نمی تواند آنها را تغییر دهد. 4. مومن در هر گروه و قیبله ای که باشد پست تر و خوارتر از هر پست و حقیری می شود. 5. مومن در آن زمان از یک کنیزه هم خوارتر می گردد. 6. در پیش روی قیامت صغری - ظهور امام زمان (علیه السلام ) -، فتنه هایی همانند پاره های شب، تیره کننده می باشند که مرد در آن صبح می کند در حالیکه مومن است و شب می کند، در حالی که کافر شده است؛ و شب می کند در حالی که مومن است و صبح می کند در حالی که کافر می باشد؛ و گروههایی دین خود را به چیزی از متاع دنیا می فروشند 7. در آخر الزمان مردم در کارهای غیر خدایی با هم همدست می شوند، و اگر شخص صالحی را ببینند به او تهمت می زنند. 8. از علامات ساعت ظهور آن است که فرد مومن در قبیله و فامیل خود از یک گوسفند کوچک هم ذلیل تر می باشد. 9. ساعت ظهور فرا نمی رسد تا اینکه خداوند متعال خوبان اهل زمین را می گیرد. پس - از آن - احمقانی باقی می مانند که نه معروفی را می شناسند و نه منکری را. 10. وقتی آخرالزمان برسد، مرگ، نیکان امت مرا گلچین می نماید، آنچنان که شما خرماهای خوب را از طبق آن انتخاب می کنید. 11. امیر المومنین (علیه السلام ) شیعیان و دوستان خود را یاد و ایشان را مدح کرده و فرمودند: به درستی که آنان در نزد مردم کافرانند، و در نزد خداوند در زمره نیکانند، در نزد مردم دروغگویانند و در نزد خداوند از جمله راستگویان می باشند، در نزد مردم چون پلیدیها و در نزد خداوند از پاکیزه هایند، در نزد مردم از لعنت شدگانند و در نزد خداوند از نیکی کنندگان می باشند، در نزد مردم ستمکارانند و در نزد خداوند از جمله دادخواهان به شمار می آیند؛ آنان به سبب ایمانی که دارند رستگار شدند. 12. در روایات است که ساعت - ظهور امام قائم (عج) بر پا نخواهد شد تا اینکه مردم، کسی که اطاعت خداوند را می کند دشمن و کسی که معصیت خداوند را می کند، دوست بدارند. 13. امام صادق (علیه السلام ) فرمودند: که در آن زمان مومن قدرت بر نهی و انکار از زشتی ها را ندارد مگر با دل خود، و هر گونه خواری از مردم آن زمان به مومن می رسد. 14. امام صادق (علیه السلام ) فرمودند: همانا مومنین مبتلا خواهند گشت و خداوند آنان را تمیز خواهد داد- که خوب و بد معلوم شود- و خداوند آنان را از بلاء و تلخی دنیا ایمن نمی کند بلکه آنان را از کوری و بلا ایمن نخواهد بود اَلَّلهُمـّ ؏جِّل‌ لِوَلیِڪَ‌ الفَرج
در ساحل سخاوت دریای کاظمین مائیم و خاک پای مسیحای کاظمین با دستهای خالی از اینجا نمی رویم ما سائلیم، سائل آقای کاظمین! ولادت حضرت باب الحوائج امام موسی کاظم علیه السلام مبارک
آب گوارا تو فکه کنار یکی از ارتفاعات، تعدادی شهید پیدا شدند که یکی از آنها حالت جالبی داشت. او در حالی روی زمین افتاده بود که دو دبه پلاستیکی 20 لیتری آب در دستان استخوانی اش بود. یکی از دبه ها ترکش خورده و سوراخ شده بود. ولی دبه دیگر، سالم و پر از آب بود. درِ دبّه را که باز کردیم، با وجود این که حدود 12 سال از شهادت این بسیجی سقا می گذشت، آب آن بسیار گوارا و خنک مانده بود. شهدا زنده اند صلوات 😭🍃🌷یاحسین @komail31
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 آرزوى زيارت مهدي سيد رضى الدين على بن طاووس (رحمه الله) مى گويد: کسى که نخواست نام او فاش شود، مى گفت: من از خدا مى خواستم که به زيارت مهدى (عليه السلام) نائل شوم. شبى در خواب ديدم که در فلان وقت او را مشاهده خواهم کرد. وقتى از خواب بيدار شدم به مرقد موسى بن جعفر (عليه السلام) مشرّف شدم ودر همان زمانى که در خواب ديده بودم منتظر لقى مولا شدم. ناگاه صدايى شنيدم که به گوشم آشنا بود. صاحب صدا را ديدم که در حال زيارت امام جواد (عليه السلام) مى باشد، من رعايت ادب را کرده وچيزى نگفتم. او وارد ضريح شد. من پايين پى امام موسى بن جعفر (عليه السلام) ايستادم. چند لحظه بعد خارج شد در حالى که کسى همراه او بود، من دانستم که او مهدى (عليه السلام) است، وجمال عالم آرى او را سير مى کردم، اما ادب کرده وايشان را صدا نزدم. 🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊 @komail31
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 دانلود 📝 موضوع : ؟ « قسمت ششم » 📌خلاصه سخنرانی استاد در ١٣٩٣ 📥 دانلود با کیفیت بالا 👇 bit.ly/MahdiaranClip علمدارکمیل @komail31
🕊🍃💔🍃🕊 غم هجران تو ای یار مرا شیدا کرد غیبت و دوری تو حال مرا رسوا کرد دوری تو اثر جمع بدی های من است شرمسارم گنهم چشم تو را دریا کرد اللهم عجل لولیک الفرج🕊🌾 @komail31
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️صحبت های تکان دهنده برادر من بیدارشو... بیدارشو... مخاطب این صحبت ها @komail31
به گزارش رکنا، شهید احمد وکیلی که با پیروزی انقلاب نام مستعار سعید را برای خود انتخاب کرده بود ، بچه شهر قم بود. حضور در کردستان، ایمانی قوی و دلی چون شیر را می طلبید، در اردیبهشت سال 59 و در جریان عملیات آزاد سازی شهر سنندج بعد از نبردی دلاورانه، مجروح شد و توسط کومله به اسارت گرفته شد. همان لباس با آرم سپاهی که پوشیده بود، کفایت می کرد تا خونخواران کومله تا لحظه شهادت بلاهائی بر سر او بیاورند که باور این رفتارها از یک انسان بسیار سخت است. بعد از مجروحیت و اسارت سعید، دیگر هیچ خبری از او نبود و نیست و برای همیشه مفقود الاثر شد و تنها سند و حکایت بعد از اسارت ایشان خاطرات یک برادر ارتشی است که از آن دوران دارد: حدود یک سال و چندی که در دست کومله اسیر بودم همان اول اسارت که به پایگاه منتقل شدم، گفتند هیچ اطمینانی در حفظ اینها نیست، به همین خاطر پاشنه‌های هر دو پایم را با مته و دریل سوراخ کردند و برادران دیگر را هم نعل کوبیدند و با اراجیف و فحاشی بر این عملشان شادمانی می‌کردند. بعد از 18 روز قرار شد ما را به سبک دموکراتیک و آزادانه!! محاکمه و دادگاهی کنند. روز دادگاه رسید، رئیس دادگاه، سرهنگ حقیقی را که همان اوایل انقلاب فرار Escape کرده بود، شناختم و محاکمه بسیار سریع به انجام رسید. چون جرم Crime محکومین مشخص بود - دفاع از حقانیت اسلام و جمهوری آن و ندادن اطلاعات و بالطبع حکم هم مشخص، عده‌ای به اعدام execution فوری و بقیه هم به اعدام قسطی (یعنی به تدریج) محکوم شدیم. حکم ما که اعداممان قسطی بود به صورت کشیدن ناخن‌ها، بریدن گوشت‌های بازو و پاها، زدن توسط کابل، نوشتن شعارهای انقلابی توسط هویه برقی و آتش سیگار به سینه و پشت و تمامی اینها بی چون و چرا اجراء می‌شد که آثارش بخوبی بر بدنم مشخص است. مرسوم است به میمنت ازدواج نوجوانی، جلو پایش، قربانی ذبح شود. این رسم را کومله نیز اجرا می‌کرد با این تفاوت که قربانی‌ها در اینجا جوانان اسیر ایرانی بود. عروسی دختر یکی از سرکردگان بود، پس از مراسم، آن عفریته گفت: باید برایم قربانی کنید تا به خانه شوهر بروم، دستور داده شد قربانی‌ها را بیاورند. ۱۶ نفر از مقاوم ترین بچه‌های سپاه و بسیج و ارتش و دو روحانی را که همه جوان بودند، آوردند و تک تک از پشت سر بریده شدند، این برادران عزیز مانند مرغ سربریده پر پر می‌زدند و آنها شادی و هلهله می‌کردند. بله، بزرگترین جرم همگی ما این بود که می‌خواستیم دست اینان را از سر مردم مظلوم و مسلمان کُرد آن منطقه کوتاه کنیم. سعید 75 روز زیر شکنجه بود، ابتدا به هر دو پایش نعل کوبیده و به همین ترتیب برای آوردن چوب و سنگ به بیگاری می‌بردند. پس از دادگاهی شدن محکوم به شکنجه مرگ شد بلکه اعتراف کند. اولین کاری که کردند هر دو دستش را از بازو بریدند و چون وضع جسمانی خوبی نداشت برای معالجه و درمان به بهداری برده شد و این بهداری بردن و معالجه کردن هایشان به خاطر این بود که مدت بیشتری بتوانند شکنجه کنند والا حیوانات وحشی را با ترحم هیچ سنخیتی نیست. پس از آن معالجه سطحی، با دستگاه های برقی تمام صورتش را سوزاندند، سوزاندن پوست تنها مقدمه شکنجه بود به این معنی که مدتی می‌گذرد تا پوست‌های نو جانشین سوخته‌ شده و آن وقت همان پوست‌های تازه را می‌کندند که درد و سوزندگی‌اش بسیار بیش از قبل است و خونریزی شروع می‌شود و تازه آن وقت نوبت آب نمک است که با همان جراحات داخل دیگ آب نمک می‌اندازند که وصفش گذشت. تمام این مراحل را سعید وکیلی با استقامتی وصف‌ناپذیر تحمل کرد و لب به سخن نگشود. او از ایمانی بسیار بالا برخوردار بود و مرتب قرآن را زمزمه می‌کرد. استقامت این جوان آن بی‌رحم‌ها را بیشتر جری می‌کرد. او که دیگر نه دستی، نه پائی، نه چشمی و نه جوارحی سالم داشت با قلبی سوخته به درگاه خدا نالید که خدایا مپسند اینچنین در حضور شیاطین افتاده و نالان باشم دوست دارم افتادگی‌ام تنها برای تو باشد و بس. خداوند دعایش را اجابت نمود. سعید را به دادگاه دیگری بردند و محکوم به اعدام گردید. زخمهایش را باز کردند و پس از آنکه با نمک مرهم گذاشتند ،داخل دیگ آب جوش که زیرش آتش بود انداختند و همان جا با لبی ذاکر به دیدار معشوق شتافت. اما این گرگان که حتی از جسد بی‌جانش نیز وحشت داشتند دیگر اعضایش را مثله نمودند و جگرش را به خورد ما که هم سلولیش بودیم دادند و مقداری را هم خودشان خوردند و البته ناگفته نماند مقداری را هم برای امام جمعه ارومیه فرستادند. کانال فرهنگی ومذهبی علمدارکمیل @komail31