eitaa logo
علمدارکمیل
344 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
43 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
علمدارکمیل
یعنی او هم به من علاقه دارد، چون از فعل جمع استفاده کرد. سرم را بالا آوردم و خدارو شکر کردم. یک را
شاید هم برعکس، راحیل از دنیای دیگری به دنیای کوچک من پا گذاشته فقط برای این که چشم هایم را باز کنم و او را ببینم. این روزها مدام با خودم فکر می کنم چرا تا به حال از چشم هایم استفاده نمی کردم، تمام عمرم را چه می کردم. صدای آیفن همانند خاری که ناگهان از پا کشیده شود، چه درناک مرا از افکارم بیرون کشید. با دیدن مامان و نیلوفر و شهداد خانم پشت در اخم هایم در هم رفت. در را باز کردم و به طرف اتاقم رفتم. روی تخت دراز کشیدم و گوشی ام را دستم گرفتم. به چند دقیقه نکشید که مادر با لبخند وارد شدو گفت : –بیا بریم پیش مهمونا دیگه. –بیام چیکار مامان. چند تا خانم هستید من بیام بین شما چیکار کنم؟ با تعجب گفت : –وا؟ خب بیا ببینشون. شهداد می گفت دلش واست تنگ شده منم گفتم بیاد بالا ببینتت . –لطفا بگید خوابه، من حوصلشون رو ندارم. مادر اخمی کردوگفت : –زشته، بیا چند دقیقه بشین. یه چایی می خورن میرن. ــ مامان جان خودم میومدم دنبالت، آخه این چه کاریه... حرفم را بریدو گفت : –اتفاقا اول شیرین گفت خودم می رسونمت. ولی وقتی نیلوفر دنبال مادرش امد، شهداد گفت خونتون سر راه ماست خودمون می رسونیمت. دیگه نذاشت بهت پیام بدم. بعد دستم را گرفت وگفت: بریم اذیت نکن. پوفی کردم و دنبالش راه افتادم. وقتی قیافه ی جدید نیلوفر را دیدم چند لحظه ماتم برد. با تغییراتی که در چهره اش داده بود، انگار یک نفر دیگر شده بود. با لبخند جلو امد و سلام داد و دستش را دراز کرد. در دلم گفتم باید از یک جایی شروع کنم، دستم را دراز کردم و فقط نوک انگشت هایش را آن هم خیلی کوتاه لمس کردم و اخم و کمی غضب مادرم را به جان خریدم. احساس کردم از این سردی ام خوشش نیامد، چون لبخندش جمع شد. مادرش خدارو شکر از جایش بلند نشد، من هم جلو نرفتم و از همانجا احوالپرسی کردم. او هم تعجب کرد. مامان فکر می کرد به خاطر این که نمیخواستم از اتاق بیرون بیایم، اینطور رفتار می کنم. هنوز چند دقیقه ای از نشستنم نگذشته بود که شهداد خانم پرسید: –خوب آقا آرش، خبر خوشتون چی بود؟ کمی جا خوردم، فکر نمی کردم مامان به آنها گفته باشد. سعی کردم دست به سرش کنم و گفتم: –چیز مهمی نبود. خنده ایی کردو گفت : –آهان پس خصوصیه. با لبخند زورکی گفتم : –نه، آخه هنوز هیچی معلوم نیست... یک لحظه از فکرم گذشت، اتفاقا گفتنش بهتر است، برای اینکه از دستشان راحت شوم. چون اصلا از این نیلوفر خوشم نمی آمد. هر دفعه یه مدل میزد دکور خودش را عوض می کرد. و احساس می کرد آخر خوشگل هاست.
علمدارکمیل
شاید هم برعکس، راحیل از دنیای دیگری به دنیای کوچک من پا گذاشته فقط برای این که چشم هایم را باز کنم
مامانم با چشم و ابرو اشاره ای به من کرد و گفت: –بگو مادر، شهداد و نیلوفر جون که غریبه نیستند. نگاه دلخوری به مامان انداختم و گفتم: –راستش مامان جان خواستم بگم، توی دانشگاه از یه دختری خوشم امده. امروز ازش خواستگاری کردم... احساس کردم با شنیدن حرفهایم همه وا رفتند، حتی مامانم. یک سکوت چند ثانیه ای باعث شد مامان کمی خودش را جمع و جور کند و بگوید : –واقعا؟ خنده ای کردم. –منظورتون چیه؟ مامان با تعجب گفت: –آخه اصلا چیزی نگفته بودی، یهو چی شد؟ ــ نه، مامان جان، یهو نبود. خیلی وقته... از روی عمد می خواستم در مورد راحیل بیشتر بگویم، –راستش قبلا یک بار ازش خواستگاری کرده بودم ولی جواب رد شنیدم. امروز برای بار دوم خواستگاری کردم. گفت خودش موافقه باید با خانواده اش هم صحبت کنه... همه با تعجب نگاهم می کردند. فکر کنم حرفهایم را باور نکردند. مامانم با تعجب پرسید : –چرا بار اول جواب منفی داد؟ خیلی خونسرد گفتم : –خب دلایل خودش رو داشت دیگه ✍ لیلا فتحی پور @komail31 ☘☘🌸☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🔰وصف حاج عماد مغنیه از زبان سلیمانی: 🚨عماد، مالک اشتر مقاومت لبنان بود 🔻سردار سلیمانی در گفتگوی رسانه‌ای مهرماه ۱۳۹۸ در وصف شهید مغنیه: 🔸️نمی‌دانم چه اسمی برای او بگذارم؛ آیا این کلمه را که امروز مرسوم شده است، یعنی «سردار» را درباره‌ی او بگویم؟ امروز در کشور ما کلمه‌ی «سردار» و «امیر» عرف شده است اما شهید عماد مغنیه، فراتر از این کلمه بود؛ او حقیقتاً یک سردار به معنای واقعی بود؛ یک سرداری که شاید بتوانم بگویم شبیه‌ترین صفات را در صحنه‌ی جنگ به مالک اشتر داشت 🔹 من در شهادت او همان حالی را که در آقا امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) هنگام شهادت مالک حادث شد، نسبت به مقاومت می‌دیدم. در شهادت مالک، یک حالت حزن و اندوه فوق‌العاده‌ای، امام (علیه‌السلام) را گرفت و به تعبیری در بالای منبر گریست و فرمود: «ما مالک لو کان من جبل لکان فندا، و لو کان من حجر لکان صلدا، أما و الله لیهدّنّ موتک عالما و لیفرحنّ عالما، على مثل مالک فلتبک البواکى، و هل مرجوّ کمالک، و هل موجود کمالک، و هل قامت النّساء عن مثل مالک»؛ چه مالکی! که اگر کوه بود کوهى عظیم و بزرگ بود، و اگر سنگ بود سنگى سخت بود، آگاه باشید که به خدا سوگند، مرگ تو اى مالک، جهانى را ویران و جهانى را شاد مى‌سازد. بر مردى مانند مالک باید گریه‌کنندگان بگریند، آیا یاورى مانند مالک دیده می‌شود، آیا مانند مالک کسى هست، آیا زنان از نزد طفلى برمى‌خیزند که مانند مالک شود. این جمله‌ی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) خیلی مهم بود که فرمود مثال مالک برای من، مثل وجود من برای رسول‌اللّه(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود. 🔸️ در مسئله‌ی عماد همین حال بود؛ یعنی عماد نسبت به مقاومت یک چنین توصیفی داشت که من عرض کردم. اگر بخواهم از این عرف‌های متداول موجود خودمان عبور بکنم باید تشبیه بکنم به همان جمله‌ی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) پیرامون مالک که فرمود زن‌ها باید بزایند تا کسی مانند مالک در دنیا زائیده شود. عماد یک‌چنین شخصیتی داشت. ⌛پرونده صفحه مقام معظم رهبری @komail31
🌹/ خون عماد ♦️قطعا خون اسرائیل را ساقط خواهد کرد. 🌹23 بهمن سالروز 🕊شادی روح بلندش صلوات @komail31
📸 جنایت بمباران مسابقه فوتبال در ایلام باید در جهان شناخته شود رهبر معظم انقلاب: 🔹حوادث کم‌نظیری در استان ایلام به وقوع پیوست که مردمِ خودمان هم خبر ندارند، چه برسد به دیگران. یکی قضیّه‌ی بمباران مسابقه‌ی فوتبال بچّه‌ها است در سال ۶۵. هواپیمای عراقی آمد از نزدیک و با توجّه به اینکه اینجا چه هست، اینجا را زد و ده‌ بازیکن و داور و چند بچّه شهید شدند. این حادثه‌ی بزرگی است؛ جا دارد که این‌ جور حوادث در ابعاد جهانی شناخته بشود. ۱۴۰۰/۸/۳۰ 🔸انتشار مصادف با سالروز اقدام جنایتکارانه صدام در ۲۳ بهمن ۱۳۶۵ @komail31 ان شاءالله با ظهور ریشه جنایت و ظلم خشک بشه. 😔😔💥☄🚀🚀 لطفا نشر بدین تا همه با مظلومیت مردم ایلام و جنایت صدام بیشتر آشنا بشن. جا داشت که در همه ی این سالها حداقل در روز سالگرد این جنایت، تیم‌های فوتبال مون یاد این عزیزان رو گرامی بدارن و رسانه ها درموردش تولید محتوا کنن.
✅حضرت آیت الله قدس سره: 🌺 هر جای دنیا اگر شخصی بود که مانند حضرت علیه‌السلام هزاران مسأله علمی را در یک مجلس حل می‌کرد و جواب صحیح می‌داد، به او جایزه می‌دادند، نه اینکه به او حسد بورزند و با او دشمنی کنند. 📚 در محضر بهجت، ج٢، ص٣٣ ‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌‌‎‎‎‎‎‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‍‎‌‌‎‌‌‎‌‌@komail31
💢 علیه‌السلام مبتکر بحث آزاد اجتماعی 🔺مبتکر بحث آزاد اجتماعی امام جواد (علیه‌السلام) است؛ البته قبل از امام‌جواد هم در زمان ائمه بحث زیاد می‌شد، اما اینکه حالا بنشینند جمعاً صحبت کنند امام‌جواد اول‌بار این کار را کردند. رهبرمعظم‌انقلاب ۱۳۶۰/۳/۲ @komail31
🖼راهکارهای زندگی موفق در کلام "علیه‌السلام"💚