تادیرنشدهبہدرکاینجملہبرسیموفکری
بہحالِتوشہآخرتکنیم
که #زود_میگذره
ازهمینالانخوببودنروشروعکن،
حتیاگهتموممردمدنیابدشدنتوخوبباشツ
یادتنرههرلحظهممکنهنوبتتوییکهداری
اینحرفارومیخونیبرسه...🚶♂💔
راستۍ...
به #آرامش میرسیچونیادمرگبهتره
بگمبازگشتوگذرازدنیابهخداوصلتمیکنه،
اونوقتنهبهآسونیمیرنجیونهبهراحتی
میرنجونی😉
-نظرتوندربارهحرفامونچیه؟!
https://harfeto.timefriend.net/16106517298969
「•🖤•」
🌻پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
کسی که در نماز سستی کند، در قبر به غصه شدید و تاریکی، تنگی قبر و عذاب قبر تا قیامت و محرومیّت از بشارت ملائکه رحمت مبتلا میشود، حشر او در محشر بصورت الاغ خواهد بود نامه عملش را به دست چپ میدهند و حسابش طولانی میشود.
پیامبر اکرم (ص) در باب احوالات برزخی مردم فرمودند:
پس از آن بر جمعیتی گذشتم که سر و صورت هایشان را با سنگ شکسته و له میکردند. از جبرائیل پرسیدم: آنها کیستند؟
گفت: جمعی از امت تو هستند که نماز عشاء را نخوانده، از روی غفلت و اهمیّت ندادن به نماز آن را ترک کرده اند.
📚: نصایح، ص ۱۰۸، ح ۵۲
•هدیه به آقا رسول الله (ص)صلوات
•°•علـمـدارکـمـیـل•°•
╔❁•°•♡•°•❁╗
@komeil3
╚❁•°•♡•°•❁╝
°●•🍊✨•●°
وارد مجلس که میشوم چشمهایم دنبال چهره آشنایی است که سخت مشتاق دیدارش هستم. بانی مراسم. بالای مجلس نیست، میگویم شاید هنوز نیامده، که میبینم جلو خودم نشسته. وسط مجلس. ساده و بی ریا!!
این همان ژنرال سلیمانی است که اسمش در همه لیستهای سیاه دنیای استکبار به چشم میخورد. همان که در کنگره آمریکا برای شهید کردنش نقشهها کشیدهاند.
او حالا با لباس سیاه نشسته روی گلیمی و حواسش هست به جوانکی که سینی چای میان مهمانها میچرخاند و به او یادآوری میکند که برای آن چند نفر هم که تازه آمدهاند چای ببر!!
احوالپرسی می کنم، چند لحظه بعد که او یک چشمش به حاج آقا عسکری سخنران مجلس و یک چشمش به مهمان های تازه وارد است، کاغذی از جیبم در می آورم و این سروده قدیمی ام را تا آنجا که می توانم خوش خط می نویسم و می گیرم به طرفش
از آن روزی که چشمان تو تر بود
مرا درد تو سلاخ جگر بود
الهی کاش وقتی دشمن آمد
دل من بین آن دیوار و در بود.
شعر را می خوانَد، با نگاهی سرشار از مهربانی و تشکر کاغذ را تا می کند می گذارد توی جیب پیراهنش.
🎤: روایتی از احمد یوسف زاده،
از مراسم فاطمیه در بیت الزهرا
📚: شاید پیش از اذان صبح🦋
•°•علـمـدارکـمـیـل•°•
╔❁•°•♡•°•❁╗
@komeil3
╚❁•°•♡•°•❁╝
[∞🌙∞]
↯شهیدی که برای رفتن به جبهه
اعتصاب غذا کرد↯
پدر شهید عباس علومی🎙:]
عباس از اوایل تشکیل بسیج عضو فعال پایگاه حزبالله بود و در کارهای فرهنگی و تبلیغاتی بسیج استعداد زیادی داشت که اثرهای مفید او باقی است. وقتی خبر قبول شدنش را شنیدم، خیلی خوشحال شدم. گفتم عباس! حالا که دانشگاه قبول شدهای، دیگر به درسهایت برس. گفت بابا! تا زمانی که جنگ هست، دانشگاه جبهه واجبتر است. برای رفتن به جبهه و جلب رضایت من چند روز اعتصاب غذا کرده بود، اما من طاقت نیاوردم و یکی از همان شبها سر شام گفتم خانم! صدایش کن، کارش دارم. پیشم آمد. گفتم خیلی دوست داری بروی جبهه؟ گفت بله، باباجان. گفتم پس برو آن کاغذ را بیاور برایت امضا کنم. با خوشحالی رضایتنامه را آورد و من زیرش را امضا کردم. کنارم نشست و غذا خورد. فردای آن روز از آن برگه چند تا کپی گرفت. وقتی علتش را که پرسیدم، گفت از این به بعد هر وقت خواستم بروم جبهه، دیگر مشکل ندارم.
#یادشباصلوات💔:)
•°•علـمـدارکـمـیـل•°•
╔❁•°•♡•°•❁╗
@komeil3
╚❁•°•♡•°•❁╝