🌸🌸🌸🌸🌸🌸
رمان_لبخند_بهشتی 🦋
نویسنده: میم بانو🌸
قسمت_صد_سی_یکم
بخش_سوم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
روی تپه کنار سجاد می نشینم .
+چقدر اینجا سر سبزه ؟
نگاه پر عشقی حواله چشم هایم میکند و لبخند شیرینی به صورتم میپاشد
_آره ، مشهد دشت و پارکای سر سبز و خوشگل زیاد داره .
سر تکان میدهم ، با دیدن موبایلش که کنار دستش گذاشته بی اختیار لبخند مرموزی میزنم و موبایلم را از جیبم بیرون میکشم .
شماره سجاد را میگیرم و به صفحه موبایلش چشم میدوزم .
با بلند شدن صدای زنگ سجاد نگاهی به موبایلش می اندازد ، دقیق به نام روی صفحه چشم میدوزم
《لبخند بهشتی》
نگاهم را بلند میکنم و به سجاد میدوزم ، با دیدن تعجب در چشم هایم خودش همه چیز را متوجه مشود .
میخندد
_دلیل داره که اسمتو اینجوری تو گوشی سیو کردم
اخم تصنعی میکنم و حق به جانب میگویم
+زود ، تند ، سریع توضیح بده ، وگرنه اسمتو تو گوشیم از عشقم به پسر عمو تعقیر میدم
با بلند شدن صدای قهقهه سجاد میخندم .
نگاهش را به رو به رو میدوزد قفل لب هایش را باز میکند .
_خدا روزی که انسان رو خلق کرد ، به خودش افتخار کرد ، بابت این آفریده خاصش ، بابت آفریده ی بی نظیرش که شد اشرف مخلوقات .
یه لبخند شیرین زد ، از جنس بهشت ، با لذت گفت :
《فَتَبارَکَ الله اَحسَنُ الخالِقین》
تو برای من مثل اون لبخندی ، مثل اون لبخند شیرینی ، ازجنس بهشتی ، خاصی .
تو برای من مثل لبخند خدایی .
بخاطر همین اسمتو ذخیره کردم لبخند بهشتی
چشم هایم را آرام میبندم ، قطره اشکی که در چشمم پنهان شده بود سرازیر میشود .
میخندم
+احساساتی شدم ، خیلی خاص بود
میخندد ، خنده اش را میخورد و نگاهم میکند ، در نگاهش غم لانه کرده
_میدونی شهریار اسمتو چی ذخیره کرده بود ؟
🌸🌸🌸🌸🌸
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
🌸🌸🌸🌸🌸
رمان لبخند بهشتی 🦋
نویسنده: میم بانو🌸
قسمت پایانی
سری به نشانه نفی تکان میدهم
_گوهر ، من اولش فک کردم اسم یه دختره ، اون موقع که این اسمو تو گوشیش دیدم مذهبی شده بود ، خیلی تعجب کردم ، ولی وفتی شماره رو چک کردم شماره تو بود
میخندم
+آخرین باری که من بهش گفتم بده چک کنم چی سیوم کردی گفت خاویار سیوت کردم ، گفتم چرا ؟ گفت چون هم گرونه ، هم خاص و نایابه .
هر دو قهقهه میزنیم
_داشته سر به سرت میذاشته
سر تکان میدهم
+میدونم .
حتی با یاد آوری شهریار هم بغضم میگیرد ، لب باز میکنم
+میدونستی شهریار و سوگل عاشق هم بودن ؟
سجاد آره رو به رو خیره میشود و لبخند کوچکی میزند
_آره ، شهریار بهم گفته بود ، گفت سوگولم دوستش داشته .
الان تو آسمونا پیش همن .
اگه الان هر دو شون بودن خیلی جالب میشد .
خواهر من با برادرو تو ازدواج میکردم ، خواهر شهریار با برادر سوگل .
چقدر دلتنگوشونم
سر به زیر می اندازم و بغضم را قورت میدهم
+منم همینطور
سجاد می ایستد و خودش را میتکاند
_پاشو بریم تا اشکمون در نیومده .
بلند میشوم ، با اولین قدمی که سجاد برمیدارد ناگهان روی تپه سر میخورد .
جیغ خفیفی میکشم و به پایین تپه نگاه میکنم .
خدا رو شکر ارتفاع خیلی کم بوده .
نگاهم را به قیافه در هم سجاد میدوزم و میخوانمش .
نگاهم میکند و بعد بلند میخندد.
با خندیدنش بی اختیار خنده ام میگیرد ، همیشه در بدترین شرایط میخندد ، دارد کم کم خلق و خوی شهریار را به خود میگیرد .
نگاهم را به آسمان میدوزم و بهخاطر خنده های از ته دلی که مدت ها بود تجربه نکرده بودم خدا را شکرمیکنم .
با لبخند به سجاد نگاه میکنم
و بی اختیار آیه ی قرآن در ذهنم تداعی میشود
《فَانَ مَعَ العٌسره یُسرا》
🍁پایان🍁
🌸🌸🌸🌸🌸
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
🔷 همواره در طول تاریخ، انسانهای پاک سرشتی زیستهاند بیآنکه نام و نشانی خاص از آنها به جای مانده باشد. بیشک در هشت سال دفاع مقدس، فرشتهخویانی بودهاند که مظلومانه جام شهادت را نوشیدهاند.
#سرهنگتکاورشهیدحسنامانیزاده» یکی از همان شهیدان ناشناخته انقلاب اسلامی است که فردی نوعدوست، بیبدیل و شجاع بوده است.
📘 #کتاب_گویای «#نیمه_پنهان_ماه» روایتگر زندگی این شهید بزرگوار است که شنیدنش را به شما پیشنهاد می کنیم.
#اللهمعجللولیکالفرج
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
رفاقتباامامزمان
خیلیسختنیست!
تویاتاقتونیهپشتیبزارین
آقارودعوتکنینیهخلوتنیمهشبکافیه
آقاخیلیوقتهچشمانتظارمونه!
حاجحسینیکتا...
≼أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج≽
˼
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
09 Mostanade Soti Shonood .mp3
16.73M
🔈#مستند_صوتی_شنود
📣 جلسه #نهم از ۳۲ جلسه
* گفتگو با راوی کتاب شنود با نام مستعار «صادق»
🔸ادامه داستان ...
🔹 حتما این فایل صوتی رو امروز گوش کنید و برای عزیزان تون هم ارسال کنید .
🔸حتی اگر قبلاً گوش کردید، پیشنهاد میکنم که دوباره گوش کنید.🌹
🔴 ارسال این فایل صدقه جاریه است.
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
#روز_جوان رو به علی اکبر هایی که جوانیشون رو فدای امنیت ما کردن تبریک میگیم،دم همشون گرم❤️
#سلامصبحتونشهدایی
#ولادتحضرتعلیاکبرعلیهالسلام
#اللهمعجللولیکالفرج
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
»»» آیه ی روز :
**********
وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّىَ كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ
بقره-281
و از روزی بپرهیزید (و بترسید) که در آن روز، شما را به سوی خدا بازمیگردانند؛ سپس به هر کس، آنچه انجام داده، به طور کامل باز پس داده میشود، و به آنها ستم نخواهد شد. (چون هر چه میبینند، نتایج اعمال خودشان است.)
**********
نکته ها:
این آیه به منزله ى جمع بندى و هشدار عمومى در پایان آیات ربا است. در تفاسیرى همچون كشّاف، المیزان، مجمع البیان، كبیر فخر رازى و برهان آمده است كه این آیه، آخرین آیه اى بوده كه بر رسول خدا صلى الله علیه وآله نازل شده، ولى به دستور پیامبر صلى الله علیه وآله در اینجا قرار گرفته است.
**********
پیام ها:
- قیامت، روز مهمى است. تنوین كلمه «یوماً» اشاره به عظمت آن روز دارد.
- ربا گرفتن و رسیدن به دنیا، ساده و زودگذر است، آنچه ابدى وباقى است، قیامت است. «واتقوا یوماً»
- تقوى و یاد قیامت، قوى ترین عامل براى دور شدن از ربا وسایر محرّمات است. «و اتقوا یوماً ترجعون فیه»
- ضامن اجراى نظام اقتصادى اسلام، ایمان و تقواى مردم است. «واتقوا یوماً»
- در معاملات این جهان، امكان كم و كاست هست، ولى در معامله با خداوند هیچگونه كم و كاستى نیست. «توفّى كلّ نفس ما كسبت»
- ملاك جزا و پاداش، عمل است، نه آرزو. «ماكسبت»
- نگران انفاق و ترك سود رباهایتان نباشید، از اعمال نیك شما اندكى كاسته نمى شود. «توفّى كلّ نفس... لا یظلمون»
**********
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
( بسمه تعالی )
« يا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفآءٌ »
با سلام وعرض ادب و احترام .با استحضار همه اساتید محترمه و خواهران فرهیخته کانال کانون بانوان ایران مقتدر میرساند ؛
اخیرأ مطلع شدیم ! برادر سرکار عالیه حاج خانم پذیرائی عزیز، مدیر محترمه وپر تلاش کانال بانوان ... اخیر ؛ به کسالت مغزی صعب العلاج عارض شده اند ، بنده حقیر بعنوان عضو کوچک این کانال از همه خواهران مومنه استدعا داریم ، برای شفای عاجل و بهبودی کامل این برادر انقلابی که مدتی است در بیمارستان بستری میباشند و برای شفا و بهبودی کامل همه بیماران و مرضای اسلام و خصوصأ این عزیز خواهر پذیرائی، که شدیدا التماس دعا دارند، هریک به نوبه خود ؛ آیه أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ را پنج بار قرائت و هدیه فرمایید . التماس دعا داریم.🙏🤲🤲🤲
🔵 صفر تا صد ماجرای زن مشکوکی که ویدیوی برخورد با او فراگیر شد
🔺 ویدیوی یک زن مشکوک که چند نفر در حال کشمکش با او در اطراف یکی از مدارس تهران هستند در دو سه روز گذشته منتشر شد. اما چه چیزی این ماجرا را به پا کرد؟ آیا یک زن بی گناه بی دلیل طرف دعوا قرار گرفته؟
1️⃣ قبل از شروع تجمع دوربینها تردد پیاپی یک زن ۵۶ ساله را اطراف مدرسه مذکور ثبت کرده اند که مشخص نیست چطور از بروز تجمع در ساعات بعد مطلع است و در مکان حاضر شده!
2️⃣ این زن بدون حجاب با ایستادن مقابل خودروها اقدام به تلاش برای بستن مسیر و ایجاد شلوغی می کند.
3️⃣ پس از شروع تجمع اقدام به فحاشی رکیک به مقدسات دینی و شعار علیه کشور کرده و دانش آموزان و والدین آنها را با بیان اینکه «بچه هامون رو کشتن!» تحریک به آشوب می کند.
4️⃣ پس از تذکر پلیس و برخی نیروهای امنیتی، مامور پلیس را که سعی می کند به او نزدیک نشود مورد ضربه های پیاپی قرار می دهد.
5️⃣ موبایل برخی افراد را می شکند (دو دستگاه گوشی را از دست مامورین کشیده و خرد می کند)
6️⃣ با فاصله گرفتن از مدرسه همچنان به تنش آفرینی ادامه می دهد و با افشاگری برخی والدین دانش آموزان که به رفتار او اعتراض دارند اعتراف می کند اصلا فرزندی در مدرسه ندارد و نامی را که به عنوان فرزند خود چند بار به زبان آورده ساختگی است.
7️⃣ بعد از داد و بیداد در مقابل تذکر ماموران امنیتی برای دور شدن از محل و بعدا تاکید به او برای توضیح درباره چرایی اقدامتش، با داد و فریاد عابران را تحریک میکند که به او کمک کنند. درگیری شروع شده و برخی حاضران به دلیل فحاشی های زیاد و مقاومت دربرابر دور کردنش از محل با خشونت با او برخورد می کنند که ویدیوی آن منتشر و موجب بازداشت طرفهای دعوا با این زن شد.
⏪️ با توجه به اینکه رسانه ها تنها خبر ضرب و شتم این زن را منتشر کرده اند باید پرسید آیا با خود این زن آشوبگر نیز برخورد لازم خواهد شد؟ اصلا بازداشت شده؟ این زن از کجا پشتیبانی خبری شده و با چه انگیزه ای اقدام به التهاب آفرینی کرده است؟
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
جنگجنگاستچهسختباشدچهنرم عدهایراباجسمشانمیکشند
ودیگرانیرابافرهنگشان..!
ازجنگنرمغافلنشوید.❗️
-شهیدحججی
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#گام_های_عاشقی💗
قسمت اول
با حس یه چیزی روی صورتم چشمامو باز کردم
با دیدن امیر بالای سرم یه جیغ بنفشی کشیدم
امیر دستشو گذاشت روی دوتا گوشش
امیر : چته دیونه ،مگه جن دیدی ؟
- نمیری تو ،،تو خوده جنی،سکته کردم این چه قیافه ایه که درست کردی ؟
امیر : جدی ؟ ،پس از فردا همینجوری بیدارت میکنم تا زودتر از شرت خلاص شم
( بالش کنار دستمو پرت کردم سمتش ) : زبونت لال شه
امیر :پاشو ،پاشو ،باید بریم فرش بشوریم
-من خوابم میاد ،خودت برو زحمتش و بکش
امیر:نیای ،بد می بینیاااااا
-برو بابا
( دراز کشیدمو سرمو گذاشتم زیر پتو )
چند دقیقه بعد امیر پتومو کنار زد توی دستش که کف بود ،کفو مالید به صورتم
-وااااااییییی امیرررر میکشمت
حالا امیر بدو ،من بدو
امیر از در خونه رفت توی حیاط
منم یه جارو که دم در خونه بود و برداشتمو دنبالش کردم
امیر شیلنگ آب و باز کرد و گرفت سمت من
امیر: آیه بیای جلو ،آب بارونت میکنم
-من تو رو میکشم ،من پوستت و قلفتی میکنم
امیر: فعلن که سلاح اصلی دست منه
یه قدم رفتم سمتش که شیلنگ آب و گرفت سمت من، و جیغ کشیدم
مامان از داخل خونه اومد بیرون
مامان: چه خبرتونه
- مامان ببین پسرت ،چیکار کرده با من
( مامان با دیدن صورت کفیم ،خندید )
- میخندی مامان
مامان : ( یه کم لبخند شو محو کرد )عع امیر ،این چه کاری بود کردی
امیر : تقصیر خودشه ،بهش گفتم بیا بد میبینی
- یعنی دعا کن دستم بهت نرسه
صدای زنگ در اومد
امیر: رضاست ،اومده کمک
با شنیدن این حرف ،تن تن رفتم داخل خونه ،صورتمو شستم و از داخل پذیرایی ،پرده رو کنار زدم
دیدم امیر و رضا در حال شستن فرش هستن ،با دیدن رضا لبخندی به لبم اومد
مامان: به چی میخندی؟
- ها، هیچی
مامان : لباست و بپوش برو کمکشون
- باشه
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#گام_های_عاشقی💗
قسمت 2
لباسمو پوشیدم،چادرمو سرم گذاشتم رفتم داخل حیاط با دیدن رضا تپش قلب میگرفتم ،احساس میکردم کل صورتم از خجالت سرخ شده
رضا و امیر در حال شستن فرش بودن
- سلام
( رضا با دیدنم ایستاد و مثل همیشه روی لبش لبخند بود )
سلام خوبی؟
- مرسی
امیر: احوالپرسیتون تمام شد بسم الله شروع کنین با دیدن امیر که داشت روی فرش طی میکشید چشمم به شیلنگ آب خورد آروم از کنارش رد شدم شیلنگ آب و دستم گرفتم،شیر آب و آروم باز کردم رفتم سمت امیر از پشت شیلنگ و گذاشتم روی گردنش و امیر مثل ملخ از جاش پرید
- جلو نیایاااا سلاحت دست منه
امیر : اه لعنتی فراموش کردم
رضا هم با دیدنمون میخندید
شیلنگ آب و گرفتم سمتشو و دور حیاط میدویدیم
امیر : آیه ،یعنی دستم به اون شیلنگ برسه روزگارتو سیاه میکنم
- شتر در خواب بیند پنبه دانه
بعد از کلی دویدن آخر به خاطر داد و هوار مامان رفتیم سمت فرشا
منم از ترس اینکه امیر تلافی نکنه
شیلنگ و تو دست خودم گرفتم و مشغول شستن فرشا شدیم
امیرم مثل موش آبکشیده ،میلزید و زیر لب برام خط و نشون میکشید
صدای زنگ در حیاط اومد
امیر بلند شد بره سمت در که گفتم
- نمیخواد جناب عالی به کارت ادامه بده ،خودم در و باز میکنم
همونجور شیلنگ که توی دستم بود سمت دروازه رفتم و درو باز کردم
معصومه بود خواهر رضا
- سلام خوبی؟
معصومه: سلام ،صدای جیغتون تا اتاقم میاومد ،دارین چیکار میکنین ؟
- داریم به دستور مامان خانم فرش میشوریم
( یه دفعه به چشمای گرد شده معصومه نگاهی کردم)
- چیزی شده
معصومه: آ...آیه پشت سرت
( برگشتم پشت سرمو نگاه کردم ،که یه دفعه یه سطل آب و کف رو سرم خالی شد )
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
"کانال کمیته بانوان ج. رزما
.
مسمومیت ذهنها
.
یکم)
پروژه سریالی مسمومیت دختران این سرزمین موضوع کوچک و کم اهمیتی نیست که با چند متن و استوری از کنار آن عبور کنیم. هر چند لقمه خوبی برای بهره برداری سیاسی یک عده است. سلامت و جان مردم ایران هیچ گاه برای جماعت فرصت طلب داخلی و خارجی اهمیت نداشته و نگاهشان به این مسائل، نگاه ابزاریست. به خط شدن اپوزیسیون خارج نشین از سازمان نفاق تا رضا پهلوی و تاکید بر نمادسازی و هشتگ سازی ترور بیولوژیک دختران توسط جمهوری اسلامی، همگی موید این سناریو تکراری است: جانِ مردم ابزار رسیدن به منافع سیاسی! نهادهای رسمی و امنیتی باید زودتر تکلیف را مستند و دقیق مشخص و اعلام کنند اما تجربه تاریخی و شناخت تجربه های پیشین می گوید این مدل سناریو، این مدل عملیات در توان سلطنت طلبان یا دلقک های مجازی آنطرف آبی نیست، این جنس عملیات در توان و تجربه سازمان مسعود رجوی است. البته این تحلیل من است و نه خبر دقیق!
.
دوم)
موضع رسمی مراجع تقلید و شخصیت های دینی برای پیگیری و حفاظت از سلامت دختران مهم بود. در فضای رسانه اصرار دارند دین و انقلاب اسلامی را محکوم به مخالفت با تحصیل دختران نشان دهند که طنز بی مایه ماجراست.
سوم)
وزیر خارجه آلمان از این مسمومیت ها ابزار تاسف و نگرانی کرده است! ایشان بمباران شیمیایی سال ۱۳۶۶ سردشت ما را از یاد برده!!!!؟؟؟ دولت آلمان به صدام سلاح شیمیایی داد، صدام این سلاح را علیه مردم ما و حتی مردم خودش استفاده کرد. هنوز آثار روانی، تاول و سرفه های آن بر روی عزیزانمان ادامه دارد! دولت وقیح آلمان امروز مدافع چیست؟
ابتدا و پیش از هر چیز ذهن ها را مسموم می کنند تا افکار عمومی هر کذبی را بپذیرد سپس مسمومیت جان...
تصویر بمباران شیمیایی سردشت سال ۱۳۶۶
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بفرمایید اینم آغوش رایگان
تا کور شود هر آنکس که نتواند دید
ببینید و ببینید و ببینید تا جگرتون حال بیاد
خدایا ابالفضلی ما رو شرمنده این غیور مندان و ستارگان جوانمردی و فتوت نکن 💚✋🤲✋💚
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
#به_وقت_ابراهيم
حاجات مردم و نعمت خدا
جمعي از دوستان شهيد
دوران دبيرســتان بود. ابراهيم عصرها در بازار مشــغول به کار می شد و براي خودش درآمد داشت.
متوجه شد يکي از همسايه ها مشکل مالي شديدي دارد.
💓💓💓
آن ها عليرغم از دست دادن مرد خانواده، کسي را براي تأمين هزينه ها نداشتند.
ابراهيم به كســي چيزي نگفت. هر ماه وقتي حقوق مي گرفت، بيشترِ هزينه آن خانــواده را تأمين مي کرد! هر وقت در خانه زياد غذا پخته مي شــد، حتماً براي آن خانواده مي فرستاد.
اين ماجرا تا سال ها و تا زمان شهادت ابراهيم ادامه داشت و تقريباً کسي به جز مادرش از آن اطاعي نداشت.
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8