تصور کن که آن سو فاطمه آرام میخندد
که بالا میرود در دستِ گرم آفتابی، ماه(:
تا پای جان پابند مولای غدیرم
لبیک گو بر میر و آقای غدیرم؛
با لطف او دریای طوفانیِ عشقم
از بیکرانها تا به پهنای غدیرم..
از وال من والاه حُبش روزیم شد
مجنون صهبای تولای غدیرم،
دل مرده بودم با صد و ده بار یا هو
سر زنده از هوی مسیحای غدیرم(((:
هر آنکه مِهر کسی غیر مرتضی دارد
نگین شیشه خریدهست جایِ دُرنجف(:
هدایت شده از مَبهوتْ³¹⁵
گفتند میرسد دمِ جان دادنم علیع
عمری فقط به شوق همین لحظه زیستم :)
218.4K
اورا که خدا آینهی خویشتنش کرد
آورد به دنیا و یلِ بتشکنش کرد
بر خاک نظر کرد علی، خاک طلا شد
بر سنگ نظر کرد عقیقِ یمنش کرد(:
در معرکه هرکس به مصافِ علی آمد،
مولا زرهِ جنگیِ اورا کفنش کرد(:
شد اوجِ سرافکندگیِ دشمن حیدر
آنکار که با ناقه سواران حسنش کرد(((:
قلبِ اسدالله فقط مختصِ شیر است
عشقِ به علی فاطمه را شیرزنش کرد(:
11.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یعنی واقعا هرچی بگی از زیباییِ این شعر کم گفتی :))))))))))))))
اصلا حق مطلب اَدا نمیشه که
انقدر که شیعهی امیرالمؤمنین عشق میکنه...
به معنیِ واقعیِ کلمه "مست" بشید باهاش((((: