eitaa logo
کنگره شهدای شهرستان خرمدره
262 دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.8هزار ویدیو
269 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 بيراهه افراط و تفريط 🔸افراط، زياده روى در يك كار است و تفريط، كوتاهى و سهل انگارى و قصور در آن و هر دو زيان بارند. 🔹اگر به درخت ميوه يا مزرعه گل و گياه، بيش از حد آب دهند يا كمتر از نياز آب برسانند، در هر دو صورت آسيب مى‌بيند و تباه مى‌شود، يكى به خاطر افراط و زياده روى، ديگرى به سبب تفريط و كوتاهى. 🔸كسى كه آيين زراعت و گل پرورى و باغبانى بداند، به اندازه آب مى‌دهد. افراط و تفريط، از جهل و نادانى سرچشمه مى‌گيرد و جاهلان بى خبرند كه در هر كارى يا راه افراط مى‌پيمايند، يا در مسير تفريط قدم برمى‌دارند. 🔹در اشاره به ريشه جهل در اين دو مسير انحرافى، على عليه‌السلام مى‌فرمايد: «لاتَرَى الجاهِلَ اِلاّ مُفرِطاً أو مُفرِّطاً». جاهل را نمى‌بينى مگر اهل افراط يا تفريط. 🔸جاهل، چون معرفت درست ندارد و راه صحيح و شيوه متعادل را نمى‌داند و مرزهاى دقيق و باريك مسائل و معارف و سلوك مناسب را نمى‌شناسد، دچار زياده روى يا كوتاهى مى‌شود و يا از اين طرف بام فرو مى‌غلتد، يا از طرف ديگر. براى چنين كسانى، حتى پند و تذكر و راهنمايی هم بى اثر يا كم اثر است، چون با جهلشان راه پذيرش موعظه و هشدار را هم مى‌بندند و دچار نوعى غرورند. ✂️ : اعتدال، ص۲۵ 👤 جواد محدثی
کار سختی که تو داری : آرزوی هر بیکاری است فرزند لجبازی که تو داری: آرزوی هر کسی است که بچه دار نمیشوند خانه ی کوچکی که تو داری: آرزوی هر کرایه نشینی است دارایی کم تو: آرزوی هر قرض داری است لبخند تو: آرزوی هر مصیبت دیده ای است بیشتر به داشته هایت بیندیش تا نداشته هایت و بخاطرشان خدا را شکر کن💖
وقتی کسی ازت کمک می خواد به این فکر کن که اول از خدا کمک خواسته و خدا آدرس تو رو بهش داده!!!
🌸ﻓﯿﻠﻢ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺟﻠﻮﯼ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ، ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻢ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﯼ ﻫﻤﻪ ﭘﺨﺶ ﮐﻨﻨﺪ؟ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﺮﺩﻡ، ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ و با همسرم ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻡ؟ ﺍﮔﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻢ ﺭﺍ ﺑﻘﯿﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺘﯽ ! ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺍﺯ ﺗﻘﻮﺍﺳﺖ، یعنی ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻋﻤﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺳﺮﺕ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﻭ ﺑِﺮَﻭﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭ، ﺩﻭﺭﯼ ﺑﺰﻧﯽ ﻭ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﻧﺸﻮﯼ.🌿🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴حواسمان به فرشته‌ و شیطان درونمان باشد ✍️حاکمی ماهرترین نقاش مملکت خود را مامور کرد که در مقابل مبلغی بسیار، از فرشته و شیطان تصویری بکشد که به عنوان آثار هنری زمانش باقی بماند.نقاش به جست‌وجو پرداخت که چه بکشد که نماد فرشته باشد، چون فرشته‌ای برایش قابل رؤیت نبود. کودکی خوش‌چهره و معصوم را پیدا کرد و تصویر او را کشید تا اینکه تصویری بسیار زیبا آماده شد که حاکم و مردم به زیبایی آن اعتراف کردند.نقاش به جاهای بسیاری می‌رفت تا کسی را پیدا کند که نماد چهره شیطان باشد و به هر زندان و مجرمی مراجعه کرد، اما تصویر موردنظرش را نمی‌یافت چون همه بندگان خدا بودند، هرچند اشتباهی کردہ بودند. سال‌ها گذشت اما نقاش نتوانست تصویر موردنظر را بیابد. پس از 40 سال که حاکم احساس کرد دیگر عمرش به پایان نزدیک شده است، به نقاش گفت:هر طور شده این طرح را تکمیل کن تا در حیاتم این کار تمام شود. نقاش هم بار دیگر به جست‌وجو پرداخت تا مجرمی زشت‌چهره و مست با موهایی درهم ریخته را در گوشه‌ای از خرابات شهر یافت. از او خواست در مقابل مبلغی بسیار اجازہ دهد نقاشی‌اش را به عنوان شیطان رسم کند. او هم قبول کرد. متوجه شد که اشک از چشمان این مجرم می‌چکد. از او علت آن را پرسید؟مجرم گفت:من همان بچه معصومی هستم که تصویر فرشته را از من کشیدی! امروز اعمالم مرا به شیطان تبدیل کرده است. 🔰خداوند همه ما را همانند فرشته‌ای معصوم آفرید اما...
🔴عادات اشتباهمان را کنار بگذاریم ✍️روزی لویی شانزدهم در محوطه کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی را کنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید. از او پرسید: چرا تو اینجا قدم می‌زنی و برای چه نگهبانی می‌دهی؟ سرباز دستپاچه جواب داد: قربان! من را افسر گارد اینجا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم! لویی، افسر گارد را صدا زد و پرسید: چرا این سرباز اینجاست؟ افسر گفت: قربان! افسر قبلی نقشه قرار گرفتن سربازها سر پست‌ها را به من داده، من هم به همان روال کار را ادامه دادم! مادر لویی که شاهد این صحنه بود، او را صدا زد و گفت: من علت را می‌دانم، زمانی که تو سه سالت بود، این نیمکت را رنگ زده بودند و پدرت به افسر گارد گفت نگهبانی را اینجا بگذارند تا تو روی نیمکت ننشینی و لباست رنگی نشود! از آن روز 41 سال می‌گذرد و هنوز روزانه سربازی اینجا قدم می‌زند! آیا شما هم این نیمکت را در روان خود، خانواده و جامعه مشاهده می‌کنید؟ چقدر از این نیمکت‌ها (کارها و عادت‌های بدون منطق) داریم؟
در مدتی که در حلب بود، زبان عربی را دست و پا شکسته یاد گرفته بود، اگر نمی‌توانست کلمه‌ای را بیان کند با حرکات دست و صورتش به طرف مقابل می‌فهماند که چه می‌خواهد بگوید، یک‌روز به تعدادی از رزمنده‌های نبل و الزهراء درس می‌داد، وسط درس دادن ناگهان همه دراز کشیدند! به عربی پرسید: چتون شده؟! گفتند: شما گفتید دراز بکشید! به جای این که بگوید ساکت باشید، کلمه‌ای به کار برده بود که معنی‌اش می‌شد دراز بکشید، به روی خودش نیاورد، گفت: می‌خواستم ببینم بیدارید یا نه! بعد از کلاس که این موضوع را برای دوستانش تعریف کرد، آن‌قدر خندید و خندیدند که اشک از چشمانشان جاری شد. 🌷 🌷 📎راوی: همرزم شهید