در وصیتنامهاش نوشته بود:
سلام مرا به رهبرم برسانید و بگویید
از ایشان شرمنده ام چون یک جان بیشتر نداشتم تا در دفاع از حریم اسلام و انقلاب تقدیم نمایم
#شهید_صادق_عدالت_اکبری
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
در وصیتنامه اش نوشته بود:
از خدا می خواهم که شمع باشم
و بسوزم و نور بدهم
و نمونه ای از مبارزه و کلمه حق
و مقاومت در مقابل ظلم باشم
#شهید_سیدیحیی_صحرایی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از #شهید_سید_یحیی_سیدی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عید قربان
روز گذشتن از دلبستگی ها
به عشق محبوب مبارک🤍
💐 #عید_قربان
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋
رمان شب #بدون_تو_هرگز 54
"پلّه اول"
⭕️ پشت سر هم حرف می زدن ... یکی تندتر ... یکی نرم تر ... یکی فشار وارد می کرد ... یکی چراغ سبز نشون می داد ...
همه شون با هم بهم حمله کرده بودن ...
و هر کدوم، لشکری از شیاطین به کمکش اومده بود ...
👿 وسوسه و فشار، پشتِ وسوسه و فشار ... و هر لحظه شدیدتر از قبل...
پلیسِ خوب و بد شده بودن ... و همه با یه هدف ...
👈🏼 یا باید از اینجا بری ... یا باید شرایط رو بپذیری...⚠️
🔹من ساکت بودم ...
امّا حس می کردم به اندازه یه دونده ماراتن، تمامِ انرژیم رو از دست دادم...😪
🔸به پشتی صندلی تکیه دادم...
–زینب ... ""این کربلای توئه ... چی کار می کنی؟ ... کربلائی میشی یا تسلیم...؟""
🔆 چشم هام رو بستم ... بی خیالِ جلسه و تمامِ آدم های اونجا...
–خدایا ... به این بنده کوچیکت کمک کن ...
نذار جای حق و باطل توی نظرم عوض بشه ...
نذار حق در چشمِ من، باطل... و باطل در نظرم حق جلوه کنه ...
خدایا ... راضیم به رضای تو...
❇️ با دیدن من توی اون حالت ... با اون چشم های بسته و غرقِ فکر ... همه شون ساکت شدن ... سکوت کل سالن رو پر کرد …
🌷 خدایا ... به امید تو ...
بسم الله الرحمن الرحیم...
🔹و خیلی آروم و شمرده ... شروع به صحبت کردم...
–این همه امکانات بهم دادید ... که دلم رو ببَرید و اون رو مسخ کنید ... حالا هم بهم می گید یا باید شرایطِ شما رو بپذیرم ... یا باید برم...
🔴 _ امروز آستین و قد لباسم کوتاه میشه و یقه هفت، تنم می کنید ... فردا می گید پوشیدنِ لباسِ تنگ و یقه باز چه اشکالی داره؟
... چند روز بعد هم ... لابد می خواید حجاب سرم رو هم بردارم...
🔶 چشم هام رو باز کردم...
–همیشه ... همه چیز ... با رفتن روی اون پله اول ... شروع میشه...✅👌🏼
سکوتِ عمیقی کل سالن رو پر کرده بود....
📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
یکی از سندهای حقانیت این اصل عزیز و بزرگ انقلاب (ولایت فقیه) این است که بیش از ۳۰۰ هزار شهید
در وصیت نامههای خود بر آن تاکید کرده و
با خون خود این موضوع بزرگ با برکت را
امضا نمودهاند".
شوخی نیست... سیصد هزار شهید (کسی که در قرآن، عِندَ ربهم نامیده شده) به اطاعت از ولایت، سفارش کردهاند...
تاریخ نشان داده دلت را با نائب امام زمانت صاف کنی، میتوانی امام زمانت را هم تصدیق کنی...
#شهيد_محمد_كيهانى
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠آرزو دارم همچون حضرت عباس(ع) در دفاع ازخواهر بزرگوارشان شهیدشوم
🎙#شهید_حامد_جوانی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
#فرار_از_گناه_به_سبک_شهدا 8⃣1⃣
"روبوسی"
عید و بدرقه و زیارت برایش فرقی نداشت. هر وقت میخواستیم روبوسی کنیم فقط پیشانیمان را میبوسید. نه فقط من، با خالهها و عمهها هم همین طور بود. گفتم: «ما که مَحرَمیم چرا درست روبوسی نمیکنی؟» با همان حُجب و حیای همیشگیاش گفت: «آخه خواهرِ من! دلیلی نداره صورت زنها رو ببوسم، فقط صورت مادر رو میبوسم. میترسم در غیر این صورت به گناه بیفتم».
شهید شعبان قاضیپور
آرشـیو مؤسسه فرهنـگی مطـاف عشق
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
هر گاه یکی از محارم خود را که به بلوغ جنـسی رسـیده، ببوسد؛ بین دو چشم و سر او را ببوسد و از بوسیدن گونه و دهان خودداری کند.
مســـتدرك الوســــــــــايـل، ج9، ص 72
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
من به این نتیجه رسیده ام که شهادت دست خودمان است انتخاب شهادت را خداوند به عهده #خودمان گذاشته است.
این ما هستیم که میتوانیم شرایط آن را فراهم کنیم، ما هستیم که تعیین کننده این مسئله هستیم.
🌷#شهید_محمودرضا_بیضائی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
بفرماید کربلا حرم آقا امام حسین علیه السلام 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2268135645C644a425b1b
عزیزان رفتید زیارت مارو هم دعا کنید😭
پیشنهاد مدیر کانال 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"بچه ها بوی بهشت می آید"
#شهید_بهشتی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋
رمان شب #بدون_تو_هرگز 55
🌷"من یک دخترِ مسلمانم..."
🔹سکوتِ عمیقی کل سالن رو پر کرده بود ... چند لحظه مکث کردم...
–یادم نمیاد برای اومدن به انگلستان و پذیرشم در اینجا به پای کسی افتاده باشم و التماس کرده باشم ...
✅ -- شما از روزِ اوّل دیدید ... من یه دختر مسلمان و محجبه ام ... و شما چنین آدمی رو دعوت کردید ... حالا هم این مشکلِ شماست، نه من ... و اگر نمی تونید این مشکل رو حل کنید ... کسی که باید تحت فشار و توبیخ قرار بگیره ... من نیستم...
🔶 و از جا بلند شدم ... همه خشک شون زده بود ... یه عده مبهوت ... یه عده عصبانی ... فقط اون وسط رئیس تیم جراحی عمومی خنده اش گرفته بود...
به ساعتم نگاه کردم... ⌚️
–این جلسه خیلی طولانی شده ... حدوداً نیم ساعت دیگه هم اذان ظهره ... هر وقت به نتیجه رسیدید لطفاً بهم خبر بدید ...
با کمال میل برمی گردم ایران...🇮🇷
👨💼نماینده دانشگاه، خیلی محکم صدام کرد...
–دکتر حسینی ... واقعاً علی رغم تمام این امکانات که در اختیارتون قرار دادیم ... با برگشت به ایران مشکلی ندارید و حاضرید از همه چیز صرف نظر کنید؟ ...
✳️–این چیزی بود که شما باید ... همون روز اوّل بهش فکر می کردید...
جمله اش تا تموم شد ... جوابش رو دادم ... می ترسیدم با کوچک ترین مکثی ... دوباره شیطان با همه فشار و وسوسه اش بهم حمله کنه...
🔷 این رو گفتم و از درِ سالن رفتم بیرون و در رو بستم ... پاهام حس نداشت ... از شدتِ فشار ... تپشِ قلبم رو توی شقیقه هام حس می کردم....
📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
با خودم گفتم پدرشم، با من این حرفها را ندارد. گفتم: حسین، بابا! بده من لباسهات رو میشورم. یک دستش قطع شده بود. گفت: نه. چرا شما؟ خودم یه دست دارم با دوتا پا. نگاه کن. نگاه میکردم. پاچهی شلوارش را تا زد بالا، رفت توی تشت. لباسهایش را پامال میکرد. یک سرِ لباسهایش را میگذاشت زیر پایش، با دستش میچلاند.
#شهید #حسین_خرازی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
.
عزیزان شش روز مونده تا عید بزرگ غدیر..
ان شالله میخواهیم به کمک شما عزیزان 20 هزار پرس غذا پخت کنیم و بین روستاهای دور افتاده توزیع کنیم🌹
هزینه هر پرس غذا 40 هزار تومان 🌺
در حد توان ولو به ده هزار تومان در این پویش عید غدیر شرکت کنید🌹
شماره کارت بنام خیریه جهادی حضرت زینب(س)👇
6273817010138661حاج آقا محمودی مسول خیریه👇 @mahmode110 09130125204 #پویش_هفتاد_یکم #خیریه_جهادی_حضرت_زینب_س ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ احکام آنلاین📚 ╭┅────────┅╮ @ahkam_onlinee ╰┅────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاری کنید وقتی یکی شما روملاقات کند احساس کند....
#شهید_احمد_کاظمی🕊🥀
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
#فرار_از_گناه_به_سبک_شهدا 9⃣1⃣
"نامه"
بعد از مدتها چشم انتظاری، نامهاش از جبهه به دستمان رسید. پاکت نامه را که باز کردم، یک برگهی کوچک داخلش بود. روی همان، نامهاش را نوشته بود.
وقتی آمد مرخصی، گفتم: «محمد جان! اگه اونجا کاغذ پیدا نمی شه، خب از اینجا ببر».
گفت: «نه مادر جان! کاغذ پیدا میشه، اما چون متعلق به بیت الماله، نمیخوام خدای نکرده چیزی از بیت المال پایمال بشه».
شهید محمد مرتضوی
مجموعه رسم خوبان، کتــاب تقوای مالی، ص 83
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
امــام عـلــى (علـــيه الســلام)
قلم های خود را نازک کنید و سطرها را نزدیک به هم گیرید و زیادتی کلمات را حذف کنید و مقاصد و منظورها را در نظر بگیرید! بر حذر می دارم شما را از پر حرفی و پر نویسی، زیرا اموال مسلمانان نمی تواند این گونه خسارت ها را تحمل کند.
الــخـــصــــــال، ج1، ص310
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
برای خدمت به خدا و بندگانش باید بدنی قوی داشته باشیم....
مرتب دعا میکرد خدایا بدنم را برای خدمت کردن به خودت قوی کن...
#شهیدابراهیمهادی
📚کتاب سلام بر ابراهیم جلد اول
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
enc_16459496956781877365674.mp3
4.9M
همت افتاد باکری افتاد
تا که این انقلاب بر پا ماند
🎙#مهدی_رسولی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋
رمان شب #بدون_تو_هرگز 56
"دزدهای انگلیسی"🇬🇧
🌷وضو گرفتم و ایستادم به نماز ... با یه وجودِ خسته و شکسته ... اصلاً نمی فهمیدم چرا پدرم این همه راه، من رو فرستاد اینجا...
💢 خیلی چیزها یاد گرفته بودم ... امّا اگر مجبور می شدم توی ایران، همه چیز رو از اوّل شروع کنم ... مثل این بود که تمام این مدت رو ریخته باشم دور...
🔹توی حال و هوای خودم بودم که پرستار صدام کرد...
–دکتر حسینی ... لطفا تشریف ببرید اتاقِ رئیس تیم جراحی عمومی...
❇️ در زدم و وارد شدم ... با دیدنِ من، لبخندِ معناداری زد ... از پشتِ میز بلند شد و نشست روی مبل جلویی...
–شما با وجودِ سن تون ... واقعاً شخصیتِ خاصی دارید...
🔶–مطمئناً توی جلسه در مورد شخصیت من صحبت نمی کردید...
📌 خنده اش گرفت...
–دانشگاه همچنان هزینه تحصیلِ شما رو پرداخت می کنه... اما کمک هزینه های زندگی تون کم میشه ... و خوب بالطبع، باید اون خونه رو هم به دانشگاه تحویل بدید...
* ناخودآگاه خنده ام گرفت...
⭕️–اوّل با نشون دادن در باغ سبز، من رو تا اینجا آوردید ... تحویلم گرفتید ...
- امّا حالا که حاضر نیستم به درخواستِ زور و اشتباه تون جوابِ مثبت بدم ... هم نمی خواید من رو از دست بدید ... و هم با سخت کردن شرایط، من رو تحت فشار قرار می دید ... تا راضی به انجام خواسته تون بشم...⚠️
✅ چند لحظه مکث کردم...
–لطف کنید از طرفِ من به ریاستِ دانشگاه بگید ... برعکس اینکه توی دنیا، انگلیسی ها به زیرک بودن شهرت دارن ... اصلاً دزدهای زرنگی نیستن...
🔸و از جا بلند شدم....
📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
مجالس مختلفی که با هم میرفتیم اصرار میکرد ساده برگزار شود. اگر میوهای قیمتش یک مقدار بالاتر بود، نمیخورد. به ما هم میگفت: بچهها سعی کنید خودتون رو به سادهزیستی عادت بدید. غذاها و میوههایی رو بخورید که مردم عادی هم به اونها دسترسی آسان داشته باشن.
#شهید_علی_محمد_صباغ_زاده
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
میگفت: نمیشه توی کار نیارید. زمین باتلاقیه که باشه، برید فکر کنید چطور میشه ازش رد شد. هر کاری راهی داره.
#شهید_حسن_باقری
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از #شهید_میلاد_مصطفوی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"هر جا نور ولایت هست گرد آن حلقه میزنیم ..."
🎙#شهید_مرتضی_آوینی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋
رمان شب #بدون_تو_هرگز 57
"تقصیرِ پدرم بود..."
🔹این رو گفتم و از جا بلند شدم ...
⭕️ با صدای بلند خندید... 😄
–دزد؟ ... از نظر شما رئیسِ دانشگاه دزده؟...
❇️ –کسی که با فریفتنِ یه نفر، اون رو از ملّتش جدا می کنه ... چه اسمی میشه روش گذاشت؟ ... هر چند توی نگهداشتن چندان مهارت ندارن ... بهشون بگید، هیچ کدوم از این شروط رو قبول نمی کنم...
💢 از جاش بلند شد...
–تا الان با شخصی به استقامتِ شما برخورد نداشتن ... هر چند ... فکر نمی کنم کسی، شما رو برای اومدن به اینجا مجبور کرده باشه...
🔸 نفسِ عمیقی کشیدم...
–چرا، من به اجبار اومدم ... به اجبارِ پدرم...
و از اتاق خارج شدم...
🏡 برگشتم خونه ... خسته تر از همیشه ... دل تنگِ مادر و خانواده ... دل شکسته از شرایط و فشارها... 😞
از ترسِ اینکه مادرم بفهمه این مدّت چقدر بهم سخت گذشته ... هر بار با یه بهانه ای تماس ها رو رد می کردم ... سعی می کردم بهانه هام دروغ نباشه ... امّا بعد باز هم عذاب وجدان میگرفتم ...
به خاطر بهانه آوردن ها از خدا خجالت می کشیدم ...😓
❣از طرفی هم، نمی خواستم مادرم نگران بشه...
⚠️حس غذا درست کردن یا خوردنش رو هم نداشتم ...
➖رفتم بالا توی اتاق ... و روی تخت ولو شدم...
🔷 –بابا ... می دونی که من از تلاش کردن و مسیرِ سخت نمی ترسم ...💪🏼
امّا ... من، یه نفره و تنها ... بی یار و یاور ... وسط این همه مکر و حیله و فشار ... 😔
می ترسم از پس این همه آزمونِ سخت برنیام ...
🌷_کمکم کن تا آخرین لحظه زندگیم توی مسیرِ حق باشم ... بین حق و باطل دو دل و سرگردان نشم...✌️🏼
🔶 همون طور که دراز کشیده بودم ... با پدرم حرف می زدم ... و بی اختیار، قطراتِ اشک از چشمم سرازیر می شد...😢
📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
من در دوران دبیرستان برای مطالعه به کتابخانه فرهنگسرای کومش می رفتم. عباس هم مرتب به کتابخانه می آمد. آن جا با هم یک گپ و گفتی داشتیم و گاهی کنار هم می نشستیم. آن خاطره ای که بیادم هست وقتی اذان در محوطه فرهنگسرا پخش می شد او خودکارش را روی میز می گذاشت و کتاب را می بست و به نمازخانه ی کتابخانه می رفت. این صحنه را بار ها من دیده بودم.
#شهید_عباس_دانشگر
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯