eitaa logo
کوچه شهدا✔️
94.6هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
6 فایل
🔷 امام خامنه ای: ‌‌امروزه زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر ازشهادت نیست✔️ شهید زندگی کنی شهید میمیری🌹 اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ خادم الشهدا 👇 @mahmode110 تبلیغات،تبادل👇 @tabligh810
مشاهده در ایتا
دانلود
مصطفی میگفت: " این زندگی یه زندگیه و اون چیزی که ما بهش فکر میکنیم و عشقش رو داریم یه چیز دیگه است. ما زن و بچه رو دوست داریم ، رفقا رو دوست داریم ، ولی عشق به خدا وا امام زمان( عج )  یه چیز فراتر از زندگی مادیه! واقعا هم همینطور بود... از وقتی که یادم هست دغدغه شهادت داشت و فکرش همیشه شهدا بود. من شهدا را خیلی نمیشناختم، اما مصطفی تا جایی که میتوانست به دیگران معرفی‌شان میکرد. چون دغدغه شهدا را داشت و زندگینامه ی شان را میخواند و دنبال آنها می‌رفت. برای همین چیز ها بود که میگفت: "اگه کسی یه روز به فکر شهادت نبود باید خودش رو تنبیه کنه!" راوی دوست شهید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯ ‎
کوچه شهدا✔️
سلام دوستان عزیز با یه رمان دیگه در خدمتتون هستیم داستان واقعی از ماجرای زندگی یڪ تازه مسلمان لهستان
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت اول (زمــانـــے بـراے زنـدگــے) حتی وقتے مشروب نمے خوردم بیدار شدن با سردرد و سرگیجه برام عادے شده بود ... ڪم ڪم حس مے ڪردم درس ها رو هم درست متوجه نمیشم ... و ... هر دفعه یه بهانه براے این علائم پیدا مے ڪردم ...ولی فڪرش رو نمے ڪردم بدترین خبر زندگیم منتظرم باشه ... بالاخره رفتم دڪتر ... بعد از ڪلے آزمایش و جلسات پزشڪی... توے چشمم نگاه ڪرد و گفت ... - متاسفیم خانم ڪوتزینگه ... شما زمان زیادے زنده نمے مونید ... با توجه به شرایط و موقعیت این تومور ... در صد موفقیت عمل خیلے پایینه و شما از عمل زنده برنمے گردید ... همین ڪه سرتون رو ... مغزم هنگ ڪرده بود ... دیگه ڪار نمے ڪرد ... دنیا مثل چرخ و فلک دور سرم مے چرخید ... - خدایا! من فقط 21 سالمه ... چطور چنین چیزے ممڪنه؟... فقط چند ماه؟ ... فقط چند ماه دیگه زنده ام!! ... حالم خیلے خراب بود ... برگشتم خونه ... بدون اینڪه چیزے بگم دویدم توے اتاق و در رو قفل ڪردم ... خودم رو پرت ڪردم توے تخت ... فقط گریه مے ڪردم ... دلم نمے خواست احدے رو ببینم ... هیچ ڪسے رو ... یڪشنبه رفتم ڪلیسا ... حتے فڪر مرگ و تابوت هم من رو تا سر حد مرگ پیش مے برد ... هفته ها به خدا التماس ڪردم ... نذر ڪردم ... اما نذرها و التماس هاے من هیچ فایده اے نداشت ... نا امید و سرگشته، اونقدر بهم ریخته بودم ڪه دیگه ڪنترل هیچ ڪدوم از رفتارهام دست خودم نبود ... و پدر و مادرم آشفته و گرفته ... چون علت این همه درد و ناراحتے رو نمے دونستن ... خدا صداے من رو نمے شنید .. ادامه دارد.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯ ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید کاظمی حین بازدید از پادگان متوجه میشه یکی از سرباز ها سرماخورده... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯ ‎
10.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 توصیه‌های شهید حاج قاسم سلیمانی! روایتگری حاج حسین کاجی در حرم مطهر شادی روح بلندو پاکشان 5 صلوات ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯ ‎
کوچه شهدا✔️
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت اول (زمــانـــے بـراے زنـ
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت دوم (مـســیـحــے یـا یـهـودے) ےه هفته دیگه هم به همین منوال گذشت ... به خودم گفتم... - تو یه احمقے آنیتا ... مگه چقدر از عمرت باقے مونده ڪه اون رو هم دارے با ناله و گریه هدر میدے؟ ... به جاے اینڪه دائم به مرگ فڪر مے ڪنے، این روزهاے باقے مونده رو خوش باش ... همےن ڪار رو هم ڪردم ... درس و دانشگاه رو ڪنار گذاشتم ... یه لیست درست ڪردم از تمام ڪارهایے ڪه دوست داشتم انجام شون بدم ... و شروع ڪردم به انجام دادن شون ... دائم توے پارتے و مهمونے بودم ... بدون توجه به حرف دڪترها، هر چیزے رو ڪه ازش منع شده بودم؛ مے خوردم ... انگار مے خواستم از خودم و خدا انتقام بگیرم ... از دنیا و همه چیز متنفر بودم ... دیگه به هیچے ایمان نداشتم ... اون شب توے پارتے حالم خیلے بد شد ... سرگیجه و سردردم وحشتناک شده بود ... دیگه حتے نمے تونستم روے یه خط راست راه برم ... سر و صدا و موسیقے مثل یه همهمه گنگ و مبهم توے سرم مے پیچید ... دیگه نفهمیدم چے شد ... چشم باز ڪردم دیدم توے اورژانس بیمارستانم ... سرم درد مے ڪرد و هنوز گیج بودم ... دڪتر اومد بالاے سرم و شروع به سوال پرسیدن ڪرد ... حوصله هیچ ڪس رو نداشتم ... بالاخره تموم شد و پرستار پرده رو ڪنار زد ... تخت ڪنار من، یه زن جوان محجبه بود ... اول فڪر ڪردم یه راهبه است اما حامله بود ... تعجب ڪردم ... با خودم گفتم شاید یهودیه ... اما روبند نداشت و لباس و مقنعه اش هم مشڪے نبود ... من هرگز، قبل از این، یه مسلمان رو از نزدیک ندیده بودم ... ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯ ‎
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌿حاج حسین یکتا: بچه ها بخدا قسم از شهدا جلو می‌زنید اگـــــه کوفتتون بـشه صـــحنه ی گــــــناه و واردش نـــــشید🔥❌ از شهدا جلو می‌زنید اگه: رعایت کنید قلب امـــام زمان نلرزه🥲! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
شهید محمدرضا تورجی‌زاده: تندتر از امام و ولایت فقیه نروید که پای‌تان خرد می شود از امام هم عقب نمانید که منحرف می‌شوید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌊 🌹 حاجی حواسش به همه چیز بود؛ ازمحتوای سخنرانی و مداحی‌ها و نماز جماعت‌های ظهر عاشورا و تاسوعا گرفته، تا گذاشتن چند نفر مأمور جهت جفت کردن کفش‌های عزاداران و گرفتن اسفند دم در و دقت در توزیع صبحانه و غذا ی ظهر عاشورا و تاسوعا که به بهترین شکل انجام شوند. ✅ برگزاری هیأت و مراسم عزاداری در دهه اول محرم، برایش از اهم واجبات به شمار می‌آمد و سنگ تمام می‌گذاشت، اما کیفیت اجرای آن برایش خیلی مهم‌ تر بود. 🌿 طوریکه می‌توان از هیأت عاشقان ثارالله (ع)، لشکر ۸ نجف اشرف، به‌ عنوان یک الگوی نمونه عزاداری نام برد. از چند وقت پیش بزرگ ‌ترها و معتمدین خود را در لشکر خبر می‌کرد؛ چندتا بسیجی و یکی، دوتا پیر غلام امام حسین (ع). بعدهم تقسیم کار می‌کرد. حاج حسین، حاج عباس، سیدناصر، حاج فاضل، حاج رضا ،حاج غلام‌علی، حاج‌آقا جنتیان، برادر احمدپور و بسیجی‌ها، هرکدام براساس تخصص و توانشان، مسئولیتی را برعهده می‌گرفتند. آن‌ها هم حاجی را خوب می‌شناختند؛ باوجود اخلاص و صبر، اما جدی، منظم و ریزبین. 🔷 اول کار تذکرات را می‌داد، سخنران و تک‌ تک موضوعات و مطالب قابل بحث برایش خیلی مهم بود و می‌گفت : 🔴 انقلاب ما بر گرفته از قیام امام حسین (ع) و همین مراسم‌ها بود و تداوم آن هم منوط به آن است؛ پس باید محتوای این مراسم‌ها قوی باشد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
🔷 شهید آوینی: «اگر سحر فرعونی توانست بر معجزه موسوی غلبه کند، آمریکا نیز خواهد توانست با تسلیحات پیشرفته خویش بر ایمان ما چیره شود! قدرت حقیقی اینجاست، چراکه دست خدا با جماعتی است که بر محور حق گِرد آمده اند.» 🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
🌹شهید حسین علم‌الهدی زیر ذره‌بین ماموران ساواک بود. در اولین دستگیری، وی را در بند نوجوانان زندانی کردند؛ پس از مدتی که خانواده حسین موفق به دیدنش می‌شوند، وی در پاسخ به این‌که چه چیزی لازم داری که برایت بیاوریم، گفت: «فقط یک جلد قرآن برایم بیاورید.» 🌹دانشجوی سال دوم دانشگاه مشهد در رشته تاریخ بود، با شروع جنگ تحمیلی همراه با گروهی از دانشجویان و نیروهای بسیجی، به سوی جبهه‌های دفاع حق علیه باطل شتافت. 🌹قبل از شهادت حسین چند شب قبل از شهادتش در جواب سوال دوستش که پرسید: «تو فکری سید؟» گفت: «وقتی وارد هویزه شدم تصمیم گرفتم هر چه از قرآن و نهج‌البلاغه فراگرفته‌ام، در عمل پیاده کنم. حالا احساس می‌کنم که روز پرداخت نزدیک است و به‌زودی پاداش خود را دریافت خواهم کرد.» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید "علی اکبر شیرودی" 🔻 رئیس جمهور من کسیه که دلش برا وجب به وجب خاک این مملکت بسوزه.. ✅ سکانسی زیبا از فیلم آسمان غرب ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت دوم (مـســیـحــے یـا یـهـ
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت ســـوم (خدایـــے ڪـہ مــے شـنـود) مسلمانان ڪشور من زیاد نیستند یعنے در واقع اونقدر ڪم هستند ڪه میشه حتے اونها رو حساب نڪرد ... جمعیت اونها به 30 هزار نفر هم نمیرسه و بیشترشون در شمال لهستان زندگے مے ڪنن ... همون طور ڪه به بالشت هاے پشت سرش تڪیه داده بود ... داشت دونه هاے تسبیحش رو مے چرخوند ... ڪه متوجه من شد ... بهم نگاه ڪرد و یه لبخند زد ... دوباره سرش چرخوند و مشغول ذڪر گفتن شد ... نمے دونم چرا اینقدر برام جلب توجه ڪرده بود ... - دعا مے ڪنے؟ ... - نذر ڪرده بودم ... دارم نذرم رو ادا مے ڪنم ... - چرا؟ ... - توے آشپزخونه سر خوردم ... ضربان قلبش قطع شده بود... چشم هاے پر از اشڪش لرزید ... لبخند شیرینے صورتش رو پر ڪرد ... - اما گفتن حالش خوبه ... - لهجه ندارے ... - لهستانیم ولے چند سالے هست آلمان زندگے مے ڪنم... - یهودے هستے؟ ... - نه ... تقریبا 3 ساله ڪه مسلمان شدم ... شوهرم یه مسلمان ترک، ساڪن آلمانه ... اومده بودیم دیدن خانواده ام... و این آغاز دوستے ما بود ... قرار بود هردومون شب، توے بیمارستان بمونیم ... هیچ ڪدوم خواب مون نمے برد ... اون از زندگیش و مسلمان شدنش برام مے گفت ... منم از بلایے ڪه سرم اومده بود براش گفتم ... از شنیدن حرف ها و درد دل هاے من خیلے ناراحت شد ... - من برات دعا مے ڪنم ... از صمیم قلب دعا مے ڪنم ڪه خوب بشے ... خیلی دل مرده و دلگیر بودم ... - خداے من، جواب دعاهاے من رو نداد ... شاید ڪلیسا دروغ میگه و خدا واقعا مرده باشه ... چرخیدم و به پشت دراز ڪشیدم ... و زل زدم به سقف ... - خداے تو جوابت رو داد ... اگر خداے تو، جواب من رو هم بده؛ بهش ایمان میارم ... خیلی ناامید بودم ... فقط مے خواستم زنده بمونم ... به بهشت و جهنم اعتقاد داشتم اما بهشت من، همین زندگے بود ... بهشتے ڪه براے نگهداشتنش حاضر بودم هر ڪارے بڪنم ... هر ڪارے ... ادامه دارد.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯